کد مطلب : ۲۵۰۴
شادي را از غم وام ميگيريم
وقتي با آن چشمان سرخ از گريه، جلو ميآمد و ما را بغل ميگرفت، گاهي با خودمان فكر ميكرديم نه به آن گريهها و نه به اين تحويل گرفتن و شوخي كردنها. بعدها فهميديم همين كه خانمجان در جمع دوستان، همسايهها و آشناهايش حاضر ميشود كافي است.
او به عشق اهل بيت به مراسم عزاداري ميرفت، اما به اين بهانه ميتوانست خود را اهل جمعي بداند كه همه مثل او فكر ميكند؛ با اين حساب خانمجان خوشوبشهايش را با آدمهاي هيات از دست نميداد و به اين بهانه ميتوانست از حال كساني كه دوستشان داشت، باخبر شود. چشمان سرخ خانمجان نشانه آرامش و شادي او بود؛ چون از بودن در كنار ديگران لذت ميبرد.
اين همان نكتهاي است كه اگر كسي از فرهنگي ديگر به آن نگاه كند و نشناسد آن را، شايد نتواند درك درستي از آن داشته باشد. به عبارت ديگر، رضايتي كه در پس اين احساس وجود دارد، سبب ميشود تا به اين راحتيها جامعهاي را به غمگين بودن متهم نكنيم. اما آيا ميتوان از تمام جوانان خواست كه اينگونه به شادي بنگرند؟ آيا نميشود شادي را بهصورت دستهجمعي مزمزه كرد و از بودن در كنار ديگران به اين بهانه لذت بيشتري برد؟
هرچند مقولهاي مثل شادي را به اين راحتيها نميتوان سنجيد، اما خيلي از جامعهشناسان معتقدند جامعه ایرانی شاد نیست و از نبود بسترهای لازم برای ابراز شادمانی به شکل جمعی و عمومی رنج میبرد. به عبارت دیگر، در جامعه ما شیوههای شناختهشده و متعارف کمتری برای شادمانی همگانی وجود دارد.
از پیامدهای خطرناک فقدان یا کمبود شادی و نشاط در جامعه ميتوان به اعتیاد، جرایم و نابهنجاریهای اجتماعی اشاره كرد. در اين ميان، افزایش امید به زندگی میتواند در شادی و شادمانی تاثیرگذار باشد و ناامیدی را دور نماید و باعث جلوگیری از منزوی شدن افراد شود. از جنبه روحي نيز، افسردگی باعث بیماریهای روانی و پایین آوردن بهداشت روانی جامعه است. امروز جامعه ما بیش از هر زمان نیازمند شادی و شادمانی است. خطرهای بسیاری سلامت همه نسلهای ما را تهدید میکند که از عواقب جامعه بدون شادی و نشاط است.
رسانهها؛ واسطه شادي
سال 86 كه مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهای موسسه همشهری از مردم در مورد شادی و توقعی که آنان از نهادها و سازمانهای مختلف برای ایجاد روحیه شاد دارند پرسيد، 52 درصد، صداوسیما را موظف دانستند که برای مردم، یک جامعه شاد ایجاد کنند. اين يعني اينكه ديگر از آن ساختار سنتي كه آدمها از بودن كنار همديگر در هياتها لذت ميبردند، خبر چنداني نيست.
حالا اين رسانهها هستند كه در شكلگيري حس شادي ما نقش موثري ايفا ميكنند؛ امروز رسانهها ميتوانند با نمايش تصاوير و موسيقي ميزان شادي و غم را در جامعه دستكاري كنند. هرچند اين امر مطلق نيست، اما بيتاثير هم نيست. اينجاست كه رسانهاي مثل تلويزيون براي برنامههاي عزاداري انواع و اقسام برنامهها دارد، اما براي شاديها و اعياد مذهبي كمتر ميتواند جوانان را پاي جعبه جادو نگه دارد.
اگر سراغ اهالي كوچه خيابانهاي شهر برويد، همه بهنوعي از وضعيت برنامههاي تلويزيون ملي ناراضياند؛ خانمي 26 ساله در اين رابطه ميگويد: «تلویزیون در کل برنامه شاد خوب ندارد؛ در اعیاد مذهبی هم از همان سخنرانانی استفاده میکند که در مراسم عزاداری میآیند؛ فقط دکور برنامهها کمی عوض میشود و مدتهاست برنامه شاد خوبی برای اعیاد مذهبی تهیه نمیشود.»
اين نكته را خانم ميانسال ديگري نيز مطرح ميكند و ميگويد: «برنامههای تلویزیون چندسال پیش بهتر بود، طنزها با معنا و برنامههای ویژه اعیاد هم شادتر! حالا برنامههای سوگواری تلویزیون هیچ جاذبهای ندارد که نکتههایی از معرفت بزرگان دین را به ما بیاموزد. شاد هم که دیگر هیچ.»
در اين ميان جوانها بيشتر دوست دارند اگر مشكلاتي چون كنكور و درس و مشق بگذارد گوشهچشمي به برنامههاي تلويزيون خودمان داشته باشند و براي مدتي كوتاه هم كه شده به برنامههاي طنز شبانه برخي شبكهها بخندند يا اينكه مثل بعضي ديگر از خير تلويزيون بگذرند و دور هم بنشينند و لطيفه تعريف كنند.
نبود اطمينان رسانهاي براي شاد بودن
واقعا چرا با وجود وابستگي آدمهاي امروز به رسانهها ولي باز هم آنها، توجه چنداني به برنامههاي رسانه به اصطلاح ملي ندارند؟
دكتر عليرضا حسيني پاکدهی، استاديار دانشكده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به فراگير بودن رسانهاي چون تلويزيون در اين رابطه ميگويد: «متاسفانه امروز برنامههاي تلويزيون بیشتر تمایل دارند به سمت برنامههای عزاداری بروند. آنها میخواهند نشان دهند که به مذهب بیشتر توجه میکنند. امّا آیا عنصر مذهب مساوی با غم، ماتم و عزاداری است؟ هر چند كه این کار برای زندگی و حیات لازم است، امّا متأسفانه مسئولان اينگونه برنامهها در اين راه دچار افراط و تفریط میشوند و شناخت کافی نسبت به اعیاد و مراسم مذهبي ندارند. حتی در اعیاد هم برنامههای شاد تلویزیون برنامههای سطحی است.»
اين استاد دانشگاه ادامه ميدهد:«طنز برنامهاي عميق است و با برنامههاي سطحی فرق میکند. برنامههای طنز باید راهگشا باشد و مسایل جامعه را حل کند. طنز در عین حال تلخ و گزنده است. اما برنامههای طنز تلویزیون سطحی و برای پر کردن اوقات است. زندگی تنها این نیست. این برنامهها لودگیهایی است که بازیگران ما به عنوان طنز به نمایش میگذارند.»
شايد خود همين لودگيهاي سطحي است كه باعث ميشود مردم گرايش بيشتري به سمت برنامههاي ماهواره داشته باشند. به گفته دكتر پاكدهي، افراط و تفریط نتیجهاي جز فرار و گریز در برندارد. اگر زياد از حد یک مسئله را پررنگ کنیم، مردم از آن میگریزند. مردم باید تمایل به چیزی را داشته باشند و اگر چیزی را به زور به او بدهیم از آن فرار میکند. باید تعادل برقرار شود و رسانه نباید اعتقاداتش را به مردم تحمیل کند. خواست و تمایل منطقی باید بین مردم و رسانه برقرار شود.
پاكدهي ميافزايد:«مشکل اساسی این است که اعتماد کافی بین مردم و رسانه نیست. هر رسانهای که احساس کنند نیازشان را برطرف میکند به آن سمت میروند. البته نميتوان گفت كه مردم به دليل شاد نبودن برنامههاي تلويزيون به برنامههاي ماهوارهاي گرايش پيدا كردهاند؛ چرا كه اين برنامهها نيازهاي ديگري همچون آگاهي از اخبار و اطلاعات را ارضا ميكنند.»
اين همان نكتهاي است كه رهبر معظم انقلاب، در ديدار اخيرشان از رسانه ملي به آن اشاره كردند كه همانا ارتقای معرفت و ایمان مردم و پرهیز از «قشریگری و برخوردهای صرفا احساسی» است. ايشان همچنين افزودهاند:«در مراسم و اعیاد دینی باید هوشمندانه، هنرمندانه، جذاب و متنوع برنامهسازی کرد.» حضرت آيتالله خامنهاي، شادی، نشاط و لبخند را از ضروریات جامعه ميدانند و به فرموده ايشان، صدا و سیما باید نیاز مردم به سرگرمی و تفریح را با برنامهها و طنزهای جالب و فاخر، اما بدون لودگی و ابتذال تأمین کند.
پيام نهفته در پس مراسم
به عبارت ديگر، كسي با همراه شدن رسانهها با مراسم عزاداري مردم مخالفتي ندارد، بلكه موضوع آن است كه اين وسيله نبايد در كار خود دچار افراط و تفريط شود. پس به طور كامل نميتوان گفت كه رسانهها شكلدهنده شادي و غم مخاطبانشان هستند؛ چرا كه آنها نيز از مخاطبان خود تاثير ميپذيرند و توجه بيشتر رسانهاي چون تلويزيون به عزاداريها شايد به علت توجه بيشتر جامعه به اين مراسم است.
حجتالاسلام سیدعلی بنیصدری، كارشناس مسائل مذهبي، در اين رابطه معتقد است:«نبايد فراموش كرد كه ما در دينمان اعياد مهمي داريم كه بايد در آن شاد باشيم، اما اینکه به سوگ بیشتر اهمیت داده میشود به اين دليل است كه ائمه ما مظلوم بودند و ظلمی که به ایشان میشد، بیشتر بود و زندگی آنان بیشتر در شرایط سختی و ظلم حاکم بر آن زمان بود و در سوگواریها بیشتر به این مسایل توجه میشود؛ ولی ما باید با معارف اهل بیت آشنا شویم و فضایل آن ها را بگوییم و جایی که بیشتر در این زمینه صحبت می شود سوگواریهاست.»
بنيصدري با اشاره به اهميت عزاداريها در اشاعه فرهنگ و منش ائمه اطهار، به برخي افراط و تفريطها در حوزه جشنها اشاره ميكند و ميگويد:«متأسفانه گاهي ديده ميشود در اعیاد هم بعد از مدت كوتاهي كه از جشن گذشت، شروع ميكنند به روضهخوانی. در این رابطه از مراجع سوال شد كه مراجع در این رابطه جواب دادند در ایام شادی باید شادی کنید. ولی باید جوری به جشن اهمیت بدهیم که جوان بیاموزد که علی شجاع بود، با غیرت بود و خدا ترس. مثلا اينكه امروز تولد حضرت علی (ع) است پس به احترام اين روز نمازمان را اول وقت بخوانيم.»
وي نبود شناخت نسبت به معارف و احاديث را در بين برنامهسازان رسانهاي مهم ارزيابي ميكند و و با ذكر نمونهاي ادامه ميدهد:«در تولد حضرت علی (ع) چند حدیث از حضرت علی گفته میشود؟ احادیث مهمتر است یا اینکه در چنین روزی تاریخ تولد و مرگ یا شهادت آنها را بگوییم. ما باید عقاید حضرت علی (ع) و حضرت اباعبدالله آشنا شویم. ما باید بر سر بریده معارف امام حسین گریه کنیم، نه بر سر بریده امام به خاطر شهادت و جهاد در را هدفشان. ما محب اهلبیت هستیم؛ چند فیلم روی محبت اهل بیت کار شده و چند حدیث مربوط به محبت اهل بیت گفته میشود؟»
بنيصدري تصريح ميكند: «حدیثي هست كه ميگويد محبان ما افرادی هستند که حرام را ترک کرده و واجب را عمل میکنند. اسلام هیچ چیز جز این نیست. متاسفانه این احادیث در کتابها فقط خاک میخورند و سوگواری و عید فقط برای شناخت معارف اهل بیت به مردم است.»
شايد مشكل اصلي زماني باشد كه به قول آن روحاني با حسوحال فيلم «فرش ايراني» كمال تبريزي، ما همه در برگزاري مراسم عزاداري دكتري داريم، اما براي مراسم جشن و شادي ائمه هنوز پايمان به ميز و نيمكتهاي كلاس اول هم نرسيده! اما اين به معناي غمناك بودن ما نيست؛ چرا كه مثل «خانمجان» شادي را از مراسم عزاداري و روحانيمان وام ميگيريم.