کد مطلب : ۱۸۷۲
روایت غلامرضا امامی از زندگانی حضرت زینب(س)
حماسه عاشورا نقطه عطف زندگی حضرت زینب
کتاب « جز زیبایی ندیده ام » را که به زندگی نامه حضرت زینب(س) می پردازد باید در امتداد این رویکرد ادبی عنوان کرد.
مولف در این کتاب کوشیده است با بیان و لحنی آمیخته با عشق و حماسه، زندگی این بانوی بزرگ اسلام را به نمایش بگذارد.
روایت با خوابی آغاز می شود که آن بزرگوار در کودکی می بیند، هراسان از خواب بیدار می شود و نزد جد بزرگوارش حضرت محمد (ص) می رود.
تعبیر خواب آما چندان ساده نیست. پدر بزرگ مهربان به زودی، رخت رحلت می بندد. کمی بعد، مادر به پدر بزرگ می پیوندد و حضرت زینب (س) تنها تر می شود . چند سال بعد بانوی حماسه عاشورا ، پدر بزرگوار خویش را نیز از دست می دهد و پس از آن که برادرش حسن (ع) شهید می شود.
در واقع از آنچه که در خواب دیده بود، تنها برادر عزیزش حسین (ع) باقی می ماند.
رشادت و دلاوری حضرت زینب (ع) – چه در آن هنگام که برادرش امام حسین (ع) با یزید و یزیدیان نبرد می کردند و چه در آن هنگام که ایشان به شهادت رسیدند – در دربار ابن یزید و زیاد، ستودنی است.
غلامرضا امامی در بخش هایی از صحنه خواب حضرت زینب (س) نوشته: (( گرما کم بود ... تند باد وزیدن گرفت ... دخترک نگران شد ، نگران ماند ، به آسمان نگریست . دلش لرزید . با پاهای کوچکش به تندی دوید ، کف پاهایش می سوخت ، بر چهره پاکش مروارید فرو می ریخت ...))