تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۴۶۰۸
گزین‌گفته‌هایی از امام موسی صدر

قول سدید

قول سدید
فرهنگ-تاریخ: برخی گفتارها درباره امام موسی صدر را بخوانید.
خانم حنان معلوف از روزنامة «النهار» گفت‌وگوي زير را با امام موسي صدر در منزل وي واقع در صور انجام داد و آن را در تاريخ ۲۷ نيسان ۱۹۶۹ منتشر كرد.
آيا من كه اين روسري را سر كرده‌ام، منافق محسوب مي‌شوم؟
امام موسي صدر: خير؛ شما منافق نيستيد، اين پوشش شما تنها لباس خاص و رسمي است كه براي ديدار با يك روحاني از آن استفاده مي‌كنيد. شما يكي از تكاليف ديني خود را رعايت كرده‌ايد و همين مراعات شما روي احساس انسان متدين و در نتيجه بر انديشة او كه از موقعيت‌هاي معين و خاصي منتج شده، بسيار تأثير مي‌گذارد. تنها زن مسلمان نيست كه در برابر عالمان دين حجاب را رعايت مي‌كند، بلكه همة كساني هم كه به كليساي پطرس قديس در رم مي‌روند نيز حجاب را رعايت مي‌كنند؛ علاوه بر اين ما مي‌دانيم اسلام به زن مسلمان توصيه مي‌كند كه در اجتماع وزين و باوقار و احتشام ظاهر شود كه در كتب فقهي حدود اين مسئله بيان شده است.

حال اگر من مي‌خواستم با سر برهنه با شما مصاحبه كنم چه مي‌شد؟
امام موسي صدر: من آنچه را به مصلحت تحقق اهداف ديني است در نظر مي‌گيرم و ديدار شما را ارزيابي مي‌كنم؛ بنابراين اگر در مصاحبه با شما و اين فعاليت روزنامه‌تان فايده‌هايي به نظر آيد كه بر مصالح ديگر برتري داشته باشد، من بدون هيچ شرط و اكراهي با شما روبه‌رو مي‌شوم؛ وگرنه از مصاحبه با شما امتناع مي‌ورزم و پوزش مي‌خواهم.

شما مرا قانع كرديد. من از اين پس از روسري استفاده خواهم كرد.
امام موسي صدر: توفيق بزرگي است؛ خصوصاً اينكه شما در زندگي به چيزي كه مي‌خواستيد، رسيديد. به علاوه من عقيده ندارم كه رعايت حجاب، زن را از انجام هرگونه فعاليت در جامعه بازمي‌دارد. هيئت لباس زنان در اين عصر جنبة زنانگي زن را بيش از ديگر لياقت‌ها و استعدادها و امكانات او آشكار مي‌كند تا آنجا كه زنانگي وي در نزد خود او سر به طغيان مي‌نهد و او را از بسياري امتيازات ديگر محروم مي‌كند؛ اما هيئت الآن سادگي لباس اطفال را پيدا كرده است؛ چنان‌كه زن وقتي اين‌گونه لباس‌ها را به تن مي‌كند، مثل بچه‌ها مي‌شود.

چرا مثل بچه‌ها؟
امام موسي صدر: به عقيدة آنها با شباهتشان به اطفال بيشترين اثر را از خود به جاي مي‌گذارند...

آيا مردم فلسطين را به صلح نصيحت مي‌كنيد يا به جنگ؟
امام موسي صدر: من سراغ ندارم كه امتي با خطري بزرگ‌تر از آنچه ما امروزه با آن مواجه‌ايم، روبه‌رو شده باشد و اين خطر، خطر صهيونيسم در منطقه و آيندة منطقه تهديدي براي همة ارزش‌ها و ميراث‌ها و تاريخ آن است؛ بنابراين در لزوم، از كاربرد هرگونه امكان و وسيلة دور كردن خطر آن هيچ‌گونه ترديدي ندارم و شخصاً بعيد مي‌دانم كه راه‌حل صلح‌آميزي در اين‌باره وجود داشته باشد.

از برخي شنيده‌ام كه مي‌گويند شما در دنياي سياست وارد شده‌ايد.
امام موسي صدر: من مطلقاً به سياست وارد نشده‌ام و فقط گفته مي‌شود من براي مجلس اعلاي شيعيان خود را نامزد كرده‌ام.

منبع:http://www.imamsadr.ir/Andishe/mosahebe/anmo۳.htm


سخنراني امام موسي صدر در سال ۱۳۴۶ شمسي در يكي از پايگاه‌هاي علمي و آموزشي آن روز حوزة علمية قم*
...اما اطلاعات كيهاني او به‌قدري زياد است كه نظرياتش مورد اقتباس همة دانشجويان است. كشيشي را مي‌شناسم كه در سلسله سخنراني ما كه در بيروت انجام مي‌شد، شركت مي‌كرد. اين مرد استاد فيزيك و بزرگ‌ترين فيزيكدان خاورميانه و لباسش هم لباس كشيشي است، مرد عالمي است و كشيش هم هست. اينها آمدند مجاري امور را گرفتند، همان مجاري امور كه در احاديث ما هست كه بايد به دست العلماء بالله باشد، افتاد به دست اينها؛ يعني رياضيدان و فيزيكدان شدند؛ آن‌وقت خدا مي‌داند در مؤسساتشان چه مي‌كنند.

تصور نكنيد كه صريحاً تبليغات مسيحيت مي‌كنند؛ نه! با علم اخلاق و با روش مردم‌داري مردم را مي‌قاپند. اينها صدها دانشگاه دارند، آقا بشنويد. چند هزار بيمارستان دارند. چند ده هزار مدرسه و درمانگاه و دارالايتام و مدرسة حرفه‌اي و مؤسسات مشورت و روضـ‹‌الاطفال و باغ كودك و سالن‌هاي ورزشي و سالن‌هاي سخنراني و هزار برابر اين مؤسسات اجتماعي دارند ... اينها همة مؤسسات يك دير از ديرهاي مسيحي به نام «يسوعي» است و هكذا ساير ديرها ...
اما ما ... ما شيعيان مرتضي علي (ع)، ما مردمي كه اسلام را با طاهرترين مسلكش معتقديم، وضع ما چطور است؟ و تشكيلاتمان چيست؟

من چون اينجا نشسته‌ام، آزادم كه اين حرف را بزنم و اگر در غير اين مؤسسه ... بود كه عرض كردم فجر اميدي است، اين حرف‌ها اميدتان را قطع مي‌كرد. آقا شما يك نفر را به من معرفي كنيد كه بداند تعداد روحانيون در ايران چقدر است؟ ما كه افراد خودمان را نمي‌شناسيم، چطور مي‌خواهيم كار كنيم؟ آيا شما مي‌دانيد چقدر شيعه در آسياست؟ چند مسجد در ايران است؟ صلاحيت روحانيوني كه در اين مناطق كار مي‌كنند و مقدار تحصيلاتشان چقدر است؟ ارتباطشان با هم چطور است؟ اگر يكي از آنها مريض شد، گرفتار شد به چه وسيله مي‌شود به او كمك كرد؟ من خيلي معذرت مي‌خواهم كه اين مطلب را در حضور آقا هم عرض كنم. آقا ما با كي مي‌خواهيم زندگي كنيم؟ در كدام دنيا؟ نتيجه‌اش را هم مي‌دانيد چيست؟ اين است كه نه‌تنها مسيحي‌ها از ما مي‌برند، نه‌تنها يهودي‌ها هم از ما مي‌برند، نه‌تنها سني‌ها از ما مي‌برند و حتي بهايي‌ها هم آزادانه دارند از ما مي‌برند و ما هم به خواب خوشي رفته‌ايم.

مي‌گويند، آقا مگر ممكن است شيعيان مرتضي علي (ع) برگردند؟ بله آقا؛ بنده ديده‌ام كه شيعه مسيحي شده، ديده‌ام شيعه سني شده، شيعه وهابي شده؛ البته ممكن است شما نديده باشيد؛ ولي من ديده‌ام. اقلاً ما همان يك قسمت مسجدمان را درست و منظم كنيم. تبليغاتمان را منظم كنيم. يك هماهنگي در دعوتمان به وجود بياوريم. ما اصلاً خوابيم. اين كارهايي كه حالا مي‌خواهيم بكنيم، بايد ۵۰ سال بلكه يكصد و پنجاه سال پيش شروع كرده باشيم و اكنون اميدوارم به‌سرعت پيش بروند. ما آقا وضعمان خيلي عجيب است. مسيحي‌ها را عرض كردم. حقيرترين فرقه‌ها و احزاب دارند فرزندان ما را مي‌برند. بنده در اصفهان و شيراز ديدم تبليغات فرقة ضاله طوري وسعت دارد و منظم است و هيئت‌هاي ۹ نفري و سفرهاي تشويقي و از اين‌جور بازي‌ها به‌قدري به‌وجود آورده‌اند كه چه عرض كنم. آقا اگر فرزند اين دنيا هستيم بايد در مقابل اينها منظم باشيم. دنيايي كه همه چيزش منظم است. اگر منظم نباشيم محكوم به مرگيم.

پي‌نوشت:
* خواندن اين سخنراني را به طور کامل به همة دانشجويان و طلبه‌هاي عزيز توصيه مي‌کنيم.
منبع:
http://www.imamsadr.ir/Andishe/sokhanrani/anso۲.htm



روزنامة لبناني الجريده- ۲۱/۶/۱۹۶۹
حضرت آيت‌الله! ما با خطرهاي گوناگوني روبه‌رو هستيم كه لبنان و سلامت آن را در حال حاضر تهديد مي‌كنند. مرزهاي لبنان اينك در معرض خطر و تجاوز دشمن است؛ بنابراين وظيفة ما لبناني‌ها براي دفع اين خطرات چيست؟
امام موسي صدر: طبعاً اين سؤال پاسخ طولاني مي‌طلبد؛ اما من سعي مي‌كنم تا حد امكان آن را خلاصه كنم. شايد پاسخ من به اين سؤال براي شنوندگان و بينندگان شگفت‌آور باشد؛ من براي لبنان و حتي كشورها و امت‌ها خطر خارجي قابل ذكري سراغ ندارم، بلكه خطر اساسي‌اي كه هر كشور و هر امتي را تهديد مي‌كند همان خطر داخلي است؛ حتي دشمن همواره تلاش مي‌كند تا با ايجاد تفرقه‌ها به گستردگی خطر داخلی دامن بزند و به وسيلة آن به كشور ضربه بزند. خطر خارجي صهيونيسم را كه اينك گريبان‌گير كشور شده، نمي‌توان ناديده انگاشت و چه‌بسا كه اين خطر خود بزرگ‌ترين خطر در جهان باشد؛ اما مقصود من آن است كه خطري كه كيان يك امت يا كيان يك كشور يا مردم را تهديد مي‌كند، همان خطر داخلي است كه مهلك است.

من بدين واقعيت اعتقاد دارم كه يك ملت امكان ندارد بر اثر خطر خارجی و دشمنان بسيار از ميان برود و هرگز تاريخ، هيچ ملت و امتي را نشان نداده كه به علت زور و اجبار يا در نتيجة غلبة دشمن خارجي از بين رفته باشد، تا هنگامي كه آن مردم در كنار يكديگر بوده و وحدت كلمه داشته و به مسئوليت‌هاي خود آگاه بوده‌اند. مهم، خطر داخلي است؛ خطر تفرقه و اين چيزي بود كه در پاسخ سؤال اول ذكر كردم. اين خطر نتيجة تحقير و عدم احترام به يكديگر و گروه‌گروه كردن مردم است. اين مشكلاتي است كه ما اينك با آن مواجه‌ايم.

خطر اساسي و داخلي خطر بي‌مسئوليتي، بي‌بندوباري و فساد است. وقتي كه لبنان بايد همچون جامعة جنگي‌اي باشد كه هر چيزي در آن به مقاومت و پايداري و دفاع اشاره داشته باشد، متأسفانه مي‌بينيم، هنوز برخي از مردم اين كشور گمان مي‌كنند كه در يك جامعة بي‌خطر، آن‌هم در كمال راحتي و رفاه زندگي مي‌كنند. هنوز همان مجالس و محافل شب زنده‌داري و شادخواري‌ها برقرار است. ما مي‌خواهيم در اين جهان زندگي كنيم و امكان ندارد انسان بدون تلاش و تحمل سختي بتواند در اين جهان زندگي كند. با مسخرگي و بي‌بندوباري و غفلت از خطر نمي‌توان در اين جهان زندگي كرد. بايد حد و حدودي براي اين غفلت فساد تعيين كرد. بدون شك گوشه‌اي از اين كار بر دوش علماي دين و مصلحان جامعه است، گوشه‌هايي هم بر دوش سازمان‌هاي فرهنگی و تبليغاتي و مجلات و روزنامه‌ها و بخشی به‌خصوص بر دوش دولت است كه شرايط اجتماع را درك كند و مراكز فساد و بي‌خبري را ببندد و امكانات فساد را ممنوع كند و فضايي آكنده از جديت و پاكيزگي را به وجود آورد.
منبع:
http://www.imamsadr.ir/Andishe/mosahebe/anmo۱.htm



بحث زير در مجلة لبناني العرفان شمارة تابستان ۱۳۸۷ هجري - ۱۹۶۷ ميلادي - انتشار يافت.*
ارزش زندگي انساني از ديد آيين مقدس اسلام تا آن درجه است كه حتي براي قتل غيرعمد خون‌بها معين ساخته است. قاتل هرچند كه در قتل تعمد نداشته باشد بايد آن را به ولي مقتول يا ولي‌دم بپردازند. اين قانون امروز در همة جوامع بشري در رديف قوانين كيفري است و اجرا مي‌شود، با اينكه مي‌دانيم يكي از تشريعات و قانون‌گذاري‌هاي اسلامي است؛ همچنين آيين مقدس اسلام در وجوب صيانت از نفس و حفظ زندگي انسان‌ها راه تأكيد و مبالغه را پيش گرفته است؛ تا آنجا كه مرگ ناشي از بي‌توجهي به شئونات فقرا و مستمندان را گناه نابخشودني مي‌داند و اهمال‌گران را به‌شدت ملامت و تهديد مي‌كند. در اين پيوند سه آية شريفة ذيل قابل توجه و عبرت است:
«وَ اَنفِقُوا فی سَبيلِ اللهِ وَلا تُلقُوا بِاَيديکُم اِلَی التَّهلُکَـ‹ِ ...»؛ «و در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دست‌هاي خود به هلاكت نيندازيد.»
(بقره: ۱۹۵)
«... وَ ماتُنفِقُوا مِن خَيرٍ يُوَفَّ اِلَيکُم وَ اَنتُم لا تُظلَمُونَ»؛ «و آنچه از خير انفاق كنيد، به خود شما عايد مي‌شود و بر شما ستم نخواهد شد.»
(بقره: ۱۹۵)
«وَليَخشَ الَّذينَ لَو تَرَکُوا مِن خَلفِهِم ذُرِّيَّـ‹ً ضِعافاً خافُوا عَلَيهِم فَليَتَّقُوا اللهَ وَليَتَّقُوا قَولاً سَديداً»؛ «و بايد بترسند آنان كه از پس خود فرزندان ناتواني نهاده‌اند كه بر ايشان بيمناك‌اند، پس بايد آنها از عذاب خدا بپرهيزند و بايد سخن استوار گويند.»
(نساء: ۹)

در ارتباط با آيات مذكور امام صادق مي‌فرمايد: «اگر بر مسلماني عريان و مستمند از خانوادة جامعة اسلامي، جامه پوشانيده شود و گرسنة آنها سير شود، در نزد خداوند متعال از يك حج و دو حج تا هفتاد حج خانة خدا محبوب‌تر است ...»

در بسياري از آموزه‌هاي اسلامي آمده است كه گفتار انساني به اعتبار آنكه جزئي از وجود انسان است، بايد از قداست برخوردار باشد و كلمات از هرگونه زشتي و پليدي مبرا باشند. از ديدگاه اسلام، كلام سنجيده و پسنديده و قول سديد كليد بهره‌مندي از خير و خوبي و دفع زشتي و شر به‌شمار مي‌آيد. خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد:
«يا اَيُّهَالَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قَولُوا قَولاً سَديداً يُصلَحُ لَکُم اَعمالَکُم وَ يَغفِر لَکُم ذُنُوبَکَم»؛ «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، تقواي الهي پيشه سازيد و گفته استوار بگوييد (تا بدين‌وسيله) اعمال و كردارتان را شايسته كند و گناهتان را بيامرزد.»
(احزاب: ۷۰-۷۱)

قول سديد، در موارد بسياري بر گفته‌هاي پيراسته از دروغ، غيبت، تهمت، نمامي، فحش، لهو و لغو تفسير شده است؛ اما به مقولة شهادت و گواهي‌دادن در دعاوي و اختلافات، اسلام عنايت ويژه‌اي دارد. كسي كه شهادتي مي‌دهد بايد مسئوليت آن را بپذيرد و عواقب آن را تحمل كند؛ زيرا به‌ وسيلة شهادت به ‌حق است كه حق آشكار و حقوق مستقرشدة كيفرها محقق مي‌شود؛ البته در دعاوي اسلامي شهادت تنها از انسان عادل پذيرفته مي‌شود. شهادت دروغ از گناهان كبيره شمرده‌ شده و شاهد دروغگو در پاره‌اي از امور جزايي به كيفرهاي بزرگي محكوم مي‌شود.
***
در يكي از احاديث نبوي هم آمده است: «هرگونه كه باشيد، به همان‌گونه بر شما حكومت مي‌شود.»

بنابراين از ديدگاه اسلام اين تنها عمل انسان است كه تاريخ را مي‌سازد. آن را تغيير داده به حركت درمي‌آورد و به پيش مي‌برد، عوامل خارجي در مسير ساختن جوامع بشري تأثير تعيين‌كننده‌اي ندارند؛ بلكه اين فقط انسان است كه با «عمل» نشئت‌گرفته از معرفت و شناخت يا برآمده از جهل و ناداني يا ناشي از اهمال و بي‌تفاوتي فرصت مي‌يابد تا طريقي را برگزيند و گامي را بر گام ديگر ترجيح دهد ...

و بالاخره واقعيت‌هاي اجتماعي همان خواهد بود كه وي اختيار كرده است. نيز تغيير و تحولات تاريخي يا به اصطلاح جبر تاريخي چيزي جز فعل و انفعال ميان انسان و جهان نيست.
***
رأي و عقيده، ثمرة تفكر انسان و نتيجة بعد وجوديِ شريف و برتر وي است. اسلام رأي و اظهارنظر و عقيده را بزرگ و گرامي داشته و كوشش دارد تا حرّيت و آزادي رأي و عقيده هماره حفظ شود. نيز براي شناخت و وصول به «عقيدة راستين» انسان را به انديشه و اجتهاد امر كرده و به طور صريح اعلام کرده است: عقيده‌اي كه مبتني بر مبادي تفكر نباشد، اعتبار ندارد و عذر انسان پذيرفته نيست؛ مگر آنكه به‌رغم سعي و تفكر نتوانسته باشد به عقيدة درست دست يابد.

پي‌نوشت:
* پيشنهاد مي‌کنيم اين بحث طولاني، غني و ارزشمند را در آدرس الکترونيکي ذيل به طور کامل بخوانيد.
منبع:
http://www.imamsadr.ir/Andishe/maqalet/anma۲.htm
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما