کد مطلب : ۱۷۹۳۰
درباره «رستاخیز» و روایتگری سینمایی عاشورا
چرا بايد درباره ائمه اطهار و انبياء فيلم ساخت؟ دليل ورود سينما به موضوعات قرين عصمت چيست؟ اگر ارائه اطلاعات ديني و بالابردن آگاهي درباره تاريخ زندگي اين بزرگان هدف سينماگران ما باشد، راهي اشتباه و غيرضروري است. زندگينامه معصومين هم در كتب درسي و هم در صدها كتب غيردرسي به اطلاع مومنين و غيرمومنين رسيده و صرف نظر از جزئيات كمياب و پرمناقشه تاريخي، نمايي از زندگي آنها در ذهن بيشتر مردم ما نقش بسته است. ساير رسانه هاي سنتي و مدرن بارها و بارها اين موضوعات را در برهههاي مناسبتي به انواع گروههاي مخاطبان ارائه كردهاند.
در اين ميان تراژدي قيام امام حسين و ياران اندكش در عاشوراي سال ۶۰ هجري بيش از همه گفته شده و حتي مخاطب غيرعلاقمند هم از ماجراي ايثار حضرت عباس در نهر فرات و محاجه امام حسين و طفل شيرخوارهاش با لشگر جرار و حمله ناجوانمردانه آنها به خيمهها و... چيزي شنيده اند.
با اين وجود سينما چه ميتواند بكند؟ عاشورا نه محلي براي خيال و خلاقيت در داستان است و نه ميتوان شخصيتهاي اولياء را دچار ترديدهاي خاكستري كرد تا داستاني جذاب ساخته شود. مخاطب از ماجرا و فرجام ماجرا خبر دارد. مهمتر اين كه تاكنون چندين فيلم و سريال با موضوع عاشورا ساخته شده و امكان روايت سينمايي براي اشنايي زدايي روايتهاي قبلي سختتر شده است.
با اينهمه هنوز هم روابط لشگر اوليا و لشگر اشقيا و ماجراهايي كه در آن چندماه تا روز حادثه رخ داده بسيار است، بايد از نقل و روايت فاصله گرفت تا به توصيف و درون ماجرا رخنه شود و مخاطب با ديدن ۳ ساعت فيلم نه فقط خسته نشود بلكه با دست پر از سالن خارج شود.
اما رستاخيز حتي نخواهد توانست كسي را به سالن سينما دعوت كند! زمان روايي طولاني كه داستان كشداري از مرگ معاويه تا عصر عاشورا نقل ميكند، انقدر حادثه و شخصيت دارد كه هركدام توانايي تبديل شدن به فيلمي مستقل را داشته باشند. از همان نوشته توصيفي آغاز فيلم كه به مخاطب اطلاعاتي ارائه ميكند، اشتباهات شروع ميشود! نويسنده اختلاف بنيادين و ريشهاي آل علي و آل اميه را در دعواي خلافت و موروثي كردن آن توسط معاويه دانسته و يكي از دلايل قيام امام حسين را فقدان عدالت در حكومت و جامعه معرفي مي كند! هرچند عدالت مفهومي پسنديده و ديني است اما با برداشت كنوني ما از آن تفاوت دارد و چسباندن چندباره عدالتخواهي و عدالت اجتماعي در اهداف امام حسين نوعي التقاط و شخصي سازي تاريخ است. كارگردان با افراط در استفاده از كلمه فتنه است كه كاركردي ايهامانگيز داشت! مشكل تماتيك رستاخيز در وصله زدن مفاهيم انتزاعي كارگردان با ماجراي امام حسين است كه علاوه بر تحريف تاريخ به فيلم تاريخ مصرف داده است.
پرداختن سينمايي به موضوع تاريخي نيازمند درك كامل و تحقيق درباره ابعاد ناشناخته آن واقعه است. سينماگران تاريخي با شخصيتها و پديدههاي تاريخي زندگي ميكنند تا نكتهاي و لحظهاي ناب را بتواند گسترش داده و زاويهاي تازه را بيابد. اطلاعات و ماجراهايي كه رستاخيز ارائه ميدهد نه فقط حاصل پژوهش و تحقيق نيست بلكه ديالوگهاي تصنعي و طراحي صحنه گاهي خندهدار نشان ميدهد فيلمساز براساس همان مشاهدات هميشگي و عمومي خود تلاش كرده داستاني درباره امام حسين را تصوير كند!
مشكل رستاخيز نه فقط در انتخاب برش تاريخ بلكه شخصيت پردازي مبهم است كه شبحي كلي از ادمهاي تاريخي ارائه ميدهد. اينكه شخصيت علي بن حر فرزند حربن يزيد رياحي بازشناسي ميشود و سعي در ايجاد روايتي نو مي كند خوب است اما بايد به اين پرسش پاسخ داد رستاخيز فيلم كيست؟ علي بن حر؟ يا امام حسين؟! حتي اگر شخصيت اول داستان علي بن حر باشد، انفعال و عدم كنش فعال وي باعث ميشود از او شخصيتي ماندگار نظير عبدالله نصراني در فيلم روز واقعه ساخته نشود. نويسنده نخواسته و نتوانسته از شعاع شخصيت امام حسين به عنوان محور داستان كم كند و اين موضوع به ضرر داستان فيلم شده است.
نقطه پاياني داستان يعني ماجراي روز عاشورا نيز نتوانسته پرداختي تراژيك و تاثير گذار بيابد. فيلم هم با سرعت چندين ماجرا را تعريف ميكند و هم فهم برخي ماجراها را به اطلاعات خارج از فيلم مخاطب واگذار ميكند! حوادث شب و روز عاشورا چيزي به اطلاعات مخاطب اضافه نميكند و دركي تازه نيز از اين واقعه به مخاطب نميدهد.
ساختن فيلم تاريخي به جز پول به تحقيق، درك و فهم و زندگي با معاني عميق و چندلايه تاريخي نيز دارد. شايد ظرافت و اهميت اين موضوعات ايجاب مي كند سينماگران نگاهي تخصصي به موضوعات داشته باشند و هر سينماگري نتواند علاوه بر بقيه ژانرهاي سينمايي، ساختن فيلم تاريخي را نيز تجربه كند!
در اين ميان تراژدي قيام امام حسين و ياران اندكش در عاشوراي سال ۶۰ هجري بيش از همه گفته شده و حتي مخاطب غيرعلاقمند هم از ماجراي ايثار حضرت عباس در نهر فرات و محاجه امام حسين و طفل شيرخوارهاش با لشگر جرار و حمله ناجوانمردانه آنها به خيمهها و... چيزي شنيده اند.
با اين وجود سينما چه ميتواند بكند؟ عاشورا نه محلي براي خيال و خلاقيت در داستان است و نه ميتوان شخصيتهاي اولياء را دچار ترديدهاي خاكستري كرد تا داستاني جذاب ساخته شود. مخاطب از ماجرا و فرجام ماجرا خبر دارد. مهمتر اين كه تاكنون چندين فيلم و سريال با موضوع عاشورا ساخته شده و امكان روايت سينمايي براي اشنايي زدايي روايتهاي قبلي سختتر شده است.
با اينهمه هنوز هم روابط لشگر اوليا و لشگر اشقيا و ماجراهايي كه در آن چندماه تا روز حادثه رخ داده بسيار است، بايد از نقل و روايت فاصله گرفت تا به توصيف و درون ماجرا رخنه شود و مخاطب با ديدن ۳ ساعت فيلم نه فقط خسته نشود بلكه با دست پر از سالن خارج شود.
اما رستاخيز حتي نخواهد توانست كسي را به سالن سينما دعوت كند! زمان روايي طولاني كه داستان كشداري از مرگ معاويه تا عصر عاشورا نقل ميكند، انقدر حادثه و شخصيت دارد كه هركدام توانايي تبديل شدن به فيلمي مستقل را داشته باشند. از همان نوشته توصيفي آغاز فيلم كه به مخاطب اطلاعاتي ارائه ميكند، اشتباهات شروع ميشود! نويسنده اختلاف بنيادين و ريشهاي آل علي و آل اميه را در دعواي خلافت و موروثي كردن آن توسط معاويه دانسته و يكي از دلايل قيام امام حسين را فقدان عدالت در حكومت و جامعه معرفي مي كند! هرچند عدالت مفهومي پسنديده و ديني است اما با برداشت كنوني ما از آن تفاوت دارد و چسباندن چندباره عدالتخواهي و عدالت اجتماعي در اهداف امام حسين نوعي التقاط و شخصي سازي تاريخ است. كارگردان با افراط در استفاده از كلمه فتنه است كه كاركردي ايهامانگيز داشت! مشكل تماتيك رستاخيز در وصله زدن مفاهيم انتزاعي كارگردان با ماجراي امام حسين است كه علاوه بر تحريف تاريخ به فيلم تاريخ مصرف داده است.
پرداختن سينمايي به موضوع تاريخي نيازمند درك كامل و تحقيق درباره ابعاد ناشناخته آن واقعه است. سينماگران تاريخي با شخصيتها و پديدههاي تاريخي زندگي ميكنند تا نكتهاي و لحظهاي ناب را بتواند گسترش داده و زاويهاي تازه را بيابد. اطلاعات و ماجراهايي كه رستاخيز ارائه ميدهد نه فقط حاصل پژوهش و تحقيق نيست بلكه ديالوگهاي تصنعي و طراحي صحنه گاهي خندهدار نشان ميدهد فيلمساز براساس همان مشاهدات هميشگي و عمومي خود تلاش كرده داستاني درباره امام حسين را تصوير كند!
مشكل رستاخيز نه فقط در انتخاب برش تاريخ بلكه شخصيت پردازي مبهم است كه شبحي كلي از ادمهاي تاريخي ارائه ميدهد. اينكه شخصيت علي بن حر فرزند حربن يزيد رياحي بازشناسي ميشود و سعي در ايجاد روايتي نو مي كند خوب است اما بايد به اين پرسش پاسخ داد رستاخيز فيلم كيست؟ علي بن حر؟ يا امام حسين؟! حتي اگر شخصيت اول داستان علي بن حر باشد، انفعال و عدم كنش فعال وي باعث ميشود از او شخصيتي ماندگار نظير عبدالله نصراني در فيلم روز واقعه ساخته نشود. نويسنده نخواسته و نتوانسته از شعاع شخصيت امام حسين به عنوان محور داستان كم كند و اين موضوع به ضرر داستان فيلم شده است.
نقطه پاياني داستان يعني ماجراي روز عاشورا نيز نتوانسته پرداختي تراژيك و تاثير گذار بيابد. فيلم هم با سرعت چندين ماجرا را تعريف ميكند و هم فهم برخي ماجراها را به اطلاعات خارج از فيلم مخاطب واگذار ميكند! حوادث شب و روز عاشورا چيزي به اطلاعات مخاطب اضافه نميكند و دركي تازه نيز از اين واقعه به مخاطب نميدهد.
ساختن فيلم تاريخي به جز پول به تحقيق، درك و فهم و زندگي با معاني عميق و چندلايه تاريخي نيز دارد. شايد ظرافت و اهميت اين موضوعات ايجاب مي كند سينماگران نگاهي تخصصي به موضوعات داشته باشند و هر سينماگري نتواند علاوه بر بقيه ژانرهاي سينمايي، ساختن فيلم تاريخي را نيز تجربه كند!
مرجع : دین آنلاین