تاریخ انتشار
شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۱۲
۰
کد مطلب : ۱۳۷۲۰

درختان مقدس

درختان مقدس
 مردم به سراغ کدخدایشان رفتند؛ اما از دستان آق‌اویلر کاری برای نجات جان مردم برنمی‌آمد. اوضاع وخیم و وخیم‌تر می‌شد و تنها جایی که مردم برای دعا و چاره‌سازی پیدا می‌کردند، درخت مقدس بود. دخیل می‌بستند و دعا می‌کردند. مرض، اما بود که بود و ناگهان آق‌اویلر روزی تصمیم بزرگی گرفت. آلنی را گفت از صحرا صدا زدند. وقتی آمد رو به او کرد و گفت: «همین حالا، وسایلت را جمع می‌کنی و به شهر می‌روی و تا یک طبیب خوب و حاذق نشده‌ای بازنمی‌گردی. می‌خواهم روزی آمدنت را ببینم که یک گاری پر از دارو با خود آورده باشی و مردم ده را شفا دهی.»

مردم اینچه‌برون تصمیم آق‌اویلر را نپسندیدند؛ چراکه زندگی در کنار غیرترکمن‌ها خلاف سنت‌های آنان بود و حرف‌های آق‌اویلر در نظرشان کفرآمیز و بی‌احترامی نسبت به درخت مقدس تعبیر می‌شد؛ به اين ترتیب پس از رفتن آلنی ناچار آق‌اویلر بزرگ با درد و رنج فراوان چادر سفید کدخدایی را رها کرد و سعی کرد گوشش را به روی توهین و تهدید مردم ببندد. آلنی همه‌جا تهدید به مرگ می‌شد. به اين ترتیب وقایعی رخ داد که یاد روزهای جنگ و تفنگ‌کشی گالان اوجا را زنده کرد. آت‌میش، برادر کوچک آلنی خود یک گالان اوجا بود و در تیراندازی و اسب‌دوانی نظیر نداشت؛ پس تفنگ به دست گرفت و مخالفان آلنی و پدرش را نشانه رفت.

سردستة مخالفان متحجر اینچه‌برون یاشولی آیدین (پسر یاشولی حسن) بود که ملای ده محسوب می‌شد. او پیاپی برای حفظ جایگاه خود و تداوم نذورات بی‌شمار مردم در پای درخت مقدس برای آق‌اویلر و پسرش آلنی کارشکنی می‌کرد و توطئه می‌چید. آنها قصد داشتند به محض بازگشت آلنی از شهر او را بکشند. سال‌ها گذشت و آلنی از شهر برای پدر و مادر، همچنین برای مارال -دختری که آلنی با او عهد عشق و زندگی بسته بود- نامه می‌فرستاد. در پایان آرپاچی داماد آق‌اویلر، پدرش را که از طرف مردم اینچه‌برون به کدخدایی انتخاب شده بود، به علت اعلام حمایت از آق‌اویلر به ضرب گلوله کُشت.

بخشی از رمان «آتش بدون دود» اثر نادر ابراهیمی
***
گروه جامعه: با پيدايش اسطوره‌ها، باورها و اعتقادات در ميان آدميان، طبيعت سرسبز شكلي ديگر يافت. هركدام از اقوام و ملل گوناگون بر اساس جهان‌بيني خويش براي طبيعت زنده ارزش و جايگاهي ويژه قائل شدند و درختان در بستر مذاهب، اسطوره‌ها، حتي هنر و ادبيات تمدن‌هاي گوناگون، حيات ديگري يافتند و به‌تدريج شگفت‌انگيزترين باور‌هاي توتمي ‌مربوط به درختان ساخته شد.
زندگي اسرارآميز درختان عظيم، ديرزيستي، حيات دوباره، باروري و بسياري ويژگي‌هاي آنها سبب شده، درختان در تصور انساني، نقش خداگونه‌اي بيابند و به عنوان واسطه بين خدايان و عالم بشري تقديس شوند. به اعتقاد مردم بدوي يكي بودن روح يا خدا با درخت، اين قدرت را به درختان مي‌داد كه باران بياورند، خورشيد را به درخشش وادارند، گله‌ها را افزايش بخشند و زنان را در بارداري و زايش ياري دهند.
گاه نيز معناي نماديني كه درختان و جنگل‌ها طي قرون حيات بشري در زبان‌ها و فرهنگ‌ها پيدا كرده‌اند، به سبب اندازه‌هاي بزرگ، همچنين عمر طولاني‌شان بوده كه به شكل آشكاري بر جوامع ابتدايي تأثير گذاشته است؛ همچنين كمياب يا فراوان‌بودن درختان در مكان‌هاي مختلف در نوع برداشت و اهميت آنها در افسانه‌ها، اسطوره‌ها و فرهنگ‌ها تأثير داشته است.
از ديدگاه جوامع بدوي، درخت نمادي از زندگي مجرد پس از مرگ، رستاخيز و دوام زندگي بود و به سبب ايستادگي و تجديد حيات و قانون تكامل در باورها رمزي از آدمي‌ شد و تقدس يافت. اين رمز گاهي به صورت درختي خاص و گاهي به صورت باغي پر از درختان هميشه سبز و گاهي به شكل گياهاني كه شيرة مقدس آنها به انسان جاودانگي مي‌بخشد، جلوه‌گر شد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما