کد مطلب : ۷۹۰۷
پژوهشی درمورد تعزیه «مجلس عالم ذر»
داوود فتحعلی بیگی
سايه شتابان و سبكخيز بالهاي فرشتگان، همچون ارواح پاكي كه هنوز هيچ كالبدي نديدهاند و به هيچ جسمي خود را نيالودهاند از همهسو ميگريخت. صداي فرشتگان، همچون آواي محزون و دلانگيز معبدي غمگين كه راهب تنهايش را ميخواند، در فضاي هستي طنين ميافكند.
فرشتگان مأمور بودند تا پيام حضرت خداوندي را از بارگاه ماورائياش به همه عالم عدم برسانند.
خداوند خدا ذرات را فرا ميخواند، ناگهان همه ذرات به هيجان آمدند. خروش برداشتند. هنوز شب بود. پايان نخستين شب. ذرات پراكنده به صداي دعوت فرشتگان به هم برآمدند و گرد هم آمدند و در يك چشم به هم زدن، صف اندر صف زانو به زانوي هم، پشت در پشت يكديگر نشستند.
مجلسي بود!...
چه چشمي را ياراي ديدن آن است؟ چه خيالي را قدرت تصور آن است؟ شكوه و عظمتي كه در عدم نيز به سختي ميگنجيد. همه جمع بودند. همه. همه چيزها و كسها. همه آنها كه آمدهاند و مردهاند. همه آنها كه هستند و همه آنها كه خواهند آمد. سالهاي آينده، قرنهاي آينده، ميلياردها سال و قرن آينده سكوت بود و سكوت. تپيدن بود و تپيدن. انتظار بود و انتظار و شب بود. پايان نخستين شب.
ذرات همه بر جا خشك شده بودند و سراپا چشم و پا تا سر گوش كه ناگهان صداي زلزله مانندي كه عدم را به رعشه افكند از جايگاه نور برخاست:
من پروردگار شما، خداوندگار شما نيستم؟
الست بربكم
ذرات يك صدا: چرا. چرا. قالوا: بلي.
(ص ۱۴، هبوط، دكتر شريعتي، انتشارات سروش، چاپ اول ۱۳۵۹)
هاتف:
اي اهل آسمان و زمين باخبر باشيد
از پاي تا به سر همه سمع و بصر شويد
حكم از خدا شده است چنين اي خلايقان
حاضر شويد عالم ذر اي مواليان
جبرئيل:
اي هاتف خجستهندا، حامل سروش
امروز مژده چيست كه آمد مرا به گوش
منظور چيست هاتف غيبي ز كردگار
واضح بيان نما كه بگيرد دلم قرار
اين خلقت از براي چه، اين نور و نار چيست
پيمان عهد بحر چه، شرط و قرار چيست
(تعزيه عالم ذر منسوب به مير عزا)
بين آنچه به نثر در مطلع كلام از قول زندهياد دكتر علي شريعتي نقل شد و آنچه به نظم از مجلس تعزيه عالم ذر آمد يك وجه تشابه وجود دارد و آن اين است كه مرحوم سيد مصطفي كاشاني، مشهور به مير عزا، شبيهنامهنويس دوره قاجار به فاصله بيش از نيم قرن، تمثيلي از عالم ذر آورده، كه شريعتي تأويلي از آن روايت قلمي كرده است.
بحث در مورد «عالم ذر» يا «يوم الست» وقتي مطرح ميشود كه دانشمندان علوم اسلامي و مفسرين به تفسير آيه ۱۷۲از سوره اعراف ميرسند كه ميفرمايد:
و اِذ أخَذَ رَبّكَ من بَني آدَمَ مِن ظَُهُورِهِم ذُريتُهم و أشهَدَهُم عَلي اَنفُسِهِم، ألَستِ بِرَبِّكُم قالوا بَلي شَهِدنا أن تَقُولُوا يَومَ القيمَه، انّا كُنّا عَن هذا غافِلين.
«و چون پروردگار تو از پسران آدم از پشتهايشان نژادشان را بياورد و آنها را بر خودشان گواه گرفت، كه مگر من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا، گواهي ميدهيم. تا روز رستاخيز نگوييد كه از اين نكته غافل بودهايم.»
مولوي ميگويد:
حرف قرآن را بدان كه ظاهري است
زير ظاهر، باطني بس قاهري است
زير آن باطن يكي بطن سوم
كه در او گردد خردها جمله گم
بطن چهارم از نبي خود كس نديد
جز خداي بينظير بينديد
تو ز قرآن اي پسر ظاهر مبين
ديو آدم را نبيند جز كه طين
ظاهر قرآن چو شخص آدمي است
كه نقوشش ظاهر و جانش خفي است
از آيه فوق الذكر تعبيري مأخوذ است بدين مضمون كه «پيش از خلقت بشر، خداوند هر چه از نسل آدم، فرزند خواست تا روز رستاخيز، همه را بهصورت ذراتي از پشت آدم بيرون آورد و خطاب به آنها گفت: الست بربكم؟ قالوا: بلي شهدنا. و به اين ترتيب آنها به خداوندي خدا گواهي دادند و از آن پس، بهصورت اول به پشت آدم بازگردانيده شدند.
دانشمندان اسلامي و مفسرين، در وجود «عالم ذر» و كيفيت اخراج و اشهاد، اختلاف كردهاند. بعضي به طريق اثبات رفتهاند و برخي به راه نفي.
روز الست بهعنوان روز عهد و پيمان و ميثاق و دعوت به وفاداري و زمان انعقاد نطفه خوبيها و بديها و بهشتي و دوزخي شدن انسانها، شهرت يافته است. به اين ترتيب، تعهد انسان از بيزمان، يعني روز الست، آغاز شده و تا كمال انسان ادامه دارد. انسان حامل و حافظ امانتي است كه در اين روز به او محول شده و رسالت اصلياش به خاطر آوردن عهد مستور در آن امانت است.
در عرفان اسلامي، مبناي انسانيت، تعهد آدمي در قبال همين امانت است و آيه الستُ بربكم، فطرت او را معين ميكند كه در اينجا عبارت از آن پيماني است كه در زمان ازلي و آغازين يا زمان اساطيري بسته شده و كمال آدمي را در گرو تحقق بخشيدن به اين پيمان ازلي قرار داده است (ص ۱۰۰ تلخيص فرهنگ اساطير و اشارات داستاني در ادبيات فارسي دكتر محمدجعفر ياحقي، انتشارات سروش/ ج دوم ۱۳۷۵)
چنانكه ملاحظه شد بحث «عالم ذر» كه مستند به روايات منقول از ائمه دين نيز هست، تأويل خلقت و سرنوشت ابناء بشر است كه تمثيلهايي از آن در قلمرو هنر شبيهخواني با عناوين «جام بلا»، «يوم الست» يا همان «عالم ذر» وجود دارد.
از آنجا كه علت اوليه و نهايي تعزيه، تبليغ انديشههاي امام حسين(ع) و گراميداشت واقعه عاشورا و پاسداري از خون شهداي كربلا بوده، سرايندگان مجلس تعزيه سعي داشتهاند تمثيلهاي مربوط به عالم قبل از ظهور را در واقعه كربلا بجويند.
به عبارت ديگر تعزيهسرايان بر مبناي تأويل عالم ذر، تمثيلي آوردهاند كه شخصيتهاي آن تمثيل، اهل بيت پيامبر اسلام (ص) و دشمنان ايشان هستند.
لذا با فرض اينكه ذرات همه مخلوقات در حضور خداوند حاضر شدهاند، ذرات اولياء و اشقياء را از ميان ذرات بينهايت انتخاب كرده در مورد سرنوشت آينده آنها ـ بر مبناي آنچه كه بعد از ظهور و خلقت در عالم واقع اتفاق افتاد ـ شبيهنامه مينويسند. كه اين خود نشاندهنده وسعت قوه تخيل در قلمرو هنر شبيهخواني است.
در ارتباط با حديث عالم ذر نگارنده به چهار مجلس شبيهخواني دسترسي داشته است كه يكي از آنها به زبان تركي سروده شده و سه نمونه به زبان فارسي.
عنوان مجلس تركي كه متعلق به مجموعه مرحوم حجتالله كلانتري از تعزيهخوانان و تعزيهگردانان سلطانيه زنجان ميباشد، «عالم ذرات» كه به «يوم الست» هم شهرت دارد.
از سه مجلس فارسي دو مجلس با عناوين «عالم ذر» و «جام بلا» متعلق به مجموعه آقاي رجبعلي معينيان است و يك مجلس از مجموعه زندهياد استاد هاشم فياض منسوب به مير عزا.
در نمونه تركي مجلس عالم ذر داستان از اين قرار است كه جبرئيل به جاي جام بلا، بيرقي را به عالم ذر ميآورد و خطاب به حضار ميگويد چه كسي بيرق شفاعت در روز رستاخيز را حاضر است به دوش كشد. يحياي پيغمبر جلو ميرود امّا وقتي كه بيرق را به دوش ميگيرد، لرزه بر اندامش ميافتد زيرا حملكننده بيرق به مصائب سختي چون شهادت و اسارت اهل بيت(ع) گرفتار خواهد آمد. پس از او هيچكس شهامت به دوش كشيدن آن بيرق را ندارد اِلّا امام حسين(ع).
نمونه فارسياي كه عنوان «عالم ذر» را دارد، شامل تعدادي نسخه است با عناوين جبرئيل و يحيي و پيغمبر و امام علي(ع) و امام حسين(ع) كه به نظر كامل نميرسد.
اما نمونهاي كه با عنوان «جام بلا» در دسترس نگارنده بود، شامل یازده نسخه است با اين شرح كه پس از احضار ذرات توسط هاتف، شبيه آدم و نوح و موسي و عيسي و پنج تن حاضر شده، به حمد و ستايش خداوند ميپردازند پس از آن هاتف جام بلا را ميآورد و به حاضرين عرضه ميدارد اما هر يك از حضار به قدر وسع و توان خويش از محتواي جام مينوشد تا آنكه شبيه امام حسين(ع) جام را ميگيرد و لاجرعه سر ميكشد و تن به بلا و مصيبت كربلا ميدهد.
بلاء در نزد سالكان يعني ابتلا و امتحان دوستان به انواع بلاها كه هر چند بلا بر بنده قوت پيدا كند، قربت زياده شود. بلاء لباس اولياء است و غذاي انبياء.
حضرت رسول(ص) فرمودند:
سختترين بلاها ويژه انبياء و سپس اولياء و سپس افضل و افضل است و ما جمع پيامبران را دشوارترين بلاهاست.
(ص ۱۹۹ فرهنگ اصطلاحات عرفاني ـ سيد جعفر سجادي
كتابخانه طهوري ـ ۱۳۷۵ / ج سوم)
صاحب اللمع گويد: بلاء عبارت از ظهور امتحان حق نسبت به بنده خود است به واسطه ابتلاي وي به ابتلائات از تعذيب و رنج و مشقت.
پير طريقت گفت: الهي، ناليدن من در درد از بيم زوال است. او كه از زخم دوست بنالد، در مهر دوست نامراد است. اي جوانمرد، اگر طاقت و زهره اين كار داري، قصد راه كن. شربت بلا نوش كن و دوست را بر آن گواه كن. ورنه عافيت به ناز دار، و سخن كوتاه كن. هيچكس به بددلي جانبازي نكرد و به مشتي آب و گل سرافرازي نكرد.
هر كه رتبت وي عاليتر، بلاء وي تمامتر. هر كه به حق نزديكتر و دل وي صافيتر، نفس وي به دست دشمن گرفتارتر. آري بيغصه محنت، قصه محبت نتوان خواند. بي زهر بلا، شهد ولاء نتوان يافت. (ص ۲۰۰ همان)
در بين چهار نمونه ذكرشده، مجلس عالم ذر منسوب به مير عزا ـ از مجموعه استاد فياض ـ به جهت دراماتيك و طرح مباحث فلسفي نسبت به مجالس ديگر جامعتر و پراهميتتر است.
يكي از مباحث مورد نظر در اين مجلس بحث جبر و اختيار است كه مفسرين و عرفا به هنگام تفسير و تأويل آيه ۱۷۲ از سوره اعراف بدان ميپردازند. در اين تعزيه از قول هاتف آمده است:
هاتف:
اَيا برادر من جبرئيل نيكاختر
چنين خطاب نموده است خالق اكبر
كنيد عرض به پيغمبران ز خرد و كبار
كه بر خدايي ما جملگي كنند اقرار
به بندگان خدا نيست جبر در اين كار
قبول هر چه كند بنده خود بود مختار
چنانكه ملاحظه ميشود ابيات ذكرشده يادآور اين قسمت از آيه مورد اشاره است: الست بربكم؟ آيا من خداي شما نيستم؟ آن هم با قيد اينكه «به بندگان خدا نيست جبر در اين كار، قبولِ هر چه كند، بنده خود بود مختار» يكي از ذرات كه در آن هنگامه حضور داشته، سيد كائنات احمد محمود، محمد مصطفي(ص) است كه در جواب هاتف ميفرمايد:
اقرار ميكنم به تو اي خالق احد
هم فرد بيمثالي و لم يولد و ولد
غير از تو نيست واحد يكتا به كبريا
ذاتت منزه است ز هر چون و هر چرا
يارب ز فيض خويش مرا مستفيض دار
اقرار بندگيات بنماييم اختيار
بحث جبر و اختيار در جايجاي شبيهنامه عالم ذر ادامه مييابد بهگونهاي كه وقتي صحبت از دشمن پيغمبر و قاتل حضرت علي و امام حسن عليهمالسلام به ميان ميآيد، ابوجهل و ابنملجم و اسماء به قصد و نيت خود در عالم ظهور اقرار مينمايند.
چنانكه وقتي جبرئيل ميگويد:
كيست آن روسياه در دارين
كه ببرد سر امام حسين
به تنش اسب كين كه ميتازد
سر او را به ني كه ميسازد
كه كند خواهرش ز ظلم اسير
جبر و تفويض نيست اي حضار
هر كه باشد به كار خود مختار
ذره شمر پاسخ ميدهد:
ايها الناس شمر ذيالجوشن
نام من هست كار هست ز من
من ببرم سر امام حسين
من نترسم ز خالق كونين
من حسين را ز زين نگون سازم
ولوله من به عرش اندازم
خواهرش را كنم اسير جفا
سر برهنه برم به شام دغا
من نترسم ز خالق اكبر
خوف كي باشدم ز پيغمبر
ذره امام حسين عليهالسلام نيز پس از آورده شدن جام بلا به اختيار ميفرمايد:
جبرئيلا من حسينم من حسين
پيش آور جام را با شور و شين
خوردن جام بلا كار من است
هر چه اين كار من او عار من است
كي به جز من ميخورد جام بلا
كي به جز من ميرود در كربلا
جبرئيل اين جام را ده بر حسين
تا بنوشد در حضور خافقين
چون شبيهنامهنويس به عالم ذر اعتقاد دارد و باور دارد كه آنچه در كربلا روي داده در عالم ذر مقدر گشته است، در تعزيه عالم ذر به همان حوادثي اشاره ميکند كه بعداز ظهور خلقت در دشت نينوا روي ميدهد.
به همين جهت وقتي ذره امام حسين(ع) درخواست ميکند و ميگويد:
يارب چه ميشود نشان بردهاي ز لطف
امروز روز قتل كه در كربلاي ما
جبرئيل پاسخ ميدهد:
يا حسين گفته خالق يكتا
بنمايم زمين كرب و بلا
ياحسين اين زمان بيا بنگر
تن ياران خويش را بيسر (دو انگشت اعجاز، ديدن آينده)
گوئي عالم ظهور، آئينه عالم ذر است. به همين جهت اجراي اين گوشه قبل از مجلس تعزيه شهادت امام حسين نمايش داده ميشود. بنا به گفته زندهياد هاشم فياض كه خود در كودكي، نسخه امام حسين(ع) مجلس عالم ذر را خوانده بود، در تكيه قديم كن با چيدن كرسي از زمين تا سقف چادر تكيه، منبر بزرگي ساخته ميشد، براي آنكه شبيه امام حسين به عرش رفته جام بلا را از دست جبرئيل بگيرد و بنوشد بلافاصله پس از نوشيده شدن جام بلا، شبيه اهل بيت در روي زمين ـتخت تكيهـ شيون و واويلا به راه ميانداختند و نمايش مصيبت روز عاشورا آغاز ميشد و تعزيه شهادت امام شروع ميشد تا پايان.
بدين ترتيب آنچه در عالم ذر ـ عرش ـ مقدر گشته بود، يا امام حسين بدانچه در عالم ذر متعهد گشته بود، در عالم ظهور ـعرش ـ عمل ميکند.
در اين مجلس گذشته از بحث عالم ذر و يوم الست و طرح مسئله جبر و اختيار، بحث شفاعت و اهميت عزاداري براي امام حسين(ع) به ميان ميآيد آنجا كه جبرئيل كليد بهشت را ميآورد و تقديم آن حضرت ميکند، ميگويد:
بگير اين كليد بهشت يا حسين
عطا كرده خلاق با زيب و زين
بود هر دوشان اختيار شما
خوشا حال شيعه به روز جزا
در گفتوگوي نهايي بين جبرئيل و امام حسين(ع)، جايگاه شهدا و تعزيهدار و عزادار و سينهزن و نوحهخوان، با ني در بهشت نشان داده ميشود و مجلس خاتمه مييابد درصورتيكه به تعزيه شهادت امام متصّل نگردد.
داوود فتحعلی بیگی