کد مطلب : ۵۳۰۹
سرمشقهای نهضت حسيني براي قيام خميني(ره)
آنها خوب ميدانند كه اين جمعها چه كارها كه نميتواند بكند! شايد به همين خاطر هم باشد كه اگر مداحي سخني به گزافه گويد، بيمعطلي از ميان نوحه سر بلند ميكنند و اِشكال ميگيرند.
آنها ميدانند به بيراهه كشيده شدن بحثها مساوي است با كاركرد نامناسب جمعشان و اين يعني ناآگاهي فزاينده نسبت به فلسفه گردهماييهايي اينچنيني!
آن قديمها در اين شبها بيشتر از مداحي به سخنرانيها توجه ميشد؛ در ميان همين گفتوشنودها، حرفهاي سياسي گل ميانداخت و خيلي از بچه هياتيها به قيام عليه ظلم و طاغوت دعوت ميشدند؛ حالا فرق نميكرد، منشاء ظلم لات محل باشد يا سلطان مملكت. مهم ساكت ننشستن بود و در برابر جور قيام كردن.
اصولا اينگونه جمعها خيليها را ميترساند؛ پس هرچه خفقان بيشتر بود، فشار بر تكيهها و دستههاي عزاداريِ درست و حسابي بيشتر ميشد.
اين را تاريخ به ما ميگويد؛ براي نمونه، اگر زماني رضاخان گِل به سر ميماليد و پابرهنه در دهة محرم زنجيرزني ميكرد، اما وقتي كه كلمة «شاه» كنار اسمش گذاشته شد، مراسم محرم را نفي كرد و عزاداري را بر مردم حرام!
هرچند اين جريان سالهاي زيادي به درازا نكشيد، اما «رضا شاه» با ممنوع كردن عزاداري، ناخواسته گور سلسله خود را كند، چون در همين روزها بود كه بهتدريج بانگ مخالفت از گوشهوكنار كشور به گوش رسيد.
شور حسيني با جمعيت چنان ميكرد كه به پنبة آغشته به الكل ميمانست؛ فقط به آتش سخن يك بزرگ يا معتمد يا شيخ نياز داشت تا مردم شعلهاي از قيام بيفروزند؛ همين آتشهاي كوچك و زير خاكستر بود كه كمكم منجر به انقلابي بزرگ شد؛ انقلابي كه رهبرش از مفاهيم عاشورا و قيام حسيني براي هدايت مردمش كمك گرفته بود.
ريشههاي مذهبي انقلاب
از ديدگاه بسياری از انديشمندان و متفکرانی که در زمينة تبيين علل و عوامل پيروزی انقلاب اسلامى ايران، نظريهپردازى کردهاند، عامل «مذهب» از قوىترين و اصلىترين عواملی است که در پيدايش و پيروزی انقلاب اسلامى، نقش مهمي ايفا كرده است.
فيلسوف مشهور فرانسوى و نظريهپرداز پستمدرنيسم در تحليل و بررسی عوامل انقلاب اسلامى از «معنويتگرايی سياسى» نام مىبرد.
به نظر میشل فوکو، روح انقلاب اسلامى در اين حقيقت يافت مىشود که ايرانيان از ميان انقلاب خود در پي ايجاد تحول و تغيير در خويش بودند.
هدف اصلى آنان ايجاد يک تحول بنيادين در وجود فردى و اجتماعى، حيات اجتماعى و سياسى و در نحوة تفکر و شيوة نگرش بود؛ آنان راه اصلاح را در اسلام يافتند. اسلام براى آنان هم دواى درد فردى و هم درمان بيمارىها و نواقص جمعى بود.
آصف حسين در کتاب «ايران اسلامى؛ انقلاب و ضد آن»، بر اين نکته تأکيد دارد که براي مطالعه انقلاب بايد به عنصر ايدئولوژى، نقش اپوزيسيون اسلامى، مشروعيت، آموزشها و بهويژه رهبرى آن توجه شود.
حامد الگار نيز در کتاب ريشههاى انقلاب اسلامى، سه عامل «تشيع، رهبرى امام خمينى(ره) و طرح اسلام به عنوان يک ايدئولوژى» را عامل پيروزي اين انقلاب ميداند.
از سوى ديگر، مرورى بر ادبيات سياسى رايج در روند وقوع انقلاب اسلامى، شعارها، سخنرانىها و بيانيههاى افراد انقلابي و رهبران نهضت نشان ميدهد که از ميان عناصر مذهبى، «فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسين(ع)»، نقش مهمي در اين زمينه ايفا کرده است.
مولفههاي فرهنگ عاشورا چنان است كه ميتواند مايه هراس هر حكومت جباري باشد؛ مولفههايي كه گذشته از فرهنگ شهادت، مبارزه مستمر عليه باطل و ستيز با طاغوت، روي توحيد و فرهنگ پيشگيرى از جرم و فساد قبل از وقوع آن در فرهنگ عمومى و امر به معروف و نهى از منکر تاكيد دارد.
شايد به همين خاطر قیام 15 خرداد 42 آغازگر نهضتی شد که در عاشورای 1357 سند ختم مشروعیت و مقبولیت رژیم شاهنشاهی را امضا كرد؛ بنابراين نميتوان از جريان مبارزه در ميانة دهة 40 و 50 صحبت كرد و به آموزههاي امام خميني(ره) در به سرانجام رساندن انقلاب چيزي نگفت.
آموزههاي عاشورا براي قيام
در اوایل دهه چهل (1341)، زمانی که سیرة انبیا در ایران و جهان به دست فراموشی سپرده شده بود، «امر به معروف و نهی از منکر» تنها در بُعد فردی و بيشتر در موارد کماهمیت به کار گرفته میشد.
اصلاح جامعه هم کاری بس دشوار، بلکه محال مینمود. امام خمینی(ره) به پیروی از مکتب اباعبداللّهالحسین(ع) حركت جديدي را آغاز كرد؛ این در حالی است که در فضای آن زمان، دخالت در اینگونه مسائل، خلاف شأن یک روحانی محسوب میشد و جرأت و شهامت بيشتري میطلبید.
البته اگر هم افراد اندکی احساس مسئولیت نموده و فعالیتهای سیاسی انجام میدادند و اعتقاد به مبارزه داشتند، تنها به اظهار تاسف و نصیحت دولت اكتفا میکردند یا در نهایت «عمل به قانون اساسی و انتخابات آزاد» را ميخواستند و هيچوقت با رژیم و شخص شاه درگیر نمیشدند!
محمدرضا حکيمی، دربارة وضعيت سياسی و فرهنگی عزاداری شيعيان قبل از انقلاب مینويسد: «افسوس که شيعه بيشتر بر مصائب عاشورا گريست و کمتر در مسائل عاشورا انديشيد، شيعه عاشورا را نگه داشت، ليکن درست نشناساند.»
ولی در چنين جوي امام خمینی(ره) منشا همة گرفتاریها را رژیم سلطنتی، شخص شاه و دولتهای آمریکا، شوروی و اسرائیل دانست و اعلام کرد: «با وجود رژیم شاه و ایادی بیگانگان در ایران، عمل به قانون اساسی امکانپذیر نیست و انتخابات هم هرگز آزاد نخواهد شد.»
از دیدگاه امام خمینی(ره)، نهضت عاشورا دین را احیاء کرد و عبودیت خداوند، زدودن طاغوت، نشاندن اوامر و نواهی الهی به جای فرهنگ منحط دستگاه اموی، ارمغان این حماسه بود.
«خطری که معاویه و یزید بر اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند. این یک خطر کمتر از آن بود. خطری که اینها داشتند، این بود که اسلام را به صورت سلطنت در میخواستند بیاورند، میخواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند... این خطر را سیدالشهداء دفع کرد...»
هنر امام در بهرهوری شایسته از عاشورا، تغيير نگاه مردم بود؛ کاری که ايشان موفق به آن شد این است که نگاه مردم را در این رویداد از مقام ثبوتی به اثباتی کشاند و توجه مردم را بیشتر به فلسفه قیام جلب کرد تا خود حادثه.
او از قیام امام حسین(ع) و حماسههای عاشورا مشعلی برای حرکت و زندگی مردم ساخت و این حماسه را در متن زندگی سیاسی ـ اجتماعی مردم وارد كرد و از آن به عنوان الگویی برای نجات انسانها و قیام عمومی ساخت.
از نظر او عاشورا فقط برای گریستن نیست؛ بلکه پشت این گریهها فلسفهاي نهفته است. آدمی ضمن گرامیداشت عاشورا باید بیاموزد که حسینی زندگی کند وگرنه همچون یزیدیان خواهد بود.
بنابراین فرهنگ این قیام میتواند در تمامی جوامع درسآموز، هدایتگر و راهنما باشد و کلام نبوی که فرمودهاند: «انّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» تحقق عینی مييابد.
به همين خاطر ايشان بارها تاكيد كردهاندكه: «ما هرچه داریم از محرم است» و یا این که «محرم و صفر اسلام را زنده نگه داشته است» و «با ذکر مصائب اهل بیت، این مذهب تا حالا زنده مانده است»؛ چون خود نيز به جنبة مبارزاتي اين مراسم تاكيد دارند و ميفرمايند:«لازم است در نوحهها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق، بهطور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مصر(شهر) یادآوری شود.»
ایشان در پیامی به مناسبت سالروز قیام 15 خرداد در نيمة خرداد 1361 فرمودند: «ملت عظیمالشأن در سالروز شوم این فاجعه انفجارآمیزی که مصادف با 15 خرداد 1342 بود، با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد و اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع میشد؟»
امام خمینی(ره) علل شکل گرفتن و بقای انقلاب اسلامی را مدیون و مرهون عاشورا میداند و میگوید مردم درس قیام و مبارزه را از امام حسین(ع) فرا گرفتند. همين تاكيد ايشان است كه وي را از بسياري از رهبران جهان متمايز ميكند و چهرهاي جاودانه ميبخشد.
اينجاست كه شهيد مطهري در كتاب «پيرامون انقلاب اسلامي» تاكيد ميكند كه ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق و از ژرفای روح این ملت برمیخاست؛ مردمی که در طول 14 قرن حماسه محمد(ص)، علی، زهرا، حسین (علیهمالسلام)، زینب(س)، سلمان، ابوذر و صدها هزاران مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسهها با روحشان عجین شده بود بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند.
او توانست ایمانِ از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها به خودشان مؤمن کرد و مردمی که سالها این آرزو را که در زمرة یاران امام حسین(ع) باشند در سر میپروراندند... به ناگاه خود را در صحنهای مشاهده کردند، آن چنان که گویی حسین(ع) را به عینه میدیدند و همین باعث شد که به پاخیزند و یکسره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است، بزنند.»
يك انقلاب كربلايي
بهار 1342 تازه شروع شده بود كه امام(ره) در مورد وظيفة صيانت مسلمانان از دیانت خود فرمود: «شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصایب و فجایع صبر و استقامت کردند. آنچه امروز میبینیم، نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما حوادثی چون عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه دین خدا یک چنان مصایبی را تحمل کردهاند... عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) دارند در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحتآمیز دستگاه حاکم خود را ببازند.»
از همين زمان بهتدريج سرمشق قيام حسيني(ع) چراغ راه حركت خميني(ره) ميشود، اما امام تنها به سخنراني بسنده نكرد و اين سرمشقها را به شكل عملي گردآوري كرد.
امام خمینی بر ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازشناپذیری با آن تاکید میورزید و در هدف خویش قاطع عمل ميكرد.
به همين خاطر با استناد به گفته سیدالشهداء(ع) به مسلمبنعقيل كه فرمود: «برادرم! به خدا سوگند اگر در دنیا پناه و پناهگاهی وجود نداشته باشد، هرگز با یزید بیعت نمیکنم.»
فریاد ميزند: «(آیا) خمینی میتواند تفاهم کند با ظلم. خمینی آنجا هم که بود مجد اسلام را حفظ میکرد، (آیا) میتواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اکرم(ص) اینقدر زحمت کشیده است. (آیا) خمینی و امثال خمینی میتوانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟»
امام خوب ميدانستند كه زنده نگاه داشتن عاشورا به معنی زنده ماندن تمام ارزشهای والای الهی و انسانی است؛ یعنی مصونیت جامعه در برابر تمام سلطهگریها، استبدادها و جهالتها و تلاش براي احیای فضایل و فداکاری در این راه.
امام خمینی(ره) نیز در این مورد از هرگونه مجاهدت مضایقه نمیكرد؛ او برای رسیدن به چنین مقصد مقدسی قیام عاشورا را تذکر میداد و میفرمود:«حضرت سیدالشهداء(ع) را کشتند، اما (این کشته شدن) اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیت برای او بود. از این حیث، هیچ شکستی در کار نبود.»
امام خمینی(ره) درباره حرکت خودش در راه احیای حق میفرماید: «من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خودشان بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.»
و در جای دیگر آمادگی خود را برای شهادت در راه پیروزی انقلاب اعلام نموده و میفرمایند: «اگر با کشتن من انقلاب به نتیجه کامل خود برسد، چرا به چنین امری راضی نباشم؟»
امام خمینی(ره) برای ایجاد تحول اساسی و بنیادی در امت اسلامی ایران به سراغ قویترین عامل تحول روحی امت اسلامی رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب امام حسین(ع) و توانایی ارائه برنامهای رشددهنده، سوژه کربلا را به کار گرفت؛ زیرا میدانست هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده است.
آنان در هیچ واقعهای به این میزان اشک نریخته و سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی اینگونه به میدان نیامدهاند؛ بهعلاوه، این قیام آيینه تمامنمای ارزشهای انسانی و معنوی است و اوج ایثار، حماسه، عبادت و شوق ملکوتی را به نمایش میگذارد.
از طرف ديگر نبايد فراموش كرد كه يكي از مهمترين انگيزههاي امام حسين(ع) برپا داشتن امر به معروف و نهي از منكر است.
پس امام خميني نيز در ترسيم نقشه ظلمزدايي خود، آن را يكي از مهمترين وظايف قيام ميداند و ميفرمايد: «ما که تابع حضرت سیدالشهداء(ع) هستیم باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزهاش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله قضیة حکومت جور؛ حکومت جور باید از بین برود.»
ايشان در جای دیگر میگویند: «سیدالشهداء(ع) چه کرد و چه بساط ظلمی را بهم زد و ما هم چه کردهایم . . . ما محمدرضا را از این مملکت بیرون کردیم . . . آن همه مفاسد و غیره وجود ندارد. این یک نعمت بزرگی است.»
در مکتب امام حسین(ع) کرامت و شرافت انسان ارزش دارند و سربلندی و عدم تسلیم در برابر دنیاطلبان و ستمگران اصل مهم و استواری است؛ به همين خاطر امام خمینی در یکی از بیانات خود خطاب به کارگزاران طاغوت فرمود: «من اکنون قلب خود را برای سر نیزههای مامورین شما حاضر کردهام ولی برای قبول زورگويیها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد.»
امام خمینی (رحمهالله) با تاثیرپذیری از حماسة عاشورا و خطبههای پرهیجان امام حسین(علیهالسلام) به دنیای استکبار چنین هشدار میدهد: «من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام میکنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد میشویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است، میرسیم . . . و از مرگ شرافتمندانه استقبال میکنیم ولی در هر حال پیروزی و موفقیت با ماست.»
محرم و استمرار تولد انقلاب
اين روحيه سازشناپذيري و اميد به پيروزي شايد مهمترين دليل استمرار روح انقلاب بعد از سه دهه باشد؛ نكتهاي كه استاد علوم سياسي دانشگاه تهران، نيز به آن اشاره ميكند.
دکتر مصطفی ملکوتیان ميگويد:«مبارزه قدرتهاي جهاني توانسته است بسياري از انقلابهاي آزاديبخش را در تاريخ معاصر كشورها از پاي درآورد، اما انقلاب اسلامي ايران بعد از 30 سال همچنان توانا در نظام بينالملل حضور دارد و چالشهاي جدي را براي نظام بينالملل ايجاد كرده است.»
تا پيش از انقلاب ايران كمتر كسي به ذهنش وقوع انقلابي مذهبي و غيردنيوي خطور ميكرد و شايد اين يكي از دلايل غافلگيري دنيا نسبت به انقلابي باشد كه سرمشق قيام آن، ريشه در آموزههاي عاشورايي دارد. همين نكته هم سبب محبوبيت آن در ميان بسياري از مردم جهان شده است.
استاد تاریخ اسلام معتقد است عاشورا در تاریخ محصور نیست و متعلق به دیروز، امروز و متعلق به آینده ماست و از آن سالی که عاشورا جوشیده، تا امروز و تا فرداهای دور در پیوند با انقلابها و تحرکات تشیع خواهد بود.
عاشورا درست است که یک واقعیت تاریخی است، اما متعلق به تاریخ تنها نیست، بلکه با روح، جان و حرکت تشیع در پیوند است.
روح الله بهرامی ادامه ميدهد: «پیوند میان انقلاب اسلامی و انقلاب امام حسین(ع) هم در صورت و مظاهر ظاهری و هم در سیرت و مظاهر باطنی و نیات و انگیزهها، همخوانی عجیبی با هم دارند که این همخوانی ناشی از شخصیت ویژه امام خمینی(ره) در ارتباط با زنده نگه داشتن یاد و خاطره امام حسین(ع) و در عین حال تجلی دادن آن سیره و روش به عنوان شخصیتی از تبار خاندان پیامبر است.»
روزهاي محرم ميآيند؛ شهر سياه ميپوشد. سينهزنها پابرهنه پا روي آسفالت سرد خيابانها ميگذارند و زنجيرزنها زير باران شانه زير پولاد ميبرند.
مداحان بازارشان گرم است، اما خطيبان بايد بدانند كه اگر دغدغهاي براي انقلاب هست، از اين روزهاست؛ روزهايي كه هر سخن و نقلش ميتواند ماية بازتوليد انقلابي ديگر باشد. عاشورا كه ميآيد بايد تولد انقلابي نو را به نظاره نشست.
برخي از مهمترين نمونههای الگودهی امام از نهضت عاشورا
مبارزه با ظلم: امام رژيم طاغوت را مظهر حکومت جائر معرفی میکند و مردم را به مبارزه دعوت مینمايد؛
سازشناپذيری در برابر ظلم: با مطرح ساختن شعار عاشورايی «هيهات منا الذلة» هيچگاه تلاشهای سازشکارانه را بر نمیتابيد و به ملت ايران نيز سفارش میکرد.
ايثار و فداکاری: امام با مطرح ساختن فداکاریهای امام حسين(ع) ميان نهضت عاشورا و انقلاب اسلامی و دفاع مقدس پيوند برقرار میسازد: «در حالی که شهادت حضرت سيدالشهداء(ع) از همه خسارتها بالاتر بود، ولی چون او میدانست که چه میکند و کجا میرود و هدفش چيست فداکاری کرد و شهيد شد و ما هم بايد روی آن فداکاریها حساب کنيم که سيدالشهداء چه کرد و چه بساط ظلمی را به هم زد و ما هم چه کردهايم.»
امام تمام ابعاد نهضت امام حسين (ع) را يک حرکت کاملا سياسی میدانست و با احيای فرهنگ عاشورا و الگو ساختن معيارهای عاشورايی، يک ملت حماسهساز پديد آورد که با درسآموزی از مکتب امام حسين(ع) منشاء تحولات عظيمی در جهان اسلام شد و معجزه قرن را پديد آورد.