کد مطلب : ۳۴۶۵۸
در شصت و هفتمین نشست شاعرانه ادبی-آیینی «ارادت» عنوان شد؛
مغفول ماندن ارزش های دینی و معارف توحیدی در اشعار به ظاهر آیینی
شصت و هفتمین نشست انجمن ادبی- آیینی «ارادت» شب گذشته در بنیاد بینالمللی امام رضا(ع) برگزار شد. این محفل شعرخوانی، متشکل از شاعران برجستۀ آیینی مشهد است که هر هفته به قرائت اشعار خویش در زمینههای مختلف مذهبی و آیینی میپردازند.
این نشست با حضور معاون فرهنگی بنیاد بین المللی امام رضا(ع)، احمد حیدری( مسئول شعر کانون بسیج مداحان)، مهدی آخرتی و شاعران آیینی همچون سید ابوالفضل مبارز، مجتبی ابوالقاسمی عالیه رجبی، معصومه اسدیان، سعیده کرمانی، و... برگزار شد ، جلسه با خوانش شعری توسط مجری شروع شد و سپس طبق روال هر جلسه سه شعر اول توسط متخصصان این حوزه نقد و دیگر اشعار بدون نقد خوانده شد.
مهدی آخرتی شعری به شهید حججی تقدیم کرد:
از تبار آرشم، مادر کمانم را بده!
میروم با مرزهای میهنم خلوت کنم
نادرم! فرزند شمشیر بن شمشمیر بن تیغ
ننگ بر من گرکه با دشمن دمی صحبت کنم
ما درشتاندامها گردوبن صد سالهایم
خم شده از بارِ نیرو شاخههای دستمان
«گاو سر» در مشتمان داریم ما، نه گفتگو
با «ظریفان» فرق خواهد داشت ضرب شستمان
مجرمید و مردههاتان خفتههایِ تا ابد!
بر فراز دارهاتان، دیدهای بیدار نیست
رایت خونیم، پس ما را نده از دار، بیم
در دیار سربهداران گردنِ بیکار نیست
گر سر رستم به دامانهای مادرهای ماست
لکهٔ ننگِ «فساد» است آنچه بر دامان توست!
روح «پسیان»ام گهی، گاهی خود «گلممد»ام
«برنو»ی من کوکتر از ساز رقاصان توست
از ادب دور است وقتی که بزرگی میرسد
یک زبانِ خُرد جنبانم به معنای: سلام
در سلامِ به شهادت شیوهٔ ما «محسنی»ست*
سر؛ کلاه ماست، برمیدارمش با احترام .
مهدی آخرتی شعری به شهید حججی تقدیم کرد:
از تبار آرشم، مادر کمانم را بده!
میروم با مرزهای میهنم خلوت کنم
نادرم! فرزند شمشیر بن شمشمیر بن تیغ
ننگ بر من گرکه با دشمن دمی صحبت کنم
ما درشتاندامها گردوبن صد سالهایم
خم شده از بارِ نیرو شاخههای دستمان
«گاو سر» در مشتمان داریم ما، نه گفتگو
با «ظریفان» فرق خواهد داشت ضرب شستمان
مجرمید و مردههاتان خفتههایِ تا ابد!
بر فراز دارهاتان، دیدهای بیدار نیست
رایت خونیم، پس ما را نده از دار، بیم
در دیار سربهداران گردنِ بیکار نیست
گر سر رستم به دامانهای مادرهای ماست
لکهٔ ننگِ «فساد» است آنچه بر دامان توست!
روح «پسیان»ام گهی، گاهی خود «گلممد»ام
«برنو»ی من کوکتر از ساز رقاصان توست
از ادب دور است وقتی که بزرگی میرسد
یک زبانِ خُرد جنبانم به معنای: سلام
در سلامِ به شهادت شیوهٔ ما «محسنی»ست*
سر؛ کلاه ماست، برمیدارمش با احترام .
مهدی آخرتی ضمن نقد اشعار شاعران حاضر گفت: شاعران روحیه لطیفی دارند ومنتقدین در نقد اشعار آن ها باید دقت کند چراکه هنگام نقد شعر گویی روح شاعر نقد می شود و شاعر گمان شخصیتش که با شعر انس گرفته نقد شده است.
وی ادامه داد: شاعران دوست دارند با اثرشان دیده شوند لذا شعری که برای نقد به منتقد تقدیم می کنند باید به درستی نقد تا شعر پخته شود.
این شاعر آیینی با بیان اینکه نقد مکتوب و حرفه ای مانند متنی خلاقانه است، اظهارکرد: نقد حرفه ای مانند متن خلاقانه به شعر اضافه می شود و شاعر می تواند با بهره گیری از دو متن عصاره ای به دست آورد.
وی در خصوص نقد شعری که در ادامه می خوانیم گفت: شعری روان، خوش موسیقی و دارای کشف مضامین بود و به گونه ای شاعر زبان معاصر را به درستی صرف کرده بود.
آخرتی با بیان اینکه یکی از معضلات شعر آیینی تکراری بودن عبارات خیالی در شعر است، خاطرنشان کرد: صور خیال در شعر آیینی لازم است اما نباید به کرات استفاده شود.
این استاد ادبیات ادامه داد: به کار بردن کلمات قدیمی مانند«رسیدن» در شعر جایز نیست بهتر است از کلماتی مانند«کشیدن» استفاده شود.
وی در خصوص شعر خانم اسدیان گفت: پیوستگی معانی شعر، انسجام و موسیقی کلمات و حسن ختام در شعر بسیار خوب بود.
شعری از معصومه اسدیان:
خورشید میرسد به نفس های اخرش
گل می دهد دوباره غمی در برابرش
اندوه را به خانه کشانده است بی صدا
باران سروده می شود از شان کوثرش
این گریه ها نشانه خوبی نبوده اند
چون میکند نفس به نفس بی رمق ترش
باید دوباره پاشود و اقتدا کند
به دست های بسته و تنهای حیدرش
باید که باز خطبه بخواند بلندتر
تا رو شود برای جهان روی دیگرش
بغضی که روزهاست فرو خورده در گلو
حالا شکسته روی زبان سخن ورش
این یا محمد است که برگشته از جنان
یا سوره بلاغت یک دانه دخترش
میخواست تا نشان بدهد سمت نور را
اما هزار حیف نکردند باورش
زینب مرور می کنداین داغ کهنه را
در لحظه بریدن دل از برادرش
خورشید میرسد به نفس های اخرش
گل می دهد دوباره غمی در برابرش
اندوه را به خانه کشانده است بی صدا
باران سروده می شود از شان کوثرش
این گریه ها نشانه خوبی نبوده اند
چون میکند نفس به نفس بی رمق ترش
باید دوباره پاشود و اقتدا کند
به دست های بسته و تنهای حیدرش
باید که باز خطبه بخواند بلندتر
تا رو شود برای جهان روی دیگرش
بغضی که روزهاست فرو خورده در گلو
حالا شکسته روی زبان سخن ورش
این یا محمد است که برگشته از جنان
یا سوره بلاغت یک دانه دخترش
میخواست تا نشان بدهد سمت نور را
اما هزار حیف نکردند باورش
زینب مرور می کنداین داغ کهنه را
در لحظه بریدن دل از برادرش
معاون فرهنگی بنیاد بین المللی امام رضا(ع) گفت: متاسفانه شعر آیینی امروز ما جنبه توصیفی پیدا کرده و به این کاری نداریم که پیامبر اکرم (ص) چه چیزی گفته و برای ابلاغ چه پیامهای بزرگی مبعوث شده و صرفا صفات فیزیکی پیامبر (ص) و ائمه (ع) را توصیف میکنیم.
وی افزود: شعر اصیل آیینی و دینی باید ما را به خودشناسی و خداشناسی دعوت کند.
سیدی ادامه داد: در برخی شعرها ارزشهای دینی و معارف توحیدی مغفول مانده است و هیچ نکته و حکمت آموزندهای در آنها نیست؛ فقط ظاهرشان دینی است.
عالیه رجبی شعری به حضرت فاطمه زهرا(س) تقدیم کرد:
هزار تکه شد آیینه ی شکسته ی شهر
صدا بلند نشد از دهان بسته ی شهر
گذاشت حادثه، تابوت بی کسی هارا
به روی شانه ی لرزان مرد خسته ی شهر
گرفت راه دمش را هوای خاک آلود
شکست کوه به زیرعبای خاک آلود
پس از مراسم تشییع خویش برمیگشت
به شهر فاجعه با دستهای خاک آلود
سکوت سرد وسراپا بهانه ی غربت
کشاند پای عزا را به خانه ی غربت
وتاقیام قیامت نهان شدآن قبری
که میشود سند محرمانه ی غربت
رمق نداشت و ناباورانه بر میگشت
خراب از غم دفنی شبانه برمیگشت
تمام هستی او زیرخاک بود وخودش
بدون دار و ندارش به خانه برمیگشت
احمد حیدری:
در روضه ها به چشم من افتاده است اشک
این چشم را به عرش فرستاده است اشک
یک قطره اش معادل یک عمر عاشقی است
عین معادله است ولی ساده است اشک
از کاسه دو چشم که لبریز می شود
تر می کند خیال مرا باده است اشک
سیدابوالفضل مبارز:
حرف این قدر که فاطمه دردانه بوده است
این شمع نیمه سوخته پروانه بوده است
حالا به هر دلیل اگر رو گرفته است
یادم نرفته است که ریحانه بوده است
مجتبی ابوالقاسمی:
می رسم از میان آتش و دود
در کنار تو ای بهار کبود
طبع شعرم هوای غم دارد
از تو باید چگونه گفت و سرود
مرجع : خبرگزاری رضوی