کد مطلب : ۴۹۳۴
مکتب حسینی و مکتب یزیدی
نویسنده: جعفر فرجی
وقتی خانه خدا به امداد الهی از چنگال یاران ابرهه خلاصی یافت، کم کم قداست کعبه با قداست قریش در کلیدداری آن در افکار معادل و هم طراز شد.
دیگر قریش که روزگاری به واسطه پاسداری و صیانت از حرمت حریم الهی عزت یافته بود، تصور می کرد که با خداوند خویشاوندی پیدا کرده و قداست یعنی هر عملی که از او صادر می شود.
برداشت دوم: خلفای مقدس
به واسطه ویژگی های برشمرده شده در قرآن، رسالت و امامت در پیامبر اسلام جمع شده بود؛ بعد از ایشان، مقام حاکمیتی پیامبر خلیفة المؤمنین نامگذاری شد.
باز این بار نیز قداست مقام خلافت به واسطه حضوراشخاص با هر صفت زشت و... در چنین جایگاهی در اذهان معادل قداست پیامبر شد؛ برای آنکه موضوع بحث بسیار حساس بوده و تمامی مشکلات ما به آن بازمی گردد، نیاز است ابتدا قدرى در توضيح 2 معناى مختلفى كه مسلمانان براى (خلافت) در نظر دارند، صحبت شود.
برداشت سوم: معنای خلافت از نگاه حسینی و یزیدی
خلافت عبارت است از: (کتاب صلح امام حسن، ترجمه مقام معظم رهبری)
«نيابت عام پيغمبر -صلى الله عليه و آله- در امر رياست و رهبرى مسلمانان پس از وفات آن حضرت، تعهد مردم در برابر اين مقام، اطاعت مطلق است و تعهد اين مقام در برابر مردم، عمل به كتاب خدا و سنت پيغمبر (ص).»
فريقى از مسلمانان عادت كرده اند كه براى تصدى اين مقام، هر آن كسى را بپذيرند كه بتواند آن را براى خود ادعا و احراز كند:
* يا به زور همچون خلافت معاويه كه گفته اند: (خلافت را با شمشير و با سياست و مكر بدست آورد) و همچون خلافت ابن زبير و ابى العباس سفاح و عبدالرحمن ناصر و جمعى ديگر.
* يا به وليعهدى از خليفه ديگرى كه او خود، آن را به زور يا وسيله اى ديگر به دست آورده است، مانند خلافت عمر و هارون الرشيد و جمعى ديگر.
* و يا به انتخاب جمعى از مسلمانان، ابتدائاً و بدون سابقه، همچون خلافت ابى بكر و عثمان و محمد رشاد.
فريق دوم از مسلمانان، در تعيين نايب رسول اكرم(ص) به گفتار صريح خود صاحب رسالت، مراجعه كرده و فقط آن كس را به نيابت و خلافت مى پذيرند كه نبى بزرگوار، شخصاً او را به نيابت و خلافت خويش برگزيده باشد.
و باز همانطور كه در موجبات نصب خليفه اختلاف دارند، در اينكه خليفه قابل تغيير و عزل هست يا نه، نيز اختلاف دارند: بنابر نظريه اول، هرگاه شخص ديگرى توانست بر خليفه موجود غلبه يابد يا هرگاه زمينه خلافت يك شخص تغيير يافت، خليفه مزبور قابل عزل است.
بر اين اساس، 2 گروه مزبور مشى كرده و به اين ترتيب، به صورت 2 فرقه متمايز در آمده اند «و آثار آن را مسلمین مشاهده می نمایند.» (صلح امام حسن، ترجمه مقام معظم رهبری)
در ابتدا گفتند که برای انتخاب چنین جایگاه مهمی، مؤمنین در مرکز اسلام اجماع کنند، بعد گفتند خلیفه می تواند بر اساس شایستگی نفر بعدی را انتخاب کند و بعد صحابه و.... عدم وجود معیاری مشخص برای انتخاب جانشین پیامبر اوضاع را روز به روز وخیم تر کرد تا کار به جایی رسید که عده ای از مسلمین در نهایت به این تئوری رسیدند که:
«خلیفه و حاکم به واسطه تکیه بر جایگاه پیامبر مقدس است و حکم او هر چند متناقض با احکام اسلام حکم خداست و قابل احترام و واجب الاطاعة. و خلیفه کسی است که قدرت را در جامعه اسلامی در دست دارد.»
در چنین تعریف قدرت محورانه، برای خلیفه حتی هیچ ویژگی صفاتی و توصیفی نیز عنوان نشده و بر جایگاه رسول خدا(ص)، هر کسی با هر صفتی می تواند تکیه زده و ضمناً مقدس و قابل اطاعت نیز باشد، تنها به شرط آنکه از طریقی (چه به زور چه جنایت و...) به قدرت رسیده باشد.
خلیفه هر کس که باشد، می تواند به اسم جانشینی پیامبر هر حکمی را حتی متناقض با احکام دین بدهد و... و این حکم، حکم خداست و واجب الاطاعة.
برداشت چهارم: علت قیام حسینی
انتخاب یزید فاجر و شراب خوار به امیرالمؤمنینی مسلمین و توجیه آن توسط علمای دست نشانده درست نقطه پایانی و نهایی تکمیل تئوری بالا بود که:
«خلیفه و حاکم مقدس است و قابل احترام و اطاعت. و خلیفه کسی است که قدرت را در جامعه اسلامی در دست دارد.»
امام حسین بپاخاست تا بگوید: «قداست جانشین پیامبر(ص)، به خاطر عدالت، تقوی، عصمت و مجاهدت او در اجرای احکام الهی است و این منصب آنقدر مهم است که باید امیرالمؤمنین توسط خدا انتخاب شود. و اگر قدرتمندان و فاسدان عالم بخواهند حکومت کنند، حق ندارند به اسم اسلام و جانشینی پیامبر و با بازی کردن با احکام الهی و قداست بخشیدن به خود، در عین فسق و فجور برای تحمیق مردم حکومت کنند.»
و فرزند علی(ع) برای فریاد زدن این انحراف در تاریخ و نقطه حساس تباه شدن زندگی ها راهی نداشت، جز اینکه حماسه ای با خون بیافریند تا قداست ذاتی شکل گرفته در ذهن مردم از حاکم فاسق را یک سره نابود کند.
و چه صحنه و تابلویی شیواتر و رساتر از کربلا که تاریخ نگاران نوشتند که: «یزیدیان عالم از اموی و عباسی تا امروز حکومت کرده اند و قدرت را در دست داشته اند اما هیچ گاه میان مردم نه قداست داشته اند و نه جانشین پیامبر بوده اند و نه توانسته اند امیال خود را به جای حکم خدا جا زنند.»
«و به فدای مظلومیت او که به دعوت کوفیانی پا به صحرای کربلا نهاد که با حکم شرعی و فتوای علما و خلیفه فاسق وقت و برای تصاحب بهشت، در قتل و غارت خاندان پیامبر(ص) و میهمان خویش از هم سبقت می گرفتند.»
برداشت پنجم: خلفای یزیدی منطقه
بی حکمت نیست که جنایات غزه در ایام عاشورای حسینی در حال وقوع است و به راستی این حادثه همانند واقعه کربلا، نمایانگر برخورد 2 تفکر یزیدی و حسینی پس از گذشت 1369 سال از آن واقعه افشاگر حاکمان جور در عصر حاضر است.
امروز در برخی بلاد مسلمین از عربستان و مصر و... گرفته تا داعیه داران میراث نبوی در الازهر و..، تفکر یزیدی باعث شده کسانی بر مصادر تکیه زنند که:
* به بهانه مقابله با شرک، حکم به تخریب حرم اولیا و حرمت بوسه بر ضریح شریف نبوی(ص) می دهند ولی خود بوسه بر دستان زنان جنایتکاران صبرا و شتیلا وعراق و... می زنند.
* به بهانه مبارزه با فسق، حکم به تکفیر محبین اهل بیت(ع) می دهند ولی خود با کافران حربی برسر سفره های شراب وابتذال می نشینند.
* به بهانه مبارزه با ترور، حکم به اجر در ترور مظاهر ایستادگی -همچون عماد مغنیه و سیدحسن نصرالله- می دهند و در پس پرده با قاتلین مسلمین به رقص و گرفتن عکس یادگاری می پردازند.
* و در نهایت اینکه: خود را کلیددار حرمین شریفین و داعیه دار پرچمداری جهان اسلام می دانند ولی از بیت المال مسلمین هزینه های کشتار همکیشان خود را به وسیله صهیونیسم غاصب در غزه می پردازند!
امروز برملا شدن ابعاد فجایع غزه، جز فاش نمودن چهره یزیدی برخی از سران عرب و تلألو خورشید ولایت و جذابیت پیام حسینی(ع)، نتیجه ای برای حکام جور دربرنداشته است.
پیامی که به همه اعصار عالم فریاد می زند، برای رهایی انسان از ظلم وستم، زمام امور بشریت باید در دستان انسان کاملی باشد که توسط خود پیامبر(ص) به جانشینی او برگزیده شده باشد و مسلمانان باید در برابر خلیفه فاسق و جائر بپاخیزند.
به راستی امت اسلامی به واسطه انتخاب "رهبر صالح و یا فاسق" خود، سرنوشت خود را انتخاب می کنند. همانگونه که قرآن کریم می فرماید: "یوم ندعوا کل اناس بامامهم-اسرا 71"
برداشت ششم: انتخاب مهدی(عج) با رأی اکثریت
حجت الاسلام و المسلمين قرائتی می گفت که در مناظره با یکی از علمای اهل تسنن، به وی گفتم نظرتان راجع به حضرت مهدی چیست؟
عالم سنی گفت: مهدی چه است و چه و... و اگر بیاید جهان را عدل و داد می کند و...
آقای قرائتی می گوید به ایشان عرض کردم ما هم این عقاید شما راجع به حضرت مهدی(عج) را قبول داریم؛ با توجه به آنکه شما هم قبول دارید، اگر مهدی(عج) بیاید، دنیا درست می شود، پس بیایید دور هم جمع شویم و یک نفر را به عنوان مهدی(عج) انتخاب کنیم و سرنوشت بشریت و جهان را به صلاح برسانیم.
آن عالم گفت که امکان ندارد و باید چنین امر مهمی را حتماً خدا انتخاب کند و ما نمی توانیم در این امور مهم دخالت کنیم.
وقتی بحث به اینجا رسید، به او گفتم چطور اولی را که خیلی مهمتر بود، توانستند خود مردم انتخاب کنند، حالا آخری را نمی توانید. با شنیدن این جمله، آن عالم دستهایش را بالا برده و گفته بود واقعاً جوابی ندارم.
برداشت آخر: فلسطین دوپاره
پذیرش تئوری ولایت فقیه در عرصه عمل در سراسر دنیای اسلام که امروز ما شاهد آن هستیم، اثبات مدعای نجات بخشی تئوری "حکومت انسان کامل" و تمرین اذهان برای آن روز موعود است. اصلاً تئوری ولایت فقیه برای خود شأنی جز آماده کردن جهان برای حکومت انسان کامل نمی داند.
دیروز حزب الله در لبنان با گردهم آوردن همه پیروان مکتب حسین(ع) و آزادگان آن دیار از مسیحی و یهودی و اهل سنت و... اثبات کرد که پیام عاشورا قابلیت گردآوری همه انسانها را بر حول محوریت "انسان کامل" دارد.
امروز نیز فلسطین دوپاره، نماد دنیای موجود عالم است. غزه کوچک محروم به واسطه وجود حماس و رهبرانی که پیام حسین(ع) را با عمق جان و رهبری نائب مهدی(عج) را پذیرفته اند، حماسه می آفریند و آن سوتر و از همان ملت، رهبرانی بر سر کارند که...
فارغ از وقوع اشتباهات عده ای در صدر اسلام و توجیه و تئوریزه کردن آنها تاکنون، توسط عده کثیری از مسلمین، امروز مسلمانان با توجه به کارآمدی تئوری ولایت فقیه که برآمده از پیام حسینی(ع) مبنی حق حاکمیت انسان کامل و انسان صالح در دوران غیبت است و همچنین ناکارآمدی تئوری های دیگران، باید خود را برای آینده آماده نمایند.
مسلمانان و علمای کشورهای مسلمان باید بدانند تا وقتی سرانشان در مصر و عربستان و... بر سر کار هستند، هیچ گاه پاسخگوی پیامبر اعظم(ص) در همدستی و سکوت آنان در رخ دادن امثال جنایت های غزه نخواهند بود.
الا ای آزادگان عالم از اهل تسنن و مسیحی و یهودی و... بیایید آماده پذیرش حکومت انسان کامل شویم و به پیام حسین(ع) عزیز گوش فرا دهیم آنجا که فرمود:
«زمام امور واجراء احکام باید به دست علماء الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند. ولی این مقام و منزلت از شما سلب شده است؛ چرا که از محور حق پراکنده شدید؛ و با وجود دلایل روشن، در سنت پیامبر(ص) اختلاف کردید. اگر با رنجها و آزارها، شکیبایی داشتید و سختی های راه خدا را تحمل می کردید، اجرا امور دین خدا به دست شما می افتاد؛ لیکن شما ستمگران را در مقام و منزلت خود، جایگزین ساختید و امور دین خدا را به دست آنان سپردید؛ و آنان به اشتباه عمل می کنند و در شهوات خود گام بر می دارند.
می دانید چرا ستمگران بر امور مسلط شدند؟ چون شما از مرگ فرار کردید، عاشقانه به زندگی گذرا دل نهادید؛ (در پی این وابستگی) شما ضعیفان و بی نوایان را، به دست ستمگران سپردید تا برخی را، برده و مقهور خود ساختند و برخی را برای لقمه نانی بیچاره و ناتوان کردند.
ستمگران، در ملک خدا، طبق میل و خواسته خود گام بر می دارند؛ و با تمایلات خود، راه پستی و مذمت را هموارتر می سازند. از اشرار و دون فطرتان پیروی می کنند و جسورانه در مقابل خدای متعال می ایستند... و گروهی فرمانروایانی هستند که نه خدا رامی شناسند ونه به روز معاد عقیده دارند.عجبا...!
وچراتعجب نکنم؟! که زمین را، مردی حیله گر و مکار و فردی تیره روزتصرف کرده و بار مسئولیت مؤمنین را کسی به دوش کشیده که هرگز به آنان رحم نمی کند.
خدا در این نزاعی که بین ما و او درگرفته، بهترین حاکم است و در نبرد ما با او قضاوت خواهد کرد.
خداوندا... تو خود می دانی عملکرد ما، نه برای آن است که به ریاست وسلطنت دست یابیم و یا از روی دشمنی و کینه توزی، سخن بگوییم؛ لیکن (پیکار ما برای این است که) پرچم آیین تو را برافراشته گردانیم و بلاد بندگان تو را، آباد سازیم و به ستمدیدگان از بنـدگان تو، امنیـت بخشیـم؛ و احکام و سنـن و فرایـض تو را (در جامعه) پیاده کنیم.
و شما اگر ما را یاری و پشتیبانی نکنید، ستمگران بر شما چیره می شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان می کوشند ولی بدانید خداوند ما را کفایت خواهد کرد و اتکای ما بر اوست و در مسیر او گام برخواهیم داشت؛ و به سوی او باز خواهیم گشت.» (خطبه امام حسین(ع) در سال آخر زندگی معاویه)