کد مطلب : ۴۶۳۴
تمثالهاي عاشورايي و يك اتفاق
اين سوال آن روزها در ذهنم خطور كرد كه اين خبرنگار براي چه ميخواهد آنجا برود و در ادامه وقتي خواستيم او را به مرحوم استاد چليپا به عنوان يك نقاش قهوهخانهاي معرفي كنيم كه به كشيدن نقشي از ظهر عاشورا مشغول است، خبرنگار آمريكايي از اين كار امتناع كرد و گفت فقط ميخواهد از كسي كه تصاوير تمثالهاي مدرن (!) معصومين را نقاشي ميكند گزارش تهيه كند و اصلا خوشش نميآيد وقتش را در ايران صرف كار ديگري كند كه او تا چند روز بعدش عازم عراق است و ميخواهد عاشوراي كربلا را به تصوير بكشد.
هر چند در ادامه او به هزار و يك دليل ناگفته و گفته از ادامه كار در ايران بازماند و به عراق رفت و...
آن روزها وقتي دليل اصرار خبرنگار آمريكايي امان را جويا شديم، او اصرار داشت اين نوع نقاشي نوعي پروپاگانداي شيعه (!) است كه با آن ميخواهد جهان را تحتتاثير قرار دهد. آنهايي كه كمي با علم ارتباطات آشنا هستند، ميدانند كه اصطلاح پروپاگاندا يا همان تبليغات سياسي را براي چه و چرا به كار ميبرند.
يادم ميآيد همان سالها كه هنوز هيچكس به اين فكر نيفتاده بود كه اين تصاوير ريشه در كجا دارند و هنوز تابوي نزديك شدن به اين تصاوير در جان بسياري وجود داشت، موجي خبري در برخي رسانهها ايجاد شد كه نتيجهاي شيرين را رقم زد. نتيجهاي كه با فرهنگسازي صحيح باعث شد اين تصاوير از خيابانهاي كشورمان رخت بربندند.
راستش آن روزها كه موج خبري ضد تمثالهاي بيسند عاشورايي را دنبال ميكردم، ميترسيدم شايد راه را به بيراهه ميروم نه از ناسزاها خوشحال بودم و نه از تاييدها... اما به هر حال چند سالي گذشت و عاشوراي چند سال بعدتر وقتي ديدم پروپاگانداي شيعه از سطح خيابانها جمع ميشود، ياد آن خبرنگار آمريكايي افتادم و عكسهايي كه او آن سالها از عاشوراي عراق گرفته بود.
يكي از تصاوير هنوز هم در ذهنم فلاش ميزند؛ تصويري كه عزاداران عراقي امام حسين(ع) را در حال قمهزدن نشان ميداد و اين در حالي بود كه كودكي چند ساله، اما قمه خورده را با سر و صورتي خونين بر سر دست گرفته بودند.
راستي پسزمينه اين عكس را تمثالي سياه و سفيد از امام حسين(ع) با چشماني خمار و البته جاي زخمي خونين روي صورتش پوشانده بود... از همان عكسهايي كه با درايت از خيابانهاي ما خداحافظي كردند.