تاریخ انتشار
شنبه ۱۸ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۱۴
۰
کد مطلب : ۳۶۴۰۶
حجت‌الاسلام سیدمصطفی مدرس مصلی در شانزدهمین نشست علمي «آرمان هیأت» عنوان کرد:

هیأت نهادی دست‌پروردۀ ائمۀ شیعه و شیعیان است

واکاوی نسبت انقلاب اسلامی با جایگاه و کارکرد هیأت
درهم‌آمیختگی شورِ معنوی و شعورِ سیاسی در هیأت
* نسبت انقلاب اسلامی با جایگاه و کارکرد هیأت
بنده سعی می‌کنم بحثم را مختصر عرض کنم تا بیشتر در محضر سروران باشیم و در محضر ایشان گفت‌وگویی داشته باشیم. ابتدا مقدمه‌ای را مطرح خواهم کرد تا به اصل بحث برسم. این مقدمه ممکن است طولانی باشد ولی به‌نظرم به‌شدت ضروری است.
اگر بخواهیم هیأت را تعریف کنیم و نقش، جایگاه و کارکرد آن را دریابیم، برای اینکه فهم درستی از موضوع داشته باشیم از چه پارادایم و چارچوب نظری‌ای باید استفاده کنیم؟
به تعبیری که سروران انقلاب داشتند، به‌نظر می‌رسد این موضوع و حادثۀ شگرفی که باید زیر چتر معارف آن بیندیشیم، چیزی نیست جز انقلاب اسلامی در عصر حاضر. انقلاب اسلامی فقط یک حادثه و رخداد اجتماعی ـ سیاسی نبود. بلکه یک اندیشه، جهان‌بینی و درکی متفاوت و متعالی از هستی بود؛ سخن جدیدی بود در برابر دو دیدگاه اومانیستی حاکم بر جهان، دو دیدگاه اومانیستی که شرق و غرب را بین خودشان تقسیم کرده بودند. انقلاب اسلامی تفسیری جامع و متعادل و عینیت‌گرا و در عین حال ژرف و عمیق از اسلام بود. انقلاب اسلامی ایده و مأموریتی بزرگ بود و حادثه‌ای که تمام نشده است، حادثه‌ای بالنده و جاری که عینیت یافته و همچنان ادامه دارد.
انقلاب اسلامی هویت و تجربه‌ای افتخارآمیز است، نه‌فقط برای ما ایرانیان، بلکه برای تمام مستضعفان جهان. یک سرمایۀ بزرگ اجتماعی است، نه‌فقط برای ایران اسلامی و جبهۀ مقاومت، بلکه برای جهان اسلام و برای کسانی که دل در گرو راهی دارند متفاوت با راه‌هایی که بشر تاکنون طی کرده است. انقلاب اسلامی یک اقدام ویرایش‌گرانۀ بزرگ بود، اقدام ویرایش‌گرانۀ بزرگی که حیات امروز بشری را دچار تحولات شگرفی کرد. ازاین‌رو، بدون انقلابی اندیشیدن و اقدام کردن، عملاً ره‌پویی و راه‌یابی در ظلمات جهل و نادانی است.
اگر بخواهیم انقلاب‌اندیشی کرده و ذیل پارادایم انقلاب هویت هیأت را دنبال کنیم، اول باید خودِ انقلاب را بشناسیم. ایدۀ انقلاب در یک کلمه «توحید» بود. انقلاب اسلامی به‌عنوان جامع‌ترین مسیر بندگی خدا، هدفی جز بسط اجتماعی توحید نداشت. بسط توحید به چه معنا؟ بسط توحید از باب اینکه «اَلْعُبودِیَّۀُ جَوْهَرَۀٌ کنْهُهَا الرُّبوبِیَّۀُ». می‌شود دو سوی یک سکه را مطرح کرد؛ یک سویۀ آن عبودیت الله و بسط عبودیت الله و یک سویۀ آن بسط ربوبیت و حاکمیت حضرت حق. پس ایدۀ انقلاب بسط اجتماعی توحید بود. بسط اجتماعی توحید به چه معنا؟ بسط حاکمیت و ربوبیت حضرت حق و بسط عبودیت الله. بسط حاکمیت و ربوبیت الله به چه معنا؟ به معنای نه گفتن به ندا و زوزۀ تفرعنی «أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی» که زمانی از حلقوم نحسِ فرعون و نمرود بیرون می‌آمد و حالا از حلقوم نحس اسرائیل و آمریکا بیرون می‌آید.
 
* توحید و وحدت
در کلِ معارف اسلامی، وقتی جست‌وجو کنیم، یک موضوع برای ما مبرهن می‌شود و آن اینکه اتحاد و توحید کلمه لازم بیّن و آشکارِ کلمۀ توحید و بسط توحید است؛ یعنی اگر بخواهیم بسط توحید را رقم بزنیم، حتماً باید متحد باشیم.
گفتیم که لازمِ بیِّن، لازمِ آشکار و لاینفکِ بسط کلمۀ توحید، بسط اجتماعی توحید، یعنی بسط عبودیتِ الله و بسطِ ربوبیتِ حضرت حق، اتحاد و توحید کلمه است. کلمۀ توحید و توحیدِ کلمه دو روی یک سکه‌اند. اگر شما بخواهید بسط توحید را رقم بزنید، بدون توحید کلمه، این کار شدنی نیست. مقولۀ اتحاد را بارها هم در نسخۀ ائمه می‌بینید، هم به‌عنوان نسخه و رمز پیروزی در بیانات رهبران انقلاب و هم در توقیع شریفِ حضرت ولی‌عصر که به جناب شیخِ مفید می‌فرمایند: «وَ لَوْ اَنَّ اشْیاعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ ـ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَاَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ
بِلِقائِنا؛ اگر شیعیان ما ـ که خدا توفیق‌شان دهد ـ در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند همدل می‌شدند، اجتماعِ منِ‌القلوب پیدا می‌کردند و ملاقات ما با ایشان به تأخیر نمی‌افتاد.»
حضرت امام در وصیت‌نامۀ خود، رمز بقای انقلاب اسلامی و رمز پیروزی را این‌گونه توضیح می‌دهند: «بی‌تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است» و رمز پیروزی را ملت می‌داند و نسل‌های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکنِ اصلی آن انگیزۀ الهی و مقصد عالی حکومت و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد است. انگیزۀ الهی و مقصد عالی حکومت یعنی همان بسط توحید. سمت دیگر آن چیست؟ اجتماع ملت با وحدت کلمه در سراسر کشور برای همان انگیزه و مقصد یعنی چه؟ یعنی توحید کلمه. لذا امام در وصیت‌نامۀ خود می‌فرماید که رمز بقای انقلاب اسلامی توحید کلمه و کلمۀ توحید است. نیت الهی داشته باشید، پای بسط توحید بایستید و این را هم به‌صورت متحد و با توحید کلمه و با وحدت دنبال کنید.
بیانات حضرت آقا در این باره بسیار زیاد است و فقط از باب تیمّن و تبرک، به دو موردش اشاره می‌کنم. ایشان می‌فرمایند: «دنیای اسلام امروز یک نسخه این دارد و آن اتحاد است. در درون کشورها هم همین نسخه وجود دارد. ملت‌ها باید متحد باشند، ملت ایران باید متحد باشد.» این سخن مربوط به بیست‌وهفتم تیر ۱۳۹۴ است. پس این یک امر ناگزیر است و شما می‌توانید بحث وحدت کلمه و توحید کلمه و اتحاد را بارها و بارها پیدا کنید. آیا هر چیزی، هرنوع کنار هم بودنی، هرنوع وحدتِ ظاهری را اتحاد، وحدت کلمه یا توحید کلمه می‌دانیم؟ نه. آن اتحاد، وحدت کلمه و توحید کلمه‌ای که قرآن، سنت، و رهبران انقلاب ـ که عالی‌ترین سیره از قرآن و سنت را به ما عرضه کردند ـ به ما نشان دادند، در معنای اخوت متجلی است. مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی، استاد امام در در قسمت شذرات الثانیه کتاب «شذرات المعارف» تقریر فاخر و بسیار شگفتی دارند. ایشان اخوت را مستقر عرش‌الرحمان برروی زمین می‌دانند و می‌گویند هر عرشی چهار گوشه دارد و هر گوشه‌ای بر یک پایه مستقر است و اخوت را در چارچوب مفهومی بسیار خوبی مطرح می‌کنند.
 
* اخوت از نگاه حضرت علی
بحث اخوت بحثی پردامنه و دورودراز است اما اخوت را حضرت امیر دو قسمت می‌کند: یک قسم اخوت ایمانی است و یک قسم اخوت انسانی. آن چیزی که حضرت امیر مطرح می‌کند این است که اخوت فقط اخوت ایمانی نیست. حضرت امیر از اخوتی بسیار بالنده‌تر و متعالی‌تر صحبت می‌کند که اگر هم برادر دینی شما نیست ولی برادرِ انسانی شماست. این را اگر مدنظر نداشته باشید، ممکن است رهزنی کند و به دامِ انحصارطلبی بیفتید که به‌شدت از فضای ادبیات اسلامی دور است.
 
* جوهره اخوت
اما آن اتحاد، آن توحید کلمه، آن وحدت کلمه‌ای که در ادبیات دینی ما مدنظر است، در معنا و مفهومی به اسم «اخوت» متجلی است. جوهرۀ اخوت به معنای خویشاوندی فطری است، از سوی دیگر، در روایت داریم: «مَا حُفِظَتِ الْأُخُوَّۀُ بِمِثْلِ الْمُوَاسَاۀِ»؛ یعنی اخوت به چیزی حفظ نمی‌شود، جز مواسات. مواسات یکی از مفاهیم عالی‌قدر ارزش‌های اسلامی است که بنده برای توضیح آن به کتاب «برای هم بودن» که در محضر حاج‌آقا فلاحی شیروانی تألیف کرده‌ام، ارجاع می‌دهم. در این کتاب، سعی کرده‌ام در بیانی بسیار مختصر، معنای مواسات را دریابم. تعبیر فارسی ما برای مواسات «برای هم بودن» است که به‌نظر می‌رسد با مفهومی که ائمۀ معصومین در بیانات متعدد خودشان به ما یاد دادند، افق نزدیک و مشابهی دارد. در ادامه که به نقش و کارکرد هیأت در جامعه‌پردازی می‌پردازیم، به مفهوم مواسات برمی‌گردیم.
تا اینجا گفتیم ایدۀ انقلاب توحید
و بسط توحید است. لازمۀ بسط توحید نیز توحید کلمه است. گفتیم که این توحید کلمه در بیان حضرت ولی‌عصر، در بیانات رهبران انقلاب، در جای‌جای قرآن و سنت، وجود دارد. سپس تأملی در معنای اتحاد کردیم و گفتیم:
جان گرگان و سگان هریک جداست
متحد جان‌های مردان خداست
گفتم این اتحاد در بیان و ادبیات و معارف اسلامی با مفهوم اخوت معرفی شده است. از دو‌گونه اخوت نام بردیم: اخوت ایمانی و اخوت انسانی. بعد لازمه‌ای را برای اخوت برشمردیم و آن‌هم مواسات بود.
اما جوهرۀ اخوت خویشاوندی فطری است، خویشاوندی به این معنا که من جان خودم را متصل به جان دیگری بپندارم؛ یکی مقامِ «کَاَنَّ» است و یکی مقامِ «اَنَّ» است، ولی گویا جان من با جان برادرم یکی است. گاهی می‌گوییم نه، حقیقتاً جان من با جان برادرم یکی است. اگر مقام «کَاَنَّ» باشد، خُب گاهی ممکن است آدمی خطا کند اما اگر مقام «اَنَّ» باشد، چه می‌شود؟ اگر مقام «اَنَّ» باشد، آدم در راه برادرش جانبازی می‌کند، جان خودش را فدا می‌کند، از جانِ خودش که عزیزترین چیز برای انسان است می‌گذرد. این خویشاوندی فطری است. محور خویشاوندی فطری کیست؟ حسین.
 
* چهار گوشة عرش اخوت
مرحوم شاه‌آبادی می‌فرماید: «قرآن که مستقرش عرش‌الرحمان است تنزیل‌شده بر عرش اخوت است.» یعنی قرآن را به‌تنهایی نمی‌شود نگهداری و اقامه کرد. ولایت قرآن را یک جمعیت اخوت باید بپذیرند. چهار گوشه برای این عرش اخوت مطرح می‌کنند: کمال، اُنس، عون، عزّت. می‌فرمایند که گوشه‌ای از عرش اخوت کمال است، به این معنا که کمال برادر خودم را کمال خودم بدانم؛ یعنی اگر کسی کمال برادرش را کمال خود دانست، به اتحاد رسیده است. انسان‌ها فطرتاً به کمال عشق می‌ورزند و از نقص تنفر دارند. یک‌وقت من در تُنگِ تَنگِ خودم گیر کرده‌ام و فقط خودخواهانه خودم را می‌بینم و به‌دنبال کمالِ خودم هستم اما یک‌وقت هم هست که به یک منِ توسعه‌یافته دست پیدا کرده‌ام و کمال دیگری را کمال خودم می‌دانم.
گوشۀ دیگر عرش اخوت انس است. انسان فطرتاً طالب انس پیدا کردن است. تنهایی آزاردهنده است. انسان، هم می‌خواهد انیس دیگری باشد و هم دیگران انیس و مونس او باشند. گوشۀ دیگر عرش اخوت عزت است، به این معنی که من عزت خودم را در عزت برادرانم دنبال کنم. گوشۀ دیگر هم عون است. هرکدام از این گوشه‌های عرش اخوت بر چهار پایه متکی است: کمال بر اتحاد متکی است. انس بر یک‌رویی متکی است و اگر دورویی پدید آمد و نفاق در جامعه‌ای زیاد شد، اُنس از بین می‌رود. فتوت و جوانمردی پایۀ عون است و تواضع پایۀ عزت.
 
* هیأت یک نهاد است
حال به بخش دوم موضع صحبت خودم می‌پردازم. ابتدا می‌خواهم هیأت را تعریف کنم تا در نهایت برسم به نقش و کارکرد هیأت به‌عنوان یک زیست‌نهاد مردمی و یک حلقۀ میانی در جامعه‌پردازی. هیأت یک نهاد است، یعنی رویه‌ای که در بین مردم به یک عادت تبدیل شده است؛ نهادی است که دست‌پروردۀ ائمۀ شیعهو شیعیان است و کارکرد تربیتی دارد. هیأت کاملاً مردمی و برآمده از مردم است، در متنِ زیست مردم است، در متنِ زیستِ ایمانی و محبتی و مودتی و اخوتی قرار دارد و یک امر حاشیه‌ای و انضمامی نیست. مثلاً سازمان‌های مردم‌نهاد و کارهای خیرخواهانه در فضای غرب، حاشیه‌ای و انضمامی هستند اما از آنجایی که دیانت و سیاست ما یکی است، زندگی‌ای که ائمه برای ما تعریف کرده‌اند کاملاً آمیخته با امر سیاسی است.
 
* درهم‌آمیختگی شور معنوی و شعور سیاسی
 لذا هیأت جایی است که هم شورِ معنوی ایجاد می‌کند و هم شعورِ سیاسی. این‌ها هر دو در هم آمیخته‌اند و از هم منفک نیستند و علاوه بر این، در متن زندگی وجود دارند؛ یعنی مثلاً اگر می‌خواهید به هیأت بروید، هیأت
امری حاشیه‌ای نیست. هیأت کاملاً در متن تربیت شیعی وجود دارد. پس هیأت یک نهاد است، نهادی مردمی است و در زیست مردم و در پایگاه زندگی قرار دارد، نه یک امر حاشیه‌ای و منضم‌شده به زندگی.
تعبیر بنده این بود که هیأت یک زیست‌نهاد مردمی است. اما اگر هیأت را همچون حلقۀ میانی تلقی کنیم، باید رجوع کنیم به تعریف و کارکرد حلقه‌های میانی. حضرت آقا در سخنرانی اول خرداد ۱۳۹۸ می‌فرمایند: «ما یک حرکت عمومی لازم داریم. محور حرکت جوان است؛ نه هر جوانی، جوان متعهد. این جوان متعهد هم برای اینکه وارد این میدان شود، پیش‌نیازهایی را باید فراهم کند، مثل شناخت صحنه و شناخت ظرفیت‌های امیدبخش و جهت‌گیری مشخص.» ایشان در مورد راهکارهای عملی می‌فرمایند: «مسئولیت این حرکت به عهدۀ چه کسانی است؟ به عهدۀ حلقه‌های میانی.» این خلاصه‌ای از آن سخنرانی است.
 
* کارکردهای هیأت در حلقه‌های میانی
چهار تعریف را برای حلقه‌های میانی در نظر می‌گیرند: رابطِ میان امت و امام، رابط میان امت و آرمان‌ها، رابط میان مردم و حاکمیت یا رابط میان مردم و مردم. در هرکدام از این تعاریف، می‌توانیم کارکرد و نقشی برای هیأت برشماریم. این‌گونه نیست که صرفاً بخواهیم خودمان را به یک تعریف محدود کنیم. اما اگر حلقۀ میانی را رابط میان امام و امت یا رابط میان امت و آرمان بدانیم، هیأت به‌عنوان یک زیست‌نهاد مردمی، چه کارکردی می‌تواند داشته باشد؟
جامعۀ ایمانی و متحدی در آن اتمسفر و پارادایم انقلاب اسلامی شکل گرفت که کاملاً توحید کلمه داشت. جامعه‌ای که وحدت کلمه دارد، «علی اجتماع ملل القلوب» تصویر شد، نه اینکه بدن‌ها در کنار همدیگر، و قلوب از همدیگر متفرق باشند. این می‌شود مصداق همان
جان گرگان و سگان هریک جداست/ متحد جان‌های مردان خداست
لذا یکی از کارکردهای عمیق هیأت به‌عنوان حلقه‌های میانی این است که باید پیونددهندۀ امت با امام باشد و وحدتی طولی را میان امت با امام رقم بزند؛ یعنی مودّتی و محبتی میان امت و امام برقرار شود. این رابطه نه‌تنها باید طولی باشد، بلکه باید عرضی هم باشد؛ یعنی هیأت باید کارکرد رابطی میان مردم و مردم هم داشته باشد. به چه معنا؟ این پیوند عرضی را از دو سو می‌توان توضیح داد: یکی از زاویۀ لازمۀ اخوت که مطرح شد و آن مواسات است؛ یعنی ما پرچم مواسات را برافراشته نگاه داریم، برای هم باشیم و برای هم بودن را یاد بگیریم: «مَا حُفِظَتِ الْأُخُوَّۀُ بِمِثْلِ الْمُوَاسَاۀِ. » اگر شما به‌دنبال توحید کلمه هستید، اگر به‌دنبال اخوت ایمانی هستید، اگر به‌دنبال اخوت انسانی هستید، باید مواسات را جدی بگیرید. کارکرد هیأت این است که مواسات یا برای هم بودن را یاد بگیرد، یاد دهد و بسترهای مواسات را فراهم کند. همین‌که من از حال برادر دینی خبر داشته باشم و غمخوار او باشم، این یعنی مواسات. در این غمخواری، اُنس و عواطف انسانی دخیل است. یک‌وقتی شما شکم برادرت را سیر می‌کنی، ولی آن گرسنگی روح و نفس را سیر نمی‌کنی. آن چیست؟ آن همان غمخواری، اُنس و انیس و مونس بودن است. مواسات ممکن است فقط این نباشد، بلکه فکری یا عاطفی باشد. کارکرد مواسات می‌تواند این باشد که این پیوند عرضی و اخوت را حفظ کند.
یک زاویۀ دیگر هم قابل‌طرح است که پیوند خویشاوندی فطری بر مدار حضرت سیدالشهدا است. پیوند و خویشاوندی فطری یک وجه شور و عاطفی دارد و یک وجه شعوری و ادراکی. به‌عبارتی، یک وجه انگیختاری دارد و یک وجه شناختاری. وجه انگیزشی و انگیختاری‌اش به چه معناست؟ مثلاً کلیپی را تماشا می‌کنید که طرف می‌خندد و قهقهه می‌زند، شما هم خودبه‌خود می‌خندید یا نفر جلویی‌تان می‌نشیند گریه می‌کند، و شما گریه می‌کنید. وقتی گریه یا خندۀ دیگران را ببینید، شما
هم متأثر می‌شوید. این نوعی خویشاوندی فطری است؛ یعنی ساخت انسان این‌گونه است که وقتی ناراحتی انسان دیگر را می‌بیند، ناراحت می‌شود؛ خوشی انسان دیگر را می‌بیند، لبخند انسانی دیگر را می‌بیند، او هم لبخند می‌زند.
 
* اثرات رفاقت‌های هیأتی
در بستر هیأت، شما دورهم جمع می‌شوید برای فطری‌ترین امرِ عالم انسانی، برای آن قلۀ فطرت، برای آن عالی‌ترین و شورانگیزترین امر فطری، یعنی برای امام حسین، گریه می‌کنید. این خودش یک خویشاوندی فطری را رقم می‌زند. لذا رفاقت‌های هیأتی، رفاقت‌هایی که از عمق جان و جهان فرد، از عمق آن حرارتی که در قلب یک محب اهل‌بیت برانگیخته می‌شوند، کاملاً متفاوت‌اند. در بستر هیأت، آزادانه به همه اجازه داده می‌شود که از فطری‌ترین و انسانی‌ترین سلاح خود، یعنی بُکا و گریه، بهره بگیرند و عواطف خود را با دیگران به ‌اشتراک بگذارند. این ساخت فطریِ فاخرِ بسیار محتشمی است. در بستر هیأت، همه آزادند یک تجربۀ معرفتی در دریای عواطف انسانی داشته باشند، بدون اینکه غل‌وغشی در کار باشد. همه آزادانه می‌توانند این تأثر خود را با همدیگر به‌اشتراک بگذارند.
در بسترِ هیأت، هرکسی عادلانه به ظرفیت و قابلیتی که دارد، از شهد معنوی هیأت می‌نوشد، بدون اینکه غرض‌ورزی و عنادی داشته باشد یا بخواهد مثلاً سهم کسی را بخورد. اینجا برای هرکسی، هرچقدر که بخواهد، هست اما به ظرفیت و قابلیت او بستگی دارد. اتفاقاً اگر کسی در جمعی حاضر شود که آن جمع بهرۀ بیشتری دارد، خود آن فرد به‌واسطۀ آن جمع، بهره‌اش بیشتر می‌شود. این مهم هم یک خویشاوندی فطری را بین انسان‌ها رقم می‌زند. البته مجالس اهل‌بیت فقط مجالس گریه و بکا نیستند، مجالس خنده و خوشی و سرور و شادی هم هستند. همین طعام دادن نوعی خویشاوندی را رقم می‌زند. زمانی که همه نام امام حسین را صدا می‌زنند، این فقط یک لفظ نیست که فریاد زده می‌شود، بلکه جان افراد است که در قالب یک لفظ بروز و ظهور پیدا می‌کند. در این زمان است که خود را به نظاره می‌نشینند و انسانیت مظهر واحدی پیدا می‌کند و مظهر انسانیت می‌شود امام حسین. لذا این یک بُعد شور عاطفی است که میان مردم و مردم یا امت با امت رقم می‌خورد. اما از زاویۀ شعور به چه معناست؟
کارکرد هیأت را دارم می‌برم به‌سمت اتحاد و توحید کلمه، هم وجه شعوری و هم وجه شور. به شور پرداختیم، حالا می‌خواهم بُعد شعوری آن را خدمت سروران عرض کنم. بُعد شعوری آن به این معناست که حضرت امام حسین برای آرمانی قیام کردند، همان آرمانی که حضرت علی می‌فرماید «وَ کونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»، یعنی یاری مظلوم و در دهان ظالم و ستمگر کوبیدن، در دهان مستبدان و دژخیمان عالَم کوبیدن، و به تعبیر حضرتِ امام، همچون صاعقه‌ای بر فرق مستکبران عالَم فرود آمدن. حضرت امام حسین ما را دعوت می‌کند به آن ندای «هَل مِن ناصِری» که در طول تاریخ به گوش ما شیعیان رسیده است و ما را به چنین آرمانی دعوت می‌کند. روایاتی که از ایشان نقل شد کاملاً مبیّن این هستند که «لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّۀِ جَدِّی؛ به طلبِ اصلاح امت جدّم قیام کردم». قیام علیه چه چیزی؟ قیام علیه ظلم، دژخیم، پلشتی و زشتی، و طواغیت زمان.
 
* پیوند میان امت با آرمان
یکی از نکاتی که وجود دارد این است که در کنار آن پیوند عاطفی و اصیل‌ترین پیوندِ عاطفی که همان عواطفِ فطری است، شما باید در هیأت، یک خویشاوندی فطری از بُعد عقلانی و ادراکی و شناختاری را رقم بزنید؛ پیوند میان امت با آرمان، پیوندی میان امت و امام از بعد آرمانی؛ به این معنا که وقتی کسی آرمانی را دنبال می‌کند، اگر جان و جهان آن فرد با آن آرمان گره خورده باشد، حاضر است همه‌چیز خود
را برای آن فدا کند. لذا انقلابی از پا نمی‌نشیند، از حرکت نمی‌ایستد، تا وقتی که جانی در بدن داشته باشد، آبرویی داشته باشد، مالی برای فدا کردن داشته باشد. بنابراین، کارکرد دیگر هیأت این است که این پیوند فطری را میان انسان‌ها برقرار می‌کند.
فطری‌ترین آرمان چیست؟ طلب عدالت و آزادی است. قیام امام حسین ما را دعوت می‌کند به قیام برای عدالت، قیام برای آزادی، قیام علیه ظلم، قیام علیه هرگونه ستم و جور، قیام علیه طواغیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، قیام علیه فرعون زمان، علیه قارون‌های زمان. این پیوند فطری که به‌لحاظ عقلی برقرار می‌کند بقای اخوت ایمانی و بقای آن پیوند جان‌ها را تضمین می‌کند. اما اگر هرکدام از این دو پایه نباشد، یعنی آن پیوند عاطفی و انگیختاری و انگیزشی نباشد، مثل دو پایۀ یک نردبان که اگر هم‌اندازه نباشد می‌لَنگد. اگر آن دو پیوند شناختاری و ادراکی و فهمی هم نباشند، آن هم لَنگ می‌زند. لذا یکی از کارکردهای هیأت برقرارسازی این خویشاوندی فطری است. جوهره و محور این خویشاوندی فطری امام حسین و قیام امام ایشان است. قیام امام حسین یک بُعدِ انگیختاری دارد و یک بُعدِ شناختاری. پیوند فطری انگیختاری آن بر محور بُکا و خنده و این‌هاست و پیوند شناختاری بر محور پیوند دادن با آرمان‌ها، آرمان‌های فطری، طلب عدالت و آزادی و نفی ظلم و ستم و جور.
عرض بنده این بود که اگر ما بخواهیم هیأت و نقش و کارکردِ هیأت را بفهمیم، باید از پارادایم انقلاب و چارچوب نظری انقلاب شروع کنیم. انقلاب ایده‌ای داشت، پای این ایده ایستاد. آن ایده هم چیزی نبود، جز توحید و بسط توحید. بسط توحید دو سویه دارد: یک سویه بسط حاکمیت الله است و یک سویه بسط عبودیت حضرت حق. رویۀ دیگر بسط توحید، یعنی بسط کلمۀ توحید، توحید کلمه و اتحاد و وحدت کلمه است. عرض بنده این بود که این مقولۀ وحدت کلمه و اتحاد در توقیع شریف حضرت ولی‌عصر به شیخِ مفید دیده می‌شود (عَلَی اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ) و در بیانات رهبران انقلاب هم آمده است.
اشاره کردم به وصیت‌نامۀ حضرت امام و بیانات متعدد حضرت آقا. گفتم اگر بخواهیم در معنای این اتحاد تأملی کنیم، ارزش محوری در مفهوم اخوت است. برای اخوت یک لازمه را مطرح کردم که مواسات بود: «مَا حُفِظَتِ الْأُخُوَّۀُ بِمِثْلِ الْمُوَاسَاۀِ؛ اخوت حفظ نمی‌شود، مگر با مواسات. » جوهرۀ مواسات را هم «خویشاوندی فطری» نامیدم و محور خویشاوندی فطری را هم حضرت سیدالشهدا. در ادامه، هیأت را به‌عنوان یک نهاد، نهاد مردمی، و نهادی که در متنِ مردم و برآمده از متنِ و زیست مردم است، معرفی کردم. حلقۀ میانی را در ادامه تعریف کردم و اینکه رابط میان امت و امامت، امت و امام، رابط میان امام و امت، و رابط میان مردم و مردم است. برای توضیح و فهم بیشتر هم ارجاع دادم به صحبت‌های اول خرداد 98 مقام معظم رهبری. دربارۀ کارکرد هیأت گفتم هیأت در راستای توحید کلمه است و اگر هیأت‌ها بخواهند این توحید کلمه را رقم بزنند، باید مواسات را جدی بگیرند، یاد بگیرند و یاد بدهند.
 از سوی دیگر، درون خودِ آن جوهرۀ مواسات کارکردی نهادینه شده است، آن‌هم رقم زدن خویشاوندی فطری است با محوریت امام حسین. این خویشاوندی فطری یک بُعد شناختاری دارد و یک بُعد انگیختاریی و انگیزشی. بُعد انگیختاری و انگیزشی آن را توضیح دادم و اینکه با محوریت عواطف انسانی، با بکاء و گریه، انسان‌ها چگونه به همدیگر پیوند می‌خورند و به‌عبارتی، رفاقت‌ها و برادری‌ها و دوستی‌های برآمده از هیأت چقدر می‌توانند عمیق باشند. بُعد شناختاری را هم ذکر کردم که آنجا بحث پیوند برقرار کردن با آرمان‌های امام حسین و قیام ایشان، بحث طلب عدالت و آزادی و قیام علیه ظلم جور و بی‌عدالتی و ستم مطرح است.