امام موسی صدر، امامی غایب است که مسلمانان لبنان، مدیون و مرهون زعامت و تدبیر و مدیریت او هستند؛ سیاستمداری والا که در این روزهای عزیز، دستانمان امیدوارانه به دعا برای بازگشت او بلند است. ایشان در سالگرد عاشورای ۱۹۷۵، در مجتمع آموزشی عاملیه سخنرانی برای اهالی کفرشوبا و ساکنان دیگر روستاهای مرزی داشتند که بعدها در کتاب سفر شهادت مکتوب شد. گوشههایی از این سخنرانی، به نقش و جایگاه حضرت زینب سلاماللهعلیها در واقعه عاشورا و پس از آن اشاره دارد که مروری بر آن، خالی از درس و اندیشه نخواهد بود.
زن در مکتب امام حسین علیهالسلام؛ عنصری مغفولمانده
امام موسی صدر در ابتدا از عنصری مغفولمانده، ولی عظیم در حماسه کربلا یاد کرده و میگوید: اما بعد، از ابتدای این ماه به موضوعی فکر میکردم که باید در این مکان مبارک و در این کانون گرم درباره آن سخن میگفتم. درباره حرکت حسینی چه بگویم؟ برای من گران بود که ببینم عنصری از حماسه کربلا نادیده گرفته شده و در بین ما غایب است. منظورم عنصر زن در مکتب امام حسین علیهالسلام و در ماجرای کربلاست. با وجود آنکه مطالب فراوان است و باید درباره مسایل عمومی و مسایل ملی و مسئله محرومان موضعگیری کنیم، در ابتدای این سخنرانی باید درباره نقش عظیمیکه زن در این حادثه بابرکت داشته است، سخن بگویم؛ نقشی که نمیتوان آن را نادیده گرفت؛ هرچند آن را کمتر از نقش مردان بدانیم. پس از آن باید نقشهایی را که زن در این میدان ایفا کرده است، با وضع زنان در این عصر مقایسه کنیم و با مشاهده تفاوتهای موجود، بکوشیم فاصلهها را پر کنیم و مشکل را حل کنیم.
میخواستند حسین (ع) زیر ماسههای روان دفن شود
وحدتبخش مردمان لبنان، با اشاره به موقعیت مکانی صحرای کربلا و ترفند دشمن که «امام حسین علیهاسلام را با حیلهای هوشمندانه و با ترفندی نظامی به اعماق صحرا کشاندند؛ جاییکه نه عابری میگذشت، نه بینندهای بود و نه کسی میتوانست آنچه را رخ داده است، به گوش جهان اسلام برساند. امام را به تدریج به قلب صحرا و به وسط شنهای روان کشاندند.» علت این اقدام را آن بیان میکند که «میخواستند حسین بمیرد و زیر ماسههای روان دفن شود تا از او نام و نشانی باقی نماند.»
او در ادامه به اراده الهی اشاره کرده و اظهار میدارد: اما خدایی که -به فرموده خود او- خواست او را کشته ببیند، خواست اهلبیت او را نیز اسیر ببیند تا ماجرای این جنگ و ابعاد آن را از دل صحرا به قلب مراکز دنیای اسلام برسانند.
نقش مهم حضرت زینب سلاماللهعلیها
امام موسی صدر، رساننده این پیام را زینب کبری سلاماللهعلیها معرفی کرده و اذعان میدارد: این نقش بر دوش زینب سلاماللهعلیها و دیگر بانوان قهرمان و جاودانه قرار داشت که همراه امام حسین علیهالسلام بودند. وقتی به این صحنه و این حادثه مینگریم، از همان ابتدا درمییابیم که این عامل نقش خود را پس از شهادت امام حسین علیهالسلام بهخوبی ایفا میکند. کشتهشدن امام حسین علیهاسلام در روز عاشورا و کشتهشدن همه کسانی که با ایشان همراه بودند، از جمله فرزندان خود حضرت زینب سلاماللهعلیها، باری سنگین و اندوهی بزرگ برای قلب ایشان بود. اسارت، غربت و مسئولیت کودکان و تشنگی و پستی دشمن و هجوم او از هر سو، عوامل و اسبابی برای تضعیف زینب سلاماللهعلیها بود. پستی دشمن و رغبت او به انتقامگیری و تلافیجویی از دختر علی علیهاسلام، دختر حیدر کرار که به سبب ایستادگی بیباکانه در کنار حق، دلهای آنان را پر از کینه کرده بود، سبب شد آنان اهلبیت و اسرا را از میان قتلگاه عبور دهند.
دنیا میخواهد ببیند علی علیهالسلام دختر خود را چگونه تربیت کرده است
رهبر شیعیان لبنان، سپس به تشریح این صحنه میپردازد و میگوید: امام حسین علیهالسلام و همراهان او کشته شدهاند و بدنهایشـان پارهپاره شده است. گلبرگها در صحرا پراکنده شدهاند. آنان زنان و کودکان را از کنار قتلگاه عبور دادند. تصویر این صحنه روشن است. احساس زن هنگامیکه بدن شوهرش را پارهپاره میبیند، چیست؟ یک کودک وقتی پدرش را چنین میبیند چه میکند؟ آنان از خیمه بیرون آمدند و پشت سر زینب سلاماللهعلیها به سـمت قتلگاه به راه افتادند. زینب به پیکر امام حسین علیهالسلام میرسد که به نقل از کتابهای سیره پارهپاره شده است. همه دنیا به تماشای این صحنه ایستاده است. آیا قهرمانی میبیند یا ضعف و شکست؟ آیا دنیا زینب سلاماللهعلیها را در این صحنه سرزنش میکند یا میستاید؟ دنیا پس از آنکه دریافت علی علیهالسلام چگونه پسران خود را تربیت کرده است، اکنون میخواهد ببیند علی علیهالسلام دختر خود را چگونه تربیت کرده است.
خدایا این قربانی را از ما بپذیر
او ادامه میدهد: زینب سلاماللهعلیها به بدن امام حسین علیهالسلام نزدیک شد و آن را از روی زمین بلند کرد و گفت: «خدایا این قربانی را از ما بپذیر.» این برخورد بدان معناست که زینب سلاماللهعلیها اعلام میکند که ما به خواست خود به این میدان آمدهایم و به این نبرد پا گذاشتهایم. ما خواستیم از اسلام دفاع کنیم، خواستیم انحرافات و کژیها را اصلاح و به رفتارهای زشت حاکمان اعتراض کنیم و ازاینرو، حسین را در این میدان قربانی دادیم. در عین حال، به کوتاهی خود [در پیشگاه خداوند] اذعان میکنیم و به همین سبب از او میخواهیم که این قربانی را از ما بپذیرد؛ چراکه اگر بیش از این داشتیم، سخاوتمندانه و بیهیچ درنگی آن را تقدیم میکردیم.
وقایع کوفه و نقش کلیدی حضرت زینب سلاماللهعلیها
امام موسی صدر سخنان خود را با تشریح وقایع کوفه چنین ادامه میدهد: به سراغ صحنهای دیگر میرویم: هنگامیکه کاروان اسیران وارد کوفه میشود. مردم از علت ماجرا میپرسند و زینب سلاماللهعلیها اینجا و آنجا صحبت میکند. دیگران نیز صحبت میکنند. در نتیجه، پردهها کنار میرود. سپس اسرا وارد کاخ عبیدالله میشوند. او با غرور و سرمستی از پیروزی خود بر تخت نشسته است. زینب وارد کاخی میشود که پیش از این، خانه او و بلکه مقر حکمرانی پدرش بر سرتاسر جهان اسلام و دنیای متمدن بوده است. همه دنیای متمدن زیر فرمان و اراده علی علیهالسلام بود و زینب سلاماللهعلیها نیز بانوی نخست آن دوره بود؛ چراکه آن زمان حضرت فاطمه سلاماللهعلیها زنده نبودند. زینب سلاماللهعلیها با آن خاطرات و با وجود ضعف و خستگی و ناراحتی ناشی از اسارت، وارد این کاخ میشود، ولی سلام نمیکند. ابنزیاد میپرسد: این زن متکبر کیست؟ میگویند: او زینب دختر علی است. او از سر شماتت میگوید: کاری را که خدا با برادرت کرد، چگونه میبینی؟ و زینب سلاماللهعلیها میگوید: «ما رَأیتُ إلّا جَمیلاً هؤلاءِ قَومٌ کَتَبَ اللهُ عَلَیهِمُ القَتلَ فَبَرَزوا إلی مَضاجِعِهِم.» به خدا سوگند جز زیبایی ندیدم. اینان مردانی بودند که خداوند کشتهشدن را برایشان رقم زده بود؛ ازاینرو، بهسوی سرنوشت خویش شتافتند.
کشتهشدن برای ما عادت، و شهادت در راه خدا برای ما سعادت است
او میافزاید: ابنزیاد به زینب سلاماللهعلیها میگوید: سپاس خدایی را که شما را رسوا ساخت و افسانه شما را بر ملا کرد. زینب سلاماللهعلیها پاسخ میدهد: نه، کافر و منافق است که رسوا میشود و ما کافر و منافق نیستیم. کشتهشدن برای ما عادت، و شهادت در راه خدا برای ما سعادت است. گفتوگو پایان مییابد و منافق خاموش میماند و زینب سلاماللهعلیها در حالی از این میدان بیرون میآید که رسالت خود را مقتدرانه و بدون هیچ ضعف یا احساس پشیمانی و شکستی به انجام رسانده است.
زینب سلاماللهعلیها در مجلس بزید چه کرد؟
مرجع عالی دینی و سیاسی لبنان، حضور زینب کبری سلاماللهعلیها را در مجلس یزید چنین توصیف میکند: او در برابر یزید که میرسد... یزید حاکمی پیروز است و زینب سلاماللهعلیها، اسیری است که بنابر نقل کتابهای سیره، خفتبارترین لباسها را بر تن داشت، اما این وضع عواطف زینب سلاماللهعلیها را در برابر یزید خاموش نمیکند و زبان او را نمیبندد، بلکه برمیخیزد و پس از حمد و ثنای خداوند میگوید: «لَئِن جَرَّت عَلَیَّ الدَّواهی مُخاطَبَتَکَ إنّی لَأستَصغِرُ قَدرَکَ وَ أستَعظِمُ تَقریعَکَ وَ أستَکبِرُ توبیخَکَ لکِنَّ العُیُونُ عَبرَی وَ الصَّدرُ حَرَّی.» اگر چه پیشامدهاى ناگوار مرا بر آن داشته است تا با چون تویى سخن گویم، اما من تو را سخت ناچیز مىشمارم و بسیار سرزنش مىکنم، ولى چه کنم که چشمها پراشک و سینهها سوزان است. سپس میگوید: «أمِنَ العَدلِ یا ابنَ الطُلقاءِ تَخدیرُکَ حَرائِرَکَ وَ إمائَکَ وَ سَوقُکَ بَناتِ رَسولِ اللهِ سَبایا.» ای پسر آزادشدگان، آیا عدالت است که زنان و کنیزان خود را در سراپردهها نشاندهای و دختران رسولخدا را به اسیری میچرخانی؟ زینب با این سخنان خود، یزید را با همه ابزارهایی که در اختیار دارد، با همه قدرت و ارتباطی که دارد، با همه تبلیغات و ثروت و نفوذ و قدرتی که دارد، کاملاً محکوم میکند و پیروزمندانه از نزد او بیرون میآید و در این عرصه رسالت حسین علیهالسلام را تکمیل میکند.
زینب سلاماللهعلیها تصویر جنگ را از دل بیابان و از وسط شن و ماسه به پایتختهای جهان اسلام منتقل میکند
مؤسس مجلس اعلای شیعیان لبنان، به بازسازی تصویری که زینب سلاماللهعلیها در افکار مردم ایجاد میکند، اشاره داشته و میگوید: زینب سلاماللهعلیها تصویر جنگ را از دل بیابان و از وسط شن و ماسه به پایتختهای جهان اسلام منتقل میکند. او در کوفه و موصل و نسیبین و حمص و حماه و حلب و بعلبک و شام سخنرانی میکند. ابنشهرآشوب مسیر کاروان را از معبرهایی که در این شهرها ساخته شده، کشف کرده است؛
زیرا آنان وقتی اهلبیت و سر امام حسین علیهالسلام و اصحاب ایشان را به شهرها میبردند، قصدشان این بود که مردم را بترسانند و در دل آنان وحشت ایجاد کنند و پیروزی خود را به رخ آنان بکشند. میگفتند: آشوبگر پسر آشوبگر کشته شد. مردم با شادی فراوان جشن میگرفتند و به استقبال سرهای شهیدان و اهلبیت رسولخدا صلیاللهعلیهوآله میرفتند. پس از آن کنجکاو میشدند و میپرسیدند که این آشوبگران کیستند که خداوند خلیفه خود را بر آنان پیروز گردانیده است؟ وقتی سؤالها فراوان میشد، زینب سلاماللهعلیها صحبت آغاز میکرد و به روشنگری میپرداخت و میگفت: این اسیران اهلبیت محمد صلیاللهعلیهوآله هستند و علت کشته و اسیرشدن آنان را توضیح میداد و بدینترتیب، در دل کسانی که از یاری حسین علیهالسلام فروگذار کرده بودند، پشیمانی میانداخت؛
چراکه هرکس در برابر [پایمالشدن] حق ساکت بماند، شیطانی لال است. کسانی که کشتهشدن حسین علیهالسلام را جشن گرفته بودند و خیابانها را در استقبال از کاروان اسیران اهلبیت رسولخدا صلیاللهعلیهوآله آذین بسته بودند، سخت پشیمان میشدند و گریه و توبه میکردند و در محلی که سر حسینبنعلی علیهماالسلام گذاشته شده بود، مسجد میساختند.
امام موسی صدر ادامه میدهد: ابنشهرآشوب از زنجیره این مسجدها مسیر کاروان اسرا را دریافته است؛ همان مسیری که خدمت شما عرض کردم: کوفه و موصل و نسیبین (که اکنون در ترکیه است) و پس از آن در خاک سوریه: حمص و حماه و حلب، و پس از آن بعلبک و در پایان شام؛ مسیری از میان شهرهای مهم. زینب و اهلبیت علیهمالسلام از این فرصت استفاده کردند و حادثه کربلا را آنگونه که بود به مراکز جهان اسلام رساندند و پردهها را کنار زدند و ستم و جنایت را آشکار ساختند و یزید را وادار به توبه و یا اظهار توبه کردند. پس از آن بود که انقلابهای دنیای اسلام یکی پس از دیگری شکل گرفت تا اینکه به انقلاب بنیعباس رسید که شعار «یا لثارات الحسین» سر داد.
برای آنکه زن بتواند این رسالت را به دوش بگیرد، باید او را پرورش داد
از نظر امام موسی صدر، زنان کربلا، تمامکننده نقش مرداناند و این نقش نیازمند آموزش و تربیت است؛ او معتقد است: زن در میدان کربلا نقش مرد را کامل میکند و جهاد او را به اتمام میرساند. برای آنکه زن بتواند این رسالت را به دوش بگیرد و برای تحمل سنگینی آن آماده شود، باید او را پرورش داد. ما نمیتوانیم با زن آنگونه که برخی از مردم برخورد میکنند، مواجه شویم. فیالمثل نباید پس از زایمان، اگر کودک دختر بود، همه خانه را ناراحتی فرابگیرد؛ نباید زن را در خانه خوار و ذلیل کرد؛ نباید برادر را بر خواهران مسلط کرد؛ نباید روحیه زن را تضعیف کرد. بسیاری اوقات زنان زیر فشار شوهران هستند. در برخی مناطق با زن بهمثابه ابزار تولیدمثل برخورد میشود. در مناطق دیگر او را ابزار لذتجویی یا تابلویی هنری میدانند که مرد میخواهد آن را همیشه در برابر چشمان خود قرار دهد. با این برخوردها روحیه زن را از او میگیریم، گوهر وجودی او را میگیریم و به او ثابت میکنیم که نمیتواند رسالتی به عهده داشته باشد و هیچ امتیازی جز بهره جنسی و زیبایی و خدمتکردن به مرد ندارد.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در کنار زن میایستاد تا روحیه او را تقویت کند
سید ربودهشده و غایب میافزاید: بدینترتیب، ما با این روش روحیه زن را از بین میبریم, درحالیکه رسولخدا صلیاللهعلیهوآله میفرمود: «بهترین فرزندان شما دختران هستند.» پیامبر دست فاطمه را میبوسید. آخرین کسی که پیامبر هنگام سفر با او وداع میکرد و نخستین کسی که هنگام بازگشت به او سلام میکرد، فاطمه سلاماللهعلیها بود. میفرمود: «از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: عطر، زنان…» منظور پیامبر نزدیکی به زنان و دوستداشتن زنان و تمایلات جنسی نیست؛ چرا که سیره و منش او در دوره جوانی در برخورد با زنان سراسر عبرت و سرمشق زندگی بود. از این فضاها[ی شهوانی] دور بود. او در کنار زن میایستاد تا روحیه او را تقویت کند؛ تا زینب سلاماللهعلیها و فاطمه سلاماللهعلیها پرورش دهد؛ تا سکینه سلاماللهعلیها و دیگر زنان امثال او را تربیت کند؛ تا آنان بتوانند جهاد مرد را تکمیل کنند.
نیازمند زنانی هستیم که ارادهها را قوی کنند و محکم بایستند
او با بیان اینکه ما در جامعه خود سخت نیازمند آنیم که رسالت دین کامل شود، ادامه میدهد: زن نباید اراده ما را سست کند، نباید قدرت ما را تضعیف کند، نباید در ما سستی و ضعف و شکستپذیری بهوجود بیاورد. بر عکس، ما نیازمند زنانی هستیم که ارادهها را قوی کنند و محکم بایستند. این امر نیازمند آموزش و پروش کامل است؛ چراکه جامعه ما امروز نیاز دارد که همه نیروی خود را بسیج کند. ما نیاز داریم که ارادههای خود را قوی و همه نیرو و توان خود را بسیج کنیم تا بتوانیم به عزتی که خداوند برای ما مقدر کرده است؛ عزتی که برای خدا و پیامبر و مؤمنان است، دست یابیم.
امام موسی صدر در ادامه با تأکید میگوید: هر سال میکوشیم خود را در فضای آن قرار دهیم و جوی حسینی پدید آوریم و تصویر جهاد و مصیبتهای کربلا را در برابر چشم خود قرار دهیم... ما هر سال به اینها نیاز داریم؛ بهخصوص در ابتدای سال. سال هجری اسلامی ما با عاشورا و با محرم آغاز میشود تا ما از این مکتب و از این سرچشمه توشهای کافی از عزم و اراده برای رویارویی با زندگی دشوار خود برداریم. ...ما سخت نیازمند بهرهگرفتن از دریای حسینی هستیم تا برای برخورد با تاریکیها و شبهای تاری که در پیش داریم، آماده شویم. اگر آرام بنشینیم، نمیتوانیم مقابله کنیم؛ چون ضعف و سستی به تسلیم شدن میانجامد.