کد مطلب : ۱۷۷۵
میخواهیم چراغ اینجا روشن بماند
گشتی در میان هیات های معروف عزاداری؛ دسته هایی که علامت هایشان در پایتخت معروف است
قیمت قبل هم ـ که راحت توی یک دست جا میشود ـ 50 هزار تومان است. لابد میپرسید چرا این قدر گران؟ به خاطر نقره کوب بودناش؛ وگرنه خیلی ارزانتر هم پیدا میشود.
پر شتر مرغ
گرچه شاعر فرموده: «معرفت در گرانی است به هر کس ندهند / پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند» و باز گرچه به قول آن جوان صنعتگر اولی، طاووس نماد حضرت داوود است! اما پرهایی که در علمهای مختلف مشاهده میکنید، پر طاووس نیستند؛ این پرها به جانوری به نام شترمرغ تعلق دارند و به صورت رنگ شده از آفریقا وارد میشوند. قیمتشان هم از شاخهای 800 تومان هست تا 6هزار تومان.
این اطلاعات را آقای مغازهدار چهارمی که سراغش رفتهایم، میدهد. برای نصف پرها به علم باید از ابزارهایی مثل «سه پری» یا «پنج پری» استفاده کرد؛ میلههای کوچکی که 3، 5 یا تعداد بیشتری سوراخ دارد.
آقای مغازهدار، طبل هم میفروشد؛ از 25 هزار تومان تا 60 هزار تومان. با توجه به ابعاد گرانترین طبلش که خیلی بزرگ نیست و عظیمتر از آن را کم ندیدهایم، می شود حدس زد که سقف قیمت طبلها در بازار تا 2 یا 3 برابر این مقدار هم باشد.
قیمتها را میخواهید که چه؟
صاحب مغازه کمی بیحوصله و عصبی است و تا جایی که میتواند بهمان کم محلی میکند. ممکن است نگرانیاش به خاطر محمولهباری باشد که دیروز به مقصد شیراز فرستادهاند و هنوز نرسیده اما بیشتر از قیمت پرسیدنها، کلافه به نظر میرسد؛ حتی یک بار پرسید: «این قیمتها را میخواهید بزنید توی روزنامه که چه بشود؟».
شاید برای او هم مثل بقیه آدمهای این گزارش ـ که با شنیدن اسم پول و قیمت و هزینه، چهره درهم میکشدند ـ سخت است باور اینکه «بازار» چیزی جز معاملات کالاهای چند هزار تا چند میلیون تومانی آن هم در این حجم نیست؛ حتی اگر به محرم و سوگواری سالار شهیدان مربوط باشد.
وقتی چند زنگوله 200 تومانی از مغازهدار میخریم، گل از گلش میشکفد و میگوید: «هر سوال دیگهای باشه در خدمت هستیم».
اما ما لبخندی می زنیم و دستمان را به نشانه خداحافظی تکان میدهیم.
حسینیه کربلاییها توی چهار راه گلوبندک معروف است؛ همانجایی که خیمهای خیلی بزرگ بالای سر خیابان زدهاند. اولش فکر میکنم که لابد اینها هم علامت کشی دارند اما بعد دوزاریام میافتد که از این خبرها نیست؛ «واقعاش از طریق روزنامهها و تذکرات نیروی انتظامی اطلاع پیدا کردیم؛ در همین حد. ولی هیأت ما برنامه علامت کشی ندارد، وارد جزئیات قضیه نشدیم.» البته ایرادی ندارد؛ آنها نمادهای مذهبی زیادی توی حسینیهشان دارند که میشود راجع به آنها پرسید. عبدالامیر فولادزاده ـ که بزرگ این حسینیه باشد ـ شروع میکند به شرح دادن برنامههایشان. میگوید که این برنامهها نشأت گرفته از عزاداریهای سنتی خود کربلاست؛ مثلا همین امشب، دارند مشعلی را بیرون میآورند که بگذارند سر جای اصلیاش. این مشغل نمادی است از کشتی نجات و سفینه النجاه و 72 یار امام حسین و هر چراغش، نشانه یکی از یاران آن حضرت است.
این حسینیه، ضریح نمادین هم دارد که صبح عاشورا بیرون میآورند و بعضی مردم کوچه و بازار میآیند و نذر میکنند. خیمه سوزان هم دارند و مراسم خاصی که 4ـ3 هزار شرکت کننده دارد و 70هزار بیننده؛ مراسمی که در آن، عزاداران از مسجد امام حسن مجتبی در چهار راه سیروس، بعد از خواندن نماز جماعت در ظهر عاشورا، سرگلین و صورت گلین و پابرهنه، هروله کنان به سمت حسینیه میآیند. از فولادزاده درباره علامت کشیهای بازار میپرسیم که شنیده بودمی. میگوید: «ما با اینها در حد هیأت و اینها رفت و آمد داریم. شناخت کامل از برنامهها و افرادشان نداریم».
بعد سروقت این میرویم که چطور شده که نمادهایی سالم همراه با عزاداریای سالمتر دارند؟ «هیأت امنا و هیأت مدیره و بچههای حسینیه، افرادی هستند که همیشه میخواهد این خیمه برپا باشد و چراغش روشن، همیشه هم با مسئولین هماهنگاند».
وقتی که راه حل چنین وضعیتی را هم میپرسیم. تسبیحش را تندتر میچرخاند و با ته لهجه عربی ـ که بیشتر اعضای اصلی حسینیه دارند ـ جوابمان را میدهد؛ «توجیه بشوند؛ ارشاد بشوند، از طرف نیروی انتظامی، ارشاد، سازمان تبلیغات، نظام، مراجع و... مراجع تقلید میتوانند نقش عمدهای داشته باشند؛ فتوا بدهند، سخنرانی کنند و...».
دوباره بدقلقی میکنیم و سروقت خاستگاه نمادهایی که دارند میرویم؛ «این نمادها از شهرمان و سنتمان است. سابقه 400ـ300 ساله دارند و به علما و حوزههای علمیه ما عرضه شده و مشکلی نبوده و گاهی حتی مورد پسند هم واقع شدهاند». بعد شروع میکند و علت انتخاب هر نماد را هم میگوید؛ اینکه خیمهسوزان به بهانه خیمههای سوختهای است که بعد از شهادت آن حضرت انجام شد؛ اینکه مراسم بنیاسدی که توسط خانمها در شب سوم امام برگزار میشود، یادبود خانمهایی است که از قبیله بنیاسد با بیل و... آمدند تا پیکر شهدا را دفن کنند و... نه، مثل اینکه نمیشود ایراد چندانی از کارشان گرفت؛ مخصوصا با سخنران خوش قریحهای که دارند و مأمور نیروی انتظامی ای که برای گرم کردن خودش به دفتر حسینیه آمده و مخصوصا با 80 درصد جوانی که اعضای حسینیهشان را تشکیل میدهد.
صدای «قل یا علی، قل یا علی» از بیرون میآید. دارند مشعل را جابهجا میکنند که کنار خیابان جاسازیاش کنند. اینجا نمادها مثل اینکه حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
علامت ممنوع!
«ما از اولش هم علامت کشی نداشتیم.» حاج ابراهیم کاظمی ـ نوه محمد هاشم (بنیانگذار مرحوم شده هیأت) و بانی این روزهای بزرگترین هیأت شهر ری ـ این را میگوید. او از علامتهایی صحبت میند که همیشه در گوشه و کنار این تکیه نگه داشته میشوند؛ «از همان سالهای دور که پدر بزرگ مرحومام این هیأت را تأسیس کرد، همیشه علامتها تنها برای آراستن مجلس آقا امام حسین در جاهای مختلف تکیه گذاشته می شدند». حاج ابراهیم، علامتها را نمادی میداند از اتفاق مختلفی که در روز عاشورا رخ داده؛ «تیغههایش که مشخص است، نماد شمشیر بوده و به خاطر جنگ کربلا به وجود آمده است. کبوترهایش هم براساس داستانی شکل گرفته که میگوید پس از شهید شدن امام، چند کبوتر از کربلا به شهرهای مختلف رفته و خبر شهادت امام را به همه جا رساندهاند. شالهایش هم از لباسهای آن روزها گرفته شده است.»
مرد میانسال البته دل خوشی از علامتها ندارد؛ او در چنین روزهایی تنها به شکوه هیأت و آسایش عزاداران فکر میکند؛ «آخر برای چه باید این کار را بکنیم؟ اگر تمام هیأتها بخواهند این کار را انجام دهند که خیابانها بسته میشود و مردم در ترافیکهای طولانی اذیت می شوند». و چنین فکری است که حاج ابراهیم را حامی پر و پا قرص جمع آوری علامتها میکند. اما این روزها حاج امیر کاظمی (پسر محمد هاشم و پدر ابراهیم) نیز در تکیه حضور دارد؛ هرچند که در گوشهای به آرامی مینشیند و عزاداریها را میبیند و اشک میریزد. بانی سالهای دور هیأت محمدهاشم، فلسفهای برای علامتها در نظر نمیگیرد و همه چیز را حمل بر عادت میکند؛ «من نمیدانم آن اول چرا اینها را این شکلی ساختهاند؛ این روزها هم که علامتها از روی علامتهای گذشته ساخته میشوند با همان شکل. همهاش عادتهایی است که از سالهای گذشته به ما منتقل شده».
با خود فکر میکنم شاید حق با او باشد؛ ایراد ندارد که به علامتها عادت داشته باشیم، اما چرا باید به آنها اعتقاد داشته باشیم؟
عیسی محمدی - هادی زندی