کد مطلب : ۱۳۱۹۷
فرهنگ مظلوم، مظلومیتهای فرهنگی۵
عقلستیزی و فرهنگ دینی
ظاهرگرایی دینی از مهمترین عوارض عقلستیزی در دین است؛ یعنی به جای توجه به جوهره و باطن دین فقط به ظواهر پرداخته شود. اگر گاه در مجالس مذهبی دیده میشود که مداحیها بر سخنرانیهای دینی چیره میشود و یا وعظ و خطابهها خالی از استدلال و اندیشهورزی میگردد، اگر مداحیها بیش از پند و اندرز و بازخوانی حماسهها و معارف و مبانی دینی به غوغا و احساس و دمیدن به شعلههای اشک و عاطفه میگذرد، معنایش ترجیحیافتن ظواهر دینی بر تبیین مفاهیم دینی و فرهنگی است.
بروز و ظهور شکل و شمایلکشیها، پرداختن به ظاهر و جسم و چشم و ابروی اولیاء به جای اخلاق و اندیشه آنان، تکیه بر تجملات و تشریفات در برگزاری مجالس مذهبی و سفرههای نذری
و ...، حاشیهرفتن در فعالیتهای فرهنگی و چیرگی رفتارهای رسانهای به ظاهر مدرن و بهروز و تهی از محتوا و عمق بر رفتارها و مناسک آیینی سنتی و با اصالت برای جذب مخاطب و اقناع جوانان و تخلیه احساسات و عواطف! خود از دیگر نشانههای این ظاهرگرایی است.
کاربرد عقلانیت در حوزه فرهنگ
تقویت بعد عقلانیت و خردورزی در حوزه فرهنگ میتواند موجبات پیدایش موارد ذیل را فراهم آورد:
۱. هماهنگی و کارآمدی لازم در رفتارهای فرهنگی نهادهای حکومتی
آنچه فضای جامعه ما را رنج میدهد، نبود هماهنگی بین سیاستگذاران فرهنگی، قانونگذاران، مجریان و متولیان فرهنگی است. چنانچه این سه ضلع جریانساز با نوعی اختلاف دیدگاه و مبانی، اِعمال نظرهای شخصی و زدوبندهای سیاسی دچار ازهمگسیختگی شوند، آنگاه ... و اینگونه است که محور اتصال و پیوستگی این اضلاع همان رویارویی عقلانی با مقولات فرهنگی است.
۲. عقلانیت و اختراع فرهنگی
نقش عقلانیت در حرکتهای فرهنگی تا به آنجاست که فقدان آن، شناخت دقیق ابعاد رفتارهای جبهه معارض را با مشکل روبهرو میکند و غفلت و خوابآلودگی از تحرکات و عملیات دشمن را بهدنبال میآورد که به معنای انفعال و کمآوردن در ابداع ایده، ابتکار و «اختراع فرهنگی» است!
۳. عقلانیت و رهایی از جمود فرهنگی
در حوزه فرهنگی نمیتوان به حرکتهای فردی، گروهی و حتی حزبی بسنده کرد. یکی از عوامل فقدان نگاه جبههای و دور شدن از ساختارهای شبکهای در عرصه فرهنگ، نبود پافشاری بر تفکر و رفتارهای عاقلانه در این حوزه است. از آنجا که جامعه ما بیش از فعالیتهای فرهنگی به «فرهنگسازی» نیازمند است، «جمود و تنگنظری» به مثابه یک انحراف در رفتارهای فرهنگی، مناسک آیینی و باورهای دینی، جامعه را از رشد فرهنگی بازمیدارد که این آسیب بیش از همه، متوجه نخبگان و متولیان فرهنگی است.
شاید بتوان شاهد تاریخی را با ماجرای خوارج به منزله آغاز نوین ضدیت با عقل مثال زد. به تعبیر استاد مطهری «اگر خوارج از میان رفتند، جمود و تنگنظری آنان از میان نرفت.» ایشان مینویسد:
«بعضی از خشکمغزان را میبینم که جز خود و عدهای بسیار محدود مانند خود، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد مینگرند. دایره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال میکنند.
وای به حال جامعه مسلمانان از آنوقت که گروهی خشکه مقدسِ یکدنده جاهلِ بیخبر،
پا را به کفش کنند و به جان این و آن بیفتند.»۳
والسلام
مدیر مرکز مطالعات راهبردی خیمه
پینوشت:
۱. کشف القناع تستری، ۷۱ و ۷۲
۲. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج ۹، ص ۱۵۲
۳. جاذبه و دافعه علی (ع)، ص ۱۵۶