تاریخ انتشار
دوشنبه ۵ فروردين ۱۳۸۷ ساعت ۰۸:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۶۵۸
نقاشی‌ها و طرح‌های گرافیکی درباره واقعه عاشورا از زبان استاد دکتر «جابر عناصری»

کربلا، نگارستان نقاشی است (2)

کربلا، نگارستان نقاشی است (2)
چرا بیشتر هنرهای نمایش به جز تعزیه و حتی هنرهای تجسمی که شما هم در کتابتان آورده‌اید به سمت عاشورا گرایش پیدا کرده‌اند؟
عناصری:
بسیاری از نویسندگان خارجی در پاسخ به همین سوال گفته‌اند: «تعزیه نمونه بارز نبوغ نمایشی ایرانیان است.» 
به دلیل آنکه در واقع هنرهای ایرانی در جهان بینی اسلامی از هنرهای آوایی و موسیقایی گرفته تا خبرهای تجسمی دراماتیک همه به دین پناه برده‌اند تا در سایه دین به حیات خود ادامه دهند. موسیقی چون در تعزیه آمد، ماندگار شد از این نظر بود که استاد صبا در مجله موسیقی ویژه استاد صبا در بهمن 1336 هـ ش. اظهار کرد که این تعزیه بوده که تا به حال موسیقی ما را حفظ کرده است و بعد از این نمی‌دانیم که بر سر موسیقی ما چه خواهد آمد چرا؟ چون در تعزیه سی لحن باربد را ملاحظه می‌کنیم و می‌بنیم موسیقی تعزیه همان جامه داران ایرانیان باستان است که امیرشاهی سبزواری در رباعی زیبایی در قرن هشتم گفته:
در ماتم تو دهر بسی شیون کرد
لاله همه خون دیده بر دامن کرد
گل جیب قبای ارغوانی بدرید
قمری نمد سیاه بر گردن کرد 

جیب قبای ارغوانی دریدن یعنی همان جامه‌دران ایرانی‌ها در عالم سوز، اما تعزیه این حس را دارد که که مجمع البحرین، هنر قدسی ایران است و هنر را به سه قسمت تقسیم می‌کنیم. 
1ـ هنرهای آوایی و موسیقایی، یعنی در تعزیه زیباترین نوع شعر وجود دارد و تعزیه معروف‌ترین منظومه خوانی نمایشی جهان است. در جهان نمایشی به زیبایی تعزیه نداریم که همه مکالمه‌ها، مناظره‌ها، مشاعره‌ها و مغازله‌ها همه به شعر باشد و در کنارش نثر در مداحی قوی و موسیقی هم آن‌چنان است که ما 50 نوع طبل در تعزیه می‌بینیم. همه اینها در جای خودش ملودی‌ها، آهنگ‌ها، سه‌گاه‌ها، ردیف‌ها و... را داشته است و ما گرفتار نسیان شدیم.
2ـ در نقاشی ما زیباترین تجلی مباحث سوگ را می‌بینیم چون نقاشی می‌گوید: «گریم، گریم نه بر حسین هم بر حسین هم بر خویشتن» یعنی، در اینجا نمونه می‌سازیم و خودمان را به این نمونه نزدیک می‌کنیم که ظالم و مظلوم در کنار همدیگر همیشه بوده‌اند. «کل یوم عاشورا و کل عرض کرببلا.» در صنایع دستی‌مان می‌بینیم وقتی اشیاء در قامت اشیای مربوط به ابزار شبیه خوانی درمی‌آید قداست پیدا می‌ند. در هنر نمایش هم ابزار و لباسی صحنه مقدس است. جمله زیبای حضرت عیسی(ع) در شبیه‌خوانی قرون وسط که هر کس صلیب مرا بردارد و در رنج مقسوم من شرکت کند شاید جایش در بهشت برین باشد.
 

در کتاب شما دو روایت داریم. یکی روایت تصویری است و دیگری روایتی بصورت تاریخ نگاری از زبان حضرت سیدالساجدین(ع). کدام یک از این روایت‌ها برای شما اهمیت بیشتری داشته است؟
عناصری:
بی‌شک از نظر حجت، برهان و دلیل، بخش ترایخی قوی‌تر است و حایز اهمیت و به این دلیل است که من از کلمه به کلمه مقاتل برای این کتاب استفاده کردم، اما همیشه این بیت وحشی بافقی را زمزمه می‌کرد. «به نام چاشنی بخش زبان‌ها ـ حلاوت بخش معنی در بیان‌ها.» بنابراین لازمه‌اش این بود که حلاوت و چاشنی ای به تاریخ بدهم تا مرا تاریخ نگار حساب نکنند و به عنوان هنرمندی به حساب آورند که عاشورا را به عنوان هنر قدسی در نظر گرفتم. 


نقاشی عاشورایی که در کتاب شما بسیار است از چه دوره‌ای شروع شده است؟
عناصری:
بی‌تردید لفظ عاشورا به جهان اسلام می‌رسد، اما نقاشی دینی، سابقه‌اش به عمر هنرهای ابتدایی می‌رسد که در این هنر نقاشان به قداست در دیواره غارها که در معرض دید همگان هم نباشد، این نقاشی‌ها را کشیدند و آن را در حد ستایش و نیایش بردند. اما در مورد نقاشی عاشورایی خود صحرای کربلا نگارستان بزرگ نقاشی عاشورایی بوده است و خود الگوهای واقعه عاشورا سوژه‌های اصلی این نقاشی بوده‌اند. شاید زیباتر از این صحنه سوژه‌ای نباشد، آنجا که حضرت سیدالساجدین می‌فرمایند: «بعد از ظهر بود، نشسته بودم پشت خیمه سوخته‌ای. دیدم تک‌سواری از میان لشکر بیرون آمد. دور خیمه می‌چرخید و در هر دور زدن لخته‌های خون بود که به روی زمین می‌ریخت، نگاه کردم بوی عطرناک کاکل پدرم بود که از بن کاکلش بوی عطر می‌آمد و او خولی بن یزید اصبحی بود که سر پدرم را می‌برد.» این منظره‌سازی تصور نمی‌کنم که به مقام و منزلت و قیامت‌ قامت رعنای سیدالساجدین کوچک‌ترین گرد و غباری بنشاند و من در اوج احساسان خود این منظره سازی را نوشتم تا نشان دهم که انسان دایره تخیلش تا کجاست؟
 
ای نسخه نامه الهی که تویی
وی آیینه جمال شاهی که تویی
بیون زتو نیست هر آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی 

وقتی کنز مخفی را دارم من هم می‌توانم خلیفه الله باشم. در نشان دادن الگویی از یک بزرگوار که در تاریخ مسلم و در عالم خیال گلواژه کلام می‌داند. 

تخیل دو دسته است: فعال و افنعالی. من در نوشتن این کتاب از تخیل فعال استفاده کردم. چون تخیل افنعالی خرافه و تحریف است. اما مسأله مهمی که وجود دارد این است ه هیچ سوز دل حاصل نمی‌شود مگر با چشم سر دیده شود. 


اشعاری که در کتاب شما به چشم می‌خورند به سه دسته تقسیم می شوند یک دسته اشعاری که اهل ادب و نیز در تاریخ هم برایشان ارزش قائلند. مثل اشعار عربی، دسته دوم اشعار صمیمی و عوام پسند کوچه و بازار و دسته سوم رجزهای عربی تلفیق این سه دسته در کنار هم به چه نحو است؟
عناصری:
بله. کاملا درست است من سه نوع شعر در این کتاب به کار بردم. با توجه به اشرافی که به زبان عربی دارم سعی کردن حتی رجزهای عربی را «انی قطعت یمینی و یساری» از حضرت ابوالفضل آوردم و نیز اشعار عربی که در کتاب آورده‌ام اشعاری است که رونویسی نشده بلکه من معانی این اشعار را دقیقا می‌دانستم که به کار بردم و این اشعار عالم فقه و در عالم یقین مطرح بود و اشعار دیگر نیز اشعاری بودند که شعر را وسیله قرار دادند به جای اینکه با زبان خشک تاریخ فقط این مباحث را مطرح کنم. اما برای انکه این کتاب جهانشمول باشد و تمام قشرها بتوانند این کتاب را بخوانند ناچار بودم در بعضی موارد شعرهای زیبای عامیانه حتی شروه خوانی‌هایی از مردم که در مراثی، نوحه‌ها و مداحی و بسیاری از اشعار بکایی آن را می بیم، به کار برم تا این کتاب فقط برای کتابخانه‌ها نباشد، عوام هم بتوانند زا آن استفاده کنند. در برنامه تلویزیونی که من این شروه‌ها را می‌خواندم از تمام نقاط ایران به من زنگ می‌زدند که اگر مشابه اینها هست برای ما بخوانید. «خبر آمد که کوفه نوبهاره / زمین از خون مسلم لاله‌زاره.» اباعبدالله برای همه است و برای تمام اقشار جامعه است. واقعه کربلا دربرگیرنده زاهد و عارف و عامی و همه انسان‌هاست. فتوت و جوانمردی اباعبدالله برای تمام مردم است و زبان هم برآمده از «هیهات من الذله» است. 


استاد این مباحثی که بیان کردید در بخش چاووش خوانی کتاب جلوه بیشتری دارد؟
عناصری: بله. در بخش چاووش خوانی که چاووشان هر وقت به سفر می‌رفتند این شعر زیبا را می‌خوانند.
«کی موالی موسم فصل بهار کربلاست
لاله باید چید هر کس داغدار کربلاست». 


منابع اصلی روایت‌ها از چه مکتبی بوده است؟
عناصری: در طی شصت سال عمرم یکی از بی‌ریاترین گردآورندگان اسناد و مدارک گهرنشان ایران عزیز بودم. بیست و یک هزار جلد کتاب، حدود شش هزار فیلم ویدیویی، نوار صوتی، CD، اسلاید، کتب چاپ سنگی، کتب چاپ سربی، دستنوشته‌ها و مدارک خطی، طومارها، بیاض‌ها و جنگ‌ها همه در اختیار من است و آنچه معلم ساده‌ای مثل من در طی این سال‌ها به دست آورده است، گنجینه‌ای است که کمتر می‌شود در جایی به دست آورد. به این دلیل من می‌دانستم در مقابل هر مطلبی که مطرح می‌کنم تصویری بایسته و شایسته لازم است باشد تا از نظر تصویرگری کتاب روشن کند که تصاویر از نظر بصری، عینی، رسامی، گرافیکی، تزیینی و نقاشی می‌تواند کمک‌کننده به موضوع باشد. وقتی می‌نوشتم علی اکبر ملک منظر یا خال هاشمی حضرت عباس(ع) یا موهای تاب داده قاسم همه این تصاویر را می‌آوردم. در انتخاب مطالب از هیچ کتابخانه‌ای جز کتابخانه خودم استفاده نکردم چون به قدری غنی است که من خواندن همه کتابها نرسیدم. چون برای نوشتن این کتاب محدودیت وجود داشت و باید در صفحات اندکی آن را می‌نوشتم و از هیچ آرشیوی استفاده نکردم جز آرشیو خدم. به طوری که در اوایل کتاب نوشته شده است که تنها از آرشیو شخصی من این کتاب نوشته شده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما