تاریخ انتشار
سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۱۲
۰
کد مطلب : ۱۱۰۲۶

أنا المسيحی أبكانی الحسين...

محمدرضا زائری
أنا المسيحی أبكانی الحسين...
عشق شیعیان به ساحت مقدس سیدالشهدا(ع) شعله‎ای است كه از درون جان می‎افروزد و نه تنها در تربیت بلكه در پاكی ولادت و نان ریشه دارد. شور محبتی پنهان است كه خداوند در نهاد مؤمنان به ودیعت گذاشته است و این شور و شعله را بر اساس همان سنت الهی خاموشی و خمودی نیست. از این رو اظهار دلبستگی و عشق و ارادت شاعران و نویسندگان شیعی - هر چند غیر ملتزم – چندان شگفت و تازه نیست و هر چه نغمه‎‎های هنرمندانه‎شان دلنشین و هر چه نقش‎‎های شاعرانه‎شان بدیع و دل‎انگیز، باز هم به حساب آن امانت درونی و آن آتش نهانی، جوش و خروشی طبیعی برشمرده می‎شود.‎

اما آن‎گاه كه دانشمند یا ادیبی از اهل سنت - هرچند مسلمان و دوستدار اهل بیت پیامبر و هر چند آگاه از فضایل امامان هدایت – سخنی از سر شوق و عشق در وصف ایشان و خاصه سرور جوانان اهل بهشت و مصیبت كربلا می‎گوید و می‎نویسد، این اعتراف به حق و حقیقت تازگی دارد، زیرا از فضایی آكنده به عشق و محبت خاندان پیامبر برنخاسته و از محیطی تربیت شده بر اشك و آه و گریه در مصیبت كربلا برنیامده است.

وقتی در قدما ابن ابی الحدید معتزلی، دردمندانه از فجایع كربلا و قطعه قطعه شدن اجساد شهدا و اسب تاختن بر ابدان مطهرشان می‎سراید و می‎گوید: «و لقد بكیت لقتل آل محمد بالطف حتی كل عضو مدمع»، آن‎چنان بر كشته شدن خاندان پیامبر در كربلا گریسته‎ام كه گویی تمام وجودم چشم و اشك و گریه است... (و بیهوده نیست كتابی ضد شیعی كه امسال در سفر حج خریدم، إبن أبی الحدید را هم ضمن عالمان شیعه ناسزا گفته بود) غریب است و وقتی در متأخرین شیخ عبدالحمید كشك مصری با سوز و گداز مقتل امام حسین را می‎خواند و می‎نالد، گرچه مردم مصر دلبسته اهل بیت (و نشانه‎اش اقبال همیشگی به زیارت مزار رأس الحسین و زینبیه و مرقد سیده نفیسه و...) باز موضوعی عادی نیست؛ چراكه از جامعه و تربیتی متفاوت برآمده است كه حتی گاه گریه و اشك بر میت و متوفی را برنمی‎تابد و گاه رابطه عاطفی و مناجات و درددل گفتن با پیامبر را هم غریب می‎داند (بن باز مفتی سلفی عربستان، قبل از مرگ یك سخنرانی مفصل داشت، فقط در حمله و تكفیر و اتهام شاعره‎ای كویتی كه در روز میلاد رسول اكرم(ص) شعری در مدح پیامبر سروده و گفته بود كه: یا رسول‎ا... أدركنا و بن باز، او را كافر و مشرك می‎دانست و فریاد برمی‎آورد كه انسان جز خدا از كسی نمی‎تواند كمك بخواهد).

كتاب ادریس الحسینی (لقد شیعنی الحسین/ امام حسین مرا شیعه كرد) كه پس از انتخاب مذهب تشیع نگاشت تا اندازه‎ای این تفاوت فضای تربیتی و فرهنگی را نشان می‎دهد.
در چنین حالی، شرایط و موضع صاحب‎نظران و اهل فكر غیرمسلمان روشن است. به‎طور طبیعی كسی انتظار ندارد یك شاعر یا نویسنده مسیحی در مدح و منقبت سید الشهدا سخن‎سرایی كند یا اگر هم چیزی می‎نویسد و می‎گوید از تحلیلی تاریخی فراتر رود و با احساس و عاطفه و جان و دل خود به اظهار ارادت و ابراز عشق و محبت به شهدای كربلا بپردازد.

نمونه‎هایی چنین در میان مسیحیان شرقی كه از نزدیك با شیعیان مرتبط بوده‎اند – در كشورهایی چون لبنان و عراق و ایران و سوریه – فراوان دیده می‎شود. انطوان بارا روزنامه‎نگار و نویسنده سوری‎الاصل در كتاب «الحسین فی الفكر المسیحی» به‎خوبی این رابطه عاطفی و عاشقانه را تشریح كرده و چنان از تمسك به مصباح هدایت و كشتی نجات سخن می‎گوید كه گویی یك مسلمان شیعی معتقد است نه یك مسیحی آشكار.

اگر سخن از تحلیل تاریخی یا گزارش حوادث باشد قلم‎فرسایی یك اندیشمند مسیحی چندان غریب نیست، اما دلبستگی عاطفی آسان به نظر نمی‎رسد. بولس سلامه شاعر مشهور عرب كه نزار قبانی بعد از درگذشتش وی را آخرین بازمانده بنیان‎‎های مستحكم ادب برشمرد، چنین رابطه‎ای با سالار شهیدان دارد. فرزندش رشاد سلامه - سیاستمدار لبنانی - می‎گوید صبحگاهی به سراغ او كه سال‎ها در بستر بیماری افتاده بود رفتم و دیدم بالش او خیس و نمناك است، گمان كردم ظرف آب را ریخته، ولی دیدم ظرف آب در كنارش نیست، سبب را پرسیدم، پاسخ داد: دیشب به فصل شهادت حسین بن علی رسیدم و تا صبح مقتل كربلا را می‎سرودم. چنین است كه او می‎گوید: «أنا المسیحی أبكانی الحسین/ من مسیحی را حسین به گریه انداخت.»

جوزیف‎ هاشم، ادیب و شاعر و وزیر سابق اقتصاد، كه اتفاقا از سادات هم هست و به این نسبت و رابطه با سلاله پیامبر افتخار می‎كند (بسیاری از خانواده‎‎های شیعه كه در دوران عثمانی و در پی قتل‎عام و جنایات گسترده آنان نتوانستند بگریزند یا پنهان شوند، تقیه كردند یا برای حفظ جان خود، دیانت مسیحی را برگزیدند و در نسل‎های بعد به مرور از دین و مذهب پیشین فاصله گرفتند. از این خانواده‎ها برخی چون آل‎ هاشم یا خاندان حسینی در میان مسیحیان همچنان مشخص هستند) چنان از قیام سیدالشهدا و فاجعه كربلا می‎سراید و چنان با شور و حماسه می‎خواند كه بسیاری از شاعران و نویسندگان شیعه باید از این مثال درس بیاموزند. زیرا به‎راستی روح شیعی حماسه و عدالت‎جویی و مقاومت و عزت حسینی در كلام مردانه او بیشتر به چشم می‎آید.
اگر از نوشته‎‎های پراكنده و مقالات متنوعی كه نویسندگان و اندیشمندان مسیحی معاصر در موضوع حادثه كربلا و امام حسین(ع) نوشته و می‎نویسند (مانند مقاله‎ای كه چند سال پیش در روزنامه همشهری از دكتر جورج خوام، رییس دانشكده الهیات مسیحی لبنان منتشر كردیم با عنوان مقایسه اصحاب سیدالشهدا(ع) و حواریون حضرت عیسی(ع) بگذریم، در میان شاعران و نویسندگان نامدار و معاصر لبنانی چندین نفر در این موضوع آثار ارزشمند و مستقلی منتشر كرده‎اند كه در این جا به پنج تن از برجسته‎ترین آنان اشاره می‎كنیم. (1)

۱- بولس سلامه (حقوقدان و شاعر و نویسنده صاحب‎نام و صاحب ملحمة الغدیر و قصیده عاشوراء و منظومه علی و الحسین) او كه از مشهورترین شاعران و ادبای كلاسیك لبنان بود، نخستین بار تركیب و قالب حماسه‎سرایی برای روایت یك حادثه تاریخی را در ادبیات معاصر عربی عرضه كرد و با سرودن اثر مشهورش «حماسه غدیر» نام خود را در عشق و ارادت به امیر مؤمنان جاودانه ساخت. او در بخشی از اشعار خود می‎گوید: «حق چنان در من مسیحی جوشید كه از شدت محبتش مرا شیعه علی خواندند، ‎ای آسمان گواه باش و ‎ای زمین شهادت بده كه من علی را دوست می‎دارم.» (2)

وی در منظومه‎ای پیرامون حادثه كربلا به سبك حماسه غدیر از آغاز حركت امام حسین(ع) شروع می‎كند و مراحل مختلف حادثه و مقتل حضرت را به تفصیل شرح می‎دهد و از كشته شدن حضرت علی‎اكبر و عبدا... بن حسن تا شهادت قمر بنی‎ هاشم و اسارت آل‎ا... را چون یك راوی مقتل و ذاكر مصیبت اهل بیت روایت می‎كند و در بخشی از این مجموعه می‎نویسد:

«آن‎چنان گریستم كه بالشم از اشك خیس شد و در قلمم پژواك ناله‎ها مویه كرد، من مسیحی را حسین به گریه انداخت و قطرات اشك از افق چشمانم تابید و درخشید. هرگز حال آن‎كه از دور به آتش می‎نگرد با حال آن‎كه بر روی هیزم می‎سوزد یكسان نیست، نه فرزدق زین‎العابدین چون من گفته [و درد و داغی كه من می‎كشم و می‎سوزم دریافت] و نه متنبّی به شیوه من سروده است.»

۲-سلیمان كتانی (نویسنده دلداده‎ای كه در كنار آثار ادبی مختلف خود نه جلد كتاب ارزشمند درباره معصومین(ع) از پیامبر اكرم و حضرت فاطمه زهرا تا امام موسی كاظم تالیف كرد، اما مرگ او اجازه نداد كارش را كامل كند). وی تا پایان عمر با شور و عشقی وصف‎ناپذیر از اسلام ناب محمدی سخن گفت و بر ارزش‎های انسانی و موضع حق پافشاری كرد. او كتابی هم پس از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی نوشت. او در كتاب امام حسین(ع) پس از تحلیل مفصلی از شرایط تاریخی بعد از رحلت پیامبر و زندگی سیدالشهدا(ع) با نثری شاعرانه و بیانی ادبی از حادثه كربلا می‎نویسد و در نخستین فراز از كتاب چنین می‎گوید:

«قیام حسینی جز انقلابی معنوی نبود برای درهم كوبیدن ظلم و جهالت، دیروز برادرش حسن الگویی سپید عرضه كرده بود و امروز او الگویی سرخ ارایه می‎كرد و هر دو الگو از مصدری واحد مشتق شده بودند كه مصدر بزرگتر بود برای برپاساختن جامعه‎ای استوار، جد او و پدرش چنین خواسته بودند و اساس وصیت و امامت چنین بود و امامت درونی او قیامی سرخ را از او می‎طلبید.»

وی كتاب خویش را بدین كلمات پایان می‎دهد: «قهرمانانه و مردانه، تیغ سپید به دستی و تهدید سرخ به‎دست دیگر، پیكار كرد تا آن‎گاه كه از پای درافتاد و از خون سرخش نه تنها سیراب شد، بلكه آن را برای مردی به امانت گذاشت كه بیش از دوهزار سال دیگر می‎آمد تا قلم خود را از آن مركب رنگین كند و حماسه‎ای دیگر جز ایلیاد بزرگ او بنگارد و بیانی زنده از حماسه‎ای انسانی باشد كه اینك كربلا آن را روایت می‎كند.» (الامام الحسین(ع) فی حلة البرفیر)

۳- جورج شكور (شاعر و استاد برجسته ادبیات و وصی ادبی سعید عقل شاعر برجسته عرب، صاحب دو كتاب «ملحمة الامام علی» و «ملحمة الامام الحسین»): وی كه كتاب مستقلی در ذكر تاریخ امیرمؤمنان دارد، در مجموعه دیگری به شكل تاریخی قیام سیدالشهدا(ع) را به شعر روایت می‎كند. آغاز این قصیده چنان شورانگیز است كه یكی از شعرای لبنان بدو می‎گوید، یك بیت قبل از آن بیاور تا كسی فكر نكند تو شیعه هستی! او در این كتاب پس از اشاره اجمالی به تاریخ اسلام و قضیه غدیر خم از قیام امام حسین می‎سراید و پس از بیان سیر حركت حضرت به‎سوی كربلا می‎گوید:
«در كربلا عمر خویش را در قالب حماسه‎ای ریختی كه به خون نگاشته شد و كتاب‎ها در شرح آن نوشتند. قیام كردی و جنگیدی و آن‎گاه كه غروب كردی هیچ ستاره‎ای نماند، جز آن‎كه بر تو گریست و همچنان می‎گرید. از كینه، سرت از تن جدا كردند و سر‎های یارانت را بریدند و چنان بر نیزه برافراشتند گویی نخل‎هایی است كه میوه داده و بانوان و دختران نوحه‎گر از آتش آه می‎سوختند و اشك برگونه‎هایشان نقش می‎زد. چنان كه دل راه و جاده بر حالشان می‎سوخت تا وقتی به دربار ظلم رسیدند و یزید وحشیانه با چوب به سر مبارك حسین(ع) می‎زد. آن‎جا بود كه فریاد زینب چون تیر و نیزه بر سرش فرود آمد كه:‎ ای یزید، هر چه كنی و هرچه دیگران را به دنیا بفریبی، بدان كه نمی‎توان برای اهل بیت قیمت تعیین كرد. هر چه بكوشی نمی‎توانی چراغ نام ما را خاموش كنی، یاد ما در دل عاشقان جاودانه خواهد ماند و تخت حكومتت را خواهد لرزاند.» (ملحمة الحسین)

۴- جوزف‎ هاشم (وزیر سابق و اقتصاددان و ادیب برجسته): اشعار گوناگون درباره اهل بیت دارد و در مقالات و نوشته‎‎های گوناگون پیرامون معارف شیعی مخصوصا نهج البلاغه سخن گفته است. وی با دلبستگی عاطفی فراوان از سالار شهیدان می‎سراید و در اشعار و نوشته‎هایش روحی حماسی و پرشور از مقاومت و جهاد به چشم می‎خورد. علاوه‎بر اشاره‎‎های متعدد به ماجرای غدیر و اظهار ارادت فراوان به امیر مؤمنان و سیدالشهدا علیهما السلام در قصیده‎ای پر شور از زینب كبری و مصیبت كربلا نیز سخن گفته است. وی در قصیده‎ای با عنوان «ذكری أهل البیت» چنین سروده است:
«ای دختر اسلام از قلم من مپرس كه اگر بخواهد از اهل بیت سخن بگوید، چون زبانم به نغمه در می‎آید، من‎ هاشمی هستم و از آن خاندان پاكم و خون آن خاندان در رگهایم جاری است كه خداوند طهارتشان بخشید و تاج وحی بر سرشان نهاد و با «یذهب الرجس» عصمتشان را با قرآن گره زد.

و خداوند اهل بیت را برای قربانی شدن برگزید تا امت‎ها را بیامرزد و وجودشان مشعل هدایت به‎سوی حق باشد، دختران پیامبر از مصیبت بر سر و سینه می‎زدند و می‎نالیدند و آن‎گاه كه زخم‎‎های پیاپی بر حسین فرود آمد، ناله‎‎های زینب برخاست. هفتاد زخم بر او زدند، اما كینه‎شان تمام نشد و هفتاد سر از بدن جدا كردند، اما مستی گمراهی‎شان قرار نیافت. ای ننگ بر نیزه‎ای كه سر حسین بر آن برخاست و اركان امت خود را تا قیامت برافراشت. نه، تو فقط امام شیعیان خود نبودی، بلكه تو پیشوای تمام انسان‎ها هستی كه در زمین جایگاه مؤمنان را عزت دادی. ‎ای مردم به نسبت پیشوای خود صعود می‎كنید و هر كه به راه اهل بیت رود سود می‎كند، به راهشان در دنیا و آخرت متوسل شوید و هدایت یابید كه هرگز حق با غیر ایشان برپا نمی‎شود !» (علویات)

۵- جورج زكی الحاج (شاعر و نویسنده و استاد دانشگاه): قصیده مستقلی با عنوان «یا ابن الكرام» دارد و در سایر آثار خود بر موضع فكری و سیاسی مقاومت و ارزش‎های ظلم‎ستیزی مكتب شیعه تاكید می‎كند. وی در بخشی از قصیده زیبای خود چنین می‎سراید: «ای سرور شهادت، شعر چه ارزشی دارد اگر حامل پیام ارزش‎ها نباشد، این‎گونه یاد و نام تو نه تنها فخر قهرمانان است، بلكه‎ ای حسین، تو در خاطر خدای جا داری... و ‎ای كربلا، خاك معطر تو به خون پاكی آبیاری شد كه با عزت و شرافت كودكانی از آن می‎رویند كه در فلسطین سر برمی‎آورند. در وجود هر كودكی یك حسین مقاوم هست كه با هر متجاوز به حق می‎ستیزد. فروغ پیروزی میان قطرات اشك در چشم این كودكان می‎درخشد، آفرین بر تو یا حسین، اینان كودكان و نوادگان تواند كه در ایستادگی و قیامشان جاودانه شده‎ای و پیامت در جگرهایشان حك شده است.

در تو می‎نگرم كه میان میدان ایستاده‎ای، چون قهرمانی كه از بهشت آمده و فراتر از انسان‎ها همه با شر و نادرستی می‎ستیزد. چونان شیر ایستادی و چون گرگان گرسنه و شغالان گردت را گرفتند. آفرین بر مرگی كه عظمت دین را در خود دارد. آنان دغدغه‎ای جز سلب خلافت نداشتند، اما تو نگران دین بودی. در یك دست شمشیر داشتی و در یك دست قرآن. در تمام روزگار نام تو رمز ایثار و شهادت شد و نام آنان رمز كفر، و‎ ای حسین، امروز یاد تو در دل‎هایمان چون آیات الهی جاودانه است.» (قصیدة الحسین)


پي نوشت ها
۱) پيشتر در مقاله‎اي به‎مناسبت عيد غدير (مجله سپيده دانايي شماره سي‎ام) از آثار گسترده‎تر ادباي مسيحي در مورد حضرت امير مؤمنان سخن گفته‎ايم و ارتباط نزديك آنان با انديشه و آرمان‎هاي حضرت امير صلوات‎ا... عليه را نشان داده‎ايم.

۲) مي‎گويند يكي از بزرگترين آرزو‎هاي آن مرحوم زيارت نجف اشرف و آستان‎بوسي مولاي متقيان بود وليكن عليرغم تلاش امام موسی صدر و هماهنگي ايشان با پسرعمويشان شهيد سيد محمد باقر صدر متاسفانه آن دلباخته مسيحي مولا توفيق اين زيارت را به‎دست نياورد.

۳) از آن‎جا كه ناچار به گزينش چند سطر از متون مختلف بوده‎ايم، عبارات ذكر شده از نويسندگان و شاعران در عين وفاداري كامل به متن اصلي براي انتقال مفهوم و مقصود با ترجمه آزاد آمده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما