تاریخ انتشار
چهارشنبه ۳ تير ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۱۰
۰
کد مطلب : ۷۲۷۷
امام حسین در عصر حاضر- نشست هشتم

از خلافت‌زدایی تا حکومت‌زدایی

از خلافت‌زدایی تا حکومت‌زدایی
 جلسه‌های پیشین به ارائه ادله عقلی گذشته بود و بحث این جلسه، که به جلسه بعدی کشیده شد و ناتمام ماند، در حقیقت گذاری است میان ادله عقلی و نقلی. هزاوه‌ای دراین‌باره می‌گوید: «از این جهت عقلی است که معتقدیم یکی از ادله اثبات امامت این است که بپذیرم امامت برای تداوم حکومت پیامبر لازم است. باید حکومت معصوم را هم لازمه عدل عملی پروردگار بدانیم که در زمان پیامبر آغاز شده است و لاجرم استمرارش هم باید با حضور معصومین باشد تا بتوانند آن حکومت را ادامه دهند.»

بین ادله عقلی و نقلی
بحث‌های این جلسه و جلسه آینده هزاوه‌ای مبتنی بر دلایل بینابینی عقلی و نقلی است. چرا بینابینی است؟ او می‌گوید که به لحاظ نقلی باید به این سئوال پاسخ دهیم که آیا پیامبر در زمان خودش حکومت داشته است یا خیر. پرسشی که متفکرین جدید عرب در پاسخ به آن می‌گویند پیامبر در عصر خودش تشکیل حکومت نداد.

وجه عقلی قضیه هم این است که بدانیم همه این متفکرانی که بر نبود حکومت پیامبر تاکید می‌کنند پیش فرضشان این است که خداوند پیامبر را برای دین و تکمیل شخصیت انسان و برای آخرت او فرستاده است و کار بشر را به عقل بشریت سپرده است. پیامبر برای دنیا و وضع بشر نیامده است و برای آخرت آمده است. این پیش فرض مبتنی بر این فرض است که مقوله دنیا و آخرت از هم جدا هستند. حساب و کتاب دنیا و آخرت جدا است. هزاوه‌ای این نگاه را رد می‌کند و می‌گوید باید یادمان باشد چنین ادعایی مستلزم شرک است، چون سنخ دنیا و آخرت دوگونه نیست. اگر دوگونه باشند بنا به قاعده علیت خالق آنها هم باید متفاوت باشد.

او برای تدقیق این بحث به آیاتی از قرآن اشاره کرد که به انسان در آخرت اشاره می‌کند؛ انسانی که دوست دارد زیبایی‌ها را ببینید اما چون در دنیا آگاهانه چشم بر روی واقعیت بسته است، در آخرت نیز چشمانش بسته می‌شود.

او به آیه دیگری نیزاشاره می‌کند در سوره قلم؛ آیه‌ای که اینها را در آخرت ذلت فرامیگرد. کسانی که نمی‌توانند سجده کنند کسانی که در دنیا و در حالیکه می‌توانستند سجده کنند امتناع می‌کردند؛ هزاوه‌ای می‌گوید که این معنی‌اش این است که اگر اینجا بتوانیم و نخواهیم در آخرت می‌‌خواهیم و نمی‌توانیم. وضعیت ما در آخرت نتیجه آن چیزی است که در اینجا هستیم و این دو را نمی‌توان از هم جدا کرد.

هزاوه‌ای کیفیت پاداش و عقوبت آخرت را مانند کیفیت مسائل دنیایی، قراردادی نمی‌داند. او می‌گوید که رابطه دنیا و آخرت رابطه‌ای تکوینی است. مانند نتیجه قهری اجرای دستورات پزشک، کهمنجر به سلامتی می‌شود. رابطه‌ای قهری و غیرمادی.

نگاه متفکرین عرب
به عقیده هزاوه‌ای، متفکرینی که در تلاش هستند مسئله حکومت پیامبر را منتفی کنند و قابلیت استمرار را از آن بگیرند و شیوه پیامبر را اختصاصی او و غیرقابل تعمیم بدانند، آنهایی هستند که از یک پدیده مستمر قبیح به نام پدیده خلافت و انتصاب جنایت‌ها و رسوایی‌های خلفا به اسلام آزرده خاطر هستند. انتقادهایی که در میان برخی متفکران عرب حتی به خلفای سه‌گانه بعد از پیامبر هم می‌رسد ولی غالبا مربوط به حکمرانان اسلامی در سال‌های بعد از آن است:‌«پدیده‌ای که منبع بسیاری رسوایی‌ها و جنایات در تاریخ شد. اینها می‌گویند حکومت پیامبر ویژه خودش بوده و پس از او هر چه شده و خلفا هر چه کردند ربطی به پیامبر و اسلام نداشته است. آنها می‌گویند پس از پیامبر حکومت عربی بوده است و نه حکومت اسلامی و نتیجه خواست اعراب برای تشکیل حکومت بوده است.»

عبدالرازق: فقط ولایت دینی
علی عبدالرازق در این‌باره می‌گوید اصلا پیامبرحکومت نداشته است و صرفا روابط خاصی با امت خود برقرارکرد تا ابلاغ و وحی خداوند را به مردم ابلاغ کند. او به آیات زیادی از قرآن استناد می‌کند که فقط برای ابلاغ رسالت پیامبر را فرستاده است و بنایی بر تشکیل حکومت نداشته است. او به آیات متعددی در این‌باره اشاره کرده است و از فحوای این آیات این را برداشت می‌کند که اولویت پیامبر بر مردم در قرآن بر مبنای اولویت سیاسی و حکومتی نیست و تنها برای ابلاغ است.
هزاوه‌ای به نقل از عبدالرزاق می‌افزاید که پیامبر تنها ولایت دینی داشته است و احکام دینی را منتقل می‌کرده است. نظام سیاسی وقت را نیز بدون ربط با دلیل نبوت می‌داند و می‌گوید مردم برای برقراری نظم به این نظام تن داده بودند و نمی‌تواند مبنای تشکیل حکومت باشد و پس از پیامبر قابل امتداددادن نیست.

عشماوی: حکومت تحکیم و نه حکم
نظر دیگری که وجود دارد. نظر محمدسعید عشماوی است او می‌گوید آنچه که پیامبر داشته است حکومت تحکیم بوده است و حکومت حکم نبوده است. حکومت حکم به معنی این است که پیامبرنظام سیاسی متناسب با زمان خود تشکیل داده باشد. او می‌گوید حکومت پیامبر حکومت تحکیم بوده است. یعنی تنها مسئله قضاوت به پیامبر ارجاع می‌شده است. شاهداو آیه ۶۵ سوره نسا است: پیغمبر به خداوندت قسم اینها ایمان ندارند مگر اینکه دردعاوی‌شان تو را داور قرار دهند و نسبت به قضاوت تو در درونشان هم احساس هرج وناراحتی و محدودیت و کلافگی نکنند (نقل به مضمون). او با استناد به این آیه به ارجاع قضاوت به عنوان یکی از مهمترین ارکان نبوت پیامبر و حکومت تحکیم او می‌نگرد. عشماوی نقش پیامبر را در حد تحکیم می‌داند و نه حاکمیت. ‌
عشماوی به آیه ۶۰ سوره نسا هم اشاره می‌کند: ندیدی کسانی که می‌پندارند به تو ایمان آورده‌اند ولی در حقیقت نیاورده‌اند زیرا داوری خود را پیش طاغوت می‌برند (نقل به مضمون)

امت واحده اسلامی و نه حکومت
هزاوه‌ای سومین دسته نظر‌ها را مربوط به جابری می‌داند. نظر سوم می‌گوید پیامبر حکومت نداشته است. جابری با طرح این می‌گوید پیامبر تنها به دنبال وحدت امت اسلامی بوده‌ و تمام تلاش او شکل‌گیری و وجود امت واحده اسلامی بوده است. او برای اثبات این مسئله ادله‌ای اقامه می‌کند. مثلا اینکه دولت-کشور سه عنصر دارد: جمعیت،‌سرزمین و حاکمیت.

جابری می‌گوید عرب‌ها نه در سرزمین خاصی بودند و نه تحت حاکمیت مشخصی بودند. او می‌گوید پیامبر هیچگاه خودش را ملک و حاکم نخوانده است. او می‌گوید در قرآن هم چنین تعبیرهایی نبوده است. چهارمین دلیل او این است که مسلمانان تا زمان حیات پیامبر حکومتی نداشتند و بعد از وفات ایشان حکومت راه انداختند. پنجم هم اینکه لفظ حکومت و دولت از زمان بنی‌عباس شکل گرفت و پیش از آن وجود نداشت.

حکومت مدنی بوده است
اگر حکومت را ذاتی اسلام بدانیم تا اسلام هست حکومت هم خواهد بود. اما اگر حکومت را تاریخی بدانیم می‌توانیم اینگونه نگاه کنیم که پیامبر برای یپیشبرد مسائل جامعه و مطابق با نیازهای اجتماعی‌شان حکومتی را ایجاد کرده‌است. حکومتی که مدنی بوده است و صرف‌نظر از مسئله رسالت ایشان بوده است و برای پیشبرد نظم و نسق امور بوده است. صرف‌نظر از رسالت و نبوت، ایشان به عنوان حکومت پذیرفته شده است. هزاوه‌ای از جمله کسانی که نزدیک به این ایده هستند را دکتر مهدی حائری یزدی می‌داند. دکتر مهدی حائری یزدی در کتاب حکمت و حکومت درباره مسئله حکومت اسلامی حرف‌هایی دارد که قابل توجه است. حائری می‌گوید برخی پیامبران سلف به خصوص پیامبر اسلام علاوه بر مقام پیامبری عهده‌دار امور سیاسی و کشوری بوده‌اند. او این را حکومت مدنی می‌داند و فارغ از وحی پیامبران می‌داند. مقام رهبری سیاسی و اجتماعی که پیامبر به دلیل جایگاه خود پذیرفته از طریق بیعت مردم پذیرفته است و سپس از سوی پروردگار مورد تائید قرار گرفته است. حائری برای اثبات مدعای خود به آیه ۱۸ سوره ۴۸ اشاره کرده است: و لقد رضی الله من المومنین... زمانی که مردم به نزد پیامبر می‌آیند و زیر درختی با او بیعت می‌کنند و خداوند از آنها راضی می‌شود. حائری می‌گوید خداوند این انتخاب مردم را ستوده و از آنها راضی شده است.

هزاوه‌ای با طرح این مباحث برای بحث اصلی‌اش در جلسه بعد پایه‌ریزی کرد. جلسه‌ای که قرار است با ریشه‌يابی این نظرات به دفااعاز اصل امامت پرداخته شود: «با زیرسوال رفتن اصل حکومت پیامبر انتصاب امامان و انتخاب آنها از سوی پیامبر و پروردگار نیز به مردم سپرده می‌شود و نیازی به آن نیست. در جلسه بعد می‌گوییم که برای زدن ریشه اسلامی خلافت حکومت پیامبر را زیرسئوال برده شده است. با آشکارشدن این ریشه می‌توان به بررسی پرداخت.» هزاوه‌ای می گوید خیلی از بحث‌هایی که درباره خلافت می‌گویند قابل قبول است و حق دارند برای تطهیر اسلام، خلافت را از اسلام جدا بدانند. اما نظر ما درباره راهکار برون‌رفت از این چالش درباره حکومت پیامبر و هدف رسالت او متفاوت است.

جلسه بعد
جلسه‌های امامت در عصر حاضر هر چهارشنبه ساعت ۱۵ در دفتر خیمه برگزار می‌شود. خیابان سمیه نرسیده به استادنجات‌الهی شماره ۲۱۳.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما