تاریخ انتشار
شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۸
۱
کد مطلب : ۲۵۷۱۸
گفت و گو با «حاج علیرضا وثاقی» مداح اهل بیت

شرایط فعلی هیئات تبریز در شأن اهل بیت نیست

شرایط فعلی هیئات تبریز در شأن اهل بیت نیست
جرقه مصاحبه با حاج علیرضا وثاقی در شب جمعه ماه مبارک رمضان در ذهنم شکل گرفت و با کمک یکی از دوستان قرار مصاحبه برای روز جمعه ۱۶ رمضان گذاشته شد. حاج علیرضا بعد از فوت مرحوم حاج اسماعیل وثاقی عهده دار امورات هیات شده اند. با روی گشاده پذیرای ما می شود. بقدری جذاب صحبت می کند که انسان گذر زمان را متوجه نمی شود. مصاحبه ما با وی نزدیک به دو ساعت طول کشید. در ادمه مصاحبه ما با حاج علیرضا وثاقی مداح اهل بیت عصمت و طهارت را می خوانید:

برگزیده گفتگو

- متاسفانه باید بگویم هیئات ما نزول کرده است. و دلیل آن هم عالم گریزی هیئات ماست.

-یک مقدار از قران فاصله گرفته و تنها عترت را چسبیده ایم و همه چیزمان شده عترت. شرایط فعلی هیئات تبریز در شأن اهلیبت و کسی که مدعی محب اهلیبت بودن است، نیست.

-متاسفانه یک موضوع دیگری هم که هست اینکه ما علما را از تبریز فراری دادیم. این به انقلاب و سیاست ربط ندارد پدرم می گفت: قبل از انقلاب در همین بازار تبریز عده ای از مردم سیم های بلندگوی مسجد سید احمد خسرو شاهی را قطع می کردند تا او را اذیت کنند.

-باید مراقب کسب رزق مان باشیم. کسب روزی حلال خیلی سخت شده است. با این رزق هایی که ما بر سر سفره می بریم سخت است امامزاده تربیت شود.

- مرحوم پدرم می گفت ؛ قدیم مداحان به همدیگر شعر نمی دادند. می گفت: من هر هفته ۷ ریال می دادم به «کاتب عمی» تا برایم شعر بنویسد.

- خودم معتقدم رقابت سالم یا همان رقابت در کار خیر، در بین هیئات نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست.

- ما دعوای حزب و جناح نداریم حزب همه ما امام حسین است.

- ... ما مدیون خون شهدا هستیم. ما مدیون شهدای مدافع حرم هستیم.

مشروح گفتگو

زیتون: در ابتدا میخواهم خودتان را معرفی کنید از کِی مداحی را شروع کردید و علی الظاهر در تهران سکونت دارید از تهران و هیاتهایی که می روید برایمان بگوئید:

بنده علیرضا وثاقی هستم. مداحی را از سال ۶۴ شروع کردم.

زیتون: چند سالتان بود؟

تقریباً ده ساله بودم. رمضان سالگرد شروع مداحی بنده است. بله دقیقاً خاطرم هست رمضان سال ۶۴ مداحی را شروع کردم. مرحوم ابوی یک شعری داده بود که با آن سینه زنی کردم شعر مشهور « ای منی آواره قویان اباالفضل ابالفضل»

حیف شد برخی از بزرگان از تبریز رفتند

همه دوستان می دانند که من خودم را مداح نمی دانم. خودم را همواره در این تشکیلات سرباز پنداشته ام و طبیعتاً برای سرباز هر پستی بدهند باید انجام وظیفه کند. مرحوم ابوی می گفت: در دستگاه اباعبدالله همه پست ها را اهلیبت انتخاب می کنند اما مداحان را شخص حضرت زهرا انتخاب می نمایند و اصرار داشت که از خاندان ما مداحی حذف نشود. تاکید داشت مراقبت کنیم مداحی از خاندان ما رخت برنبندد.

در تهران ساکن هستم و هیات مشخص ندارم هر جا توفیق شد می روم اما در بین هیئات آذری زبان، به هیات عباسیه می روم که هیاتی با ریشه و با سابقه است. حاج باقر آقاچی در هیات عباسیه هر هفته نهج البلاغه تدریس می کند و من بقدری شیفته مباحث ایشان هستم که سعی میکنم از منبرشان غفلت نکنم. حیف شد اینها از تبریز رفتند.

زیتون: جنابعالی در دامن یکی از چهره های ماندگار آذربایجان پرورش یافته اید. میخواستم از فنون و آداب مداحی مرحوم حاج اسماعیل وثاقی برایمان بگوئید. چرا که معتقدم رفتار و سلوک مداحی امثال مرحوم ابوی تان صدقه جاریه است.

من کمتر از آنم که کسی را نصیحت کنم. چهار سال، در نزد حاج علی اصغر مونسی، حاج آقای سید قنادچی « نوحه عجم» یاد گرفتم. ایشان کان ادب بودند لازم نبود چیزی را به زبان برای ما بیان کنند. رفتار و منش آنها تربیت کننده بود. اما متاسفانه الان باید بگویم هیئات ما نزول کرده است. و دلیل آن هم عالم گریزی هیئات ماست. من سال ۷۴ به حج رفتم باور بفرمائید تمام مناسک حج را در هیئت یاد گرفته بودم. خاطرم هست حاج آقای دانش ۳ جزء از قرآن را با معنی به ما حفظ داد. یک مقدار از قران فاصله گرفته و تنها عترت را چسبیده ایم و همه چیزمان شده عترت. شرایط فعلی هیئات تبریز در شأن اهلیبت و کسی که مدعی محب اهلیبت بودن است، نیست. احترام به بزرگتر از یادمان رفته.

هیئات تبریز عالم گریز شده است

من چند وقت پیش در منزل سید جلال حسینی به ایشان همین موضوع را گفتم و تاکید کردم که ادامه روند فعلی برای شهری بمانند تبریز خسارت بار خواهد بود. من با سایر هیئات کار ندارم در خود هیات موسی بن جعفر (ع) هر هفته ۱۰۰۰ نفر برای عزاداری می آیند و برای سخنرانی هفتاد ، هشتاد نفر. ای کاش جوانان ما در این باره تجدید نظر کنند. من این عالم گریزی را یک ایراد بزرگ می دانم. شما در تهران فارس زبان ها را ببینید. آنها از ما عقب بودند اما الان از ما جلو زده اند. بزرگان و پیشکسوتان باید جوانان را رعایت کنند. مجالس حاج منصور را ببینید چقدر جوانان استقبال می کنند! در تبریز جوان را دفع می کنند به بهانه اینکه مثلاً سرش واکس زده، ژل زده. باید به جوانان بها داد. نباید هرکس که به هیات آمد یک اما و اگری بچسبانیم.

باید با علما ارتباط بگیریم شما مداحان قدیمی را ببینید مرحوم پدر بنده مرحوم حاج محسن رهنما و حتی از میان آنهایی که در قید حیات هستند، حاج فیروز زیرک کار، نماز اول وقتشان فوت نمی شد. چرا ؟! چون با علما ارتباط داشتند. با مرحوم سید احمد خسروشاهی، سید ابوالحسن مولانا و ...

متاسفانه یک موضوع دیگری هم که هست اینکه ما علما را از تبریز فراری دادیم. این به انقلاب و سیاست ربط ندارد پدرم می گفت: قبل از انقلاب در همین بازار تبریز عده ای از مردم سیم های بلندگوی مسجد سید احمد خسرو شاهی را قطع می کردند تا او را اذیت کنند.

کسب روزی حلال خیلی سخت شده است

زیتون: شما هم با مداحان سلف حشر و نشر داشته اید و هم با مداحان جوان فعلی ارتباط دارید. آیا جوانان می توانند خلاء بزرگانی همچون حاج اسماعیل وثاقی را پر کنند؟

چرا نمی توانند؟ پیامبر(ص) می فرمایند: در آخر الزمان دین دار بودن خیلی سخت است. آقای دانش به ما می گفت: در آخرالزمان دیندار بودن بمانند گرفتن آهن گداخته در دو دست است. خب شما می بینید اسباب گناه در دنیای امروز فراهم است اما با این وجود جوانان، اقبال جوانان به مراسمات دینی است.

یک مسئله ای که مهم است اینکه باید مراقب کسب رزق مان باشیم. کسب روزی حلال خیلی سخت شده است. با این رزق هایی که ما بر سر سفره می بریم سخت است امامزاده تربیت شود.

دوران جنگ خاطر شما نیست من دیدم هر روز در این شهر شهید می آوردند اما با این وجود مردم دیانت داشتند. به حکومت هم ربطی نداشت.بعضا مخالف حکومت هم بود. در آن زمان دعوای هواداران امام خمینی و مرحوم آیت الله شریعتمداری داغ بود اما با همه این تفاسیر مردم دیانت داشتند. البته این را هم بگویم دامن زدن به اختلافات کار یک عده نادان بود که نه امام را می شناختند و نه آقای شریعتمداری را.

در آن دوره با اینکه نان پیدا نمی شد، برای یک کیلو پنیر مردم باید ساعت ها در صف می ایستادند، باید بری یک کالن نفت در صف های طولانی انتظار می کشیدند اما با همه اینها مردم همدیگر را مراعات می کردند. الان این دیانت در جامعه ما نیست. امروز همه می گویند: من باید بخورم. فرزندم بخورد بقیه هر چی شد مهم نیست. اگر من خودم را اصلاح کنم فرزندم هم اصلاح می شود. هواهای نفسانی نمی گذارد کار درست شود.

زیتون: از قدیم می گویند مداحان چشم دیدن همدیگر را ندارند چقدر این مطلب را قبول دارید؟

نه من قبول ندارم. حداقل در این حدی که شما می گویید قبول ندارم. قدیم شاید این موضوع بود اما اکنون وضع بهتر شده است. مرحوم پدرم می گفت در قدیم مداحان به همدیگر شعر نمی دادند می گفت: من هر هفته ۷ ریال می دادم به «کاتب عمی» تا برایم شعر بنویسد. در هیات موسی بن جعفر(ع) روال از قدیم اینگونه بود که هرکس آمد که بخواند مانعش نمی شویم. ابوی می گفت: در دستگاه ابا عبدالله همه بزرگ هستند و کوچک نداریم.

البته باید مداح هم رعایت مجلس را داشته باشد. وقتی می بینیم یک نفر خوب میخواند خب بگذاریم بخواند. مگر نمی خواهیم مجلس عزای فرزند حضرت زهرا با عظمت برگزار شود.

زیتون: اخلاف در بین هیئات را چطور؟ آیا وجود اختلاف را قبول دارید؟

شما برخی از این مساجدی را که می بینید با نیت خیر ساخته نشده است. یعنی چی که مثلاً در فلان محله سه تا مسجد کنار هم ساخته اند.میخواهم بگویم اینها هست و شیطان بیکار ننشسته. خودم معتقدم رقابت سالم یا همان رقابت در کار خیر، در بین هیئات نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست. مثلاً هیئت جان نثاران فلان مقدار جهیزیه داده ما در موسی بن جعفر(ع) سعی کنیم بیشتر از آنها جهیزیه بدهیم. امسال در هیات موسی بن جعفر(ع) در ماه مبارک ۱۵۰۰ عدد بسته غذایی در بین محرومین و نیازمندان توزیع کردیم. امسال ۱۸۰۰ نفر رایگان در حسینیه هسات در شهر مشهد رایگان اسکان داده شده اند. این کُری و رقابت ارزش دارد.

اما نه؛ سر اختلافات جزئی ۴۰ نفر را به دو دسته تقسیم کنیم و دو علم جدید بزنیم نه این پسندیده نیست. یک نفر آمده بود پیش من می گفت: حاج علیرضا کمک کن ما برای هیاتمان دستگاه بخریم گفتم این چه هیاتی است که نمی تواند یک دستگاه بخرد؟! چرا علیرغم تلاش حاج مهدی خادم آذریان و سایر عزیزان ما نمی توانیم تشکیلاتی بمانند حسینیه اعظم زنجان را راه اندازی کنیم؟ فکر میکنم منیت ها مانع کار است.

البته این را هم بگویم اینجا در این مورد وضع بهتر است. در تهران این مشکلات خیلی بیشتر از تبریز است.

یک موضوع دیگر هم، چشم هم چشمی هاست که دامن هیئات را گرفته است. الان برای یک مداح فلان قدر پول می دهند تا مداحی کند. من از مراجع پرسیدم که آیا این پول جایز است؟ گفتند اگر طِی بکند که برای فلان مدت فلان قدر می گیرد جایز نیست. اگر هدیه باشد مشکلی ندارد اما اگر شرط بکند که برای چند جلسه فلان قدر خواهد گرفت جایز نیست اما شما می بینید برخی از هیئات و مداحان به این موضوع دامن می زنند.

مرحوم ابوی می گفت: حضرت زهرا تام الاختیار است

زیتون: با کدام روضه بیشتر حال می کنید و به اصطلاح انس دارید؟

به روضه حضرت زهرا(س) خیلی علاقه دارم.

زیتون: مرحوم ابوی چطور؟

ایشان هم روضه حضرت زهرا(س) را بیشتر دوست داشتند. چندی قبل از درگذشت شان پرسیدم شما چطور با روضه حضرت زهرا انس بیشتری دارید؟ گفت: ما مظلومتر از حضرت علی اصغر که نداریم اما ماجرای حضرت زهرا ما فوق تمام مظلومیت هاست.

می گفت: رضایت حضرت زهرا را بدست بیاوریم تمام است. او تام الاختیار است. حتی پیامبر اکرم (ص) در قیامت چشم انتظار عنایت حضرت زهراست برای امتش.

زیتون: در بین مادحینی که در قید حیات هستند کدام یک را بیشتر می پسندید؟

همه مداحانی که سن و سالی از آنها گذشته انسان های با تقوایی هستند. من اصلاً ندیدم حاج هدایت یک بار در هیات چهارزانو بشیند. همواره در هیات ادب نگه می دارد. یا مثلاً حاج فیروز زیرک کار و حاج یعقوب از قدیم به هیات موسی بن جعفر(ع) و مغازه مرحوم ابوی رفت و آمد داشتند من حتی یکبار هم ندیدم اینها از دیگران حرف بزنند و غیبت کسی را بکنند. حتی شندیم چند وقت قبل، حاج فیروز رفته بود کرج برای مداحی. بعد از بازگشت به تبریز، کرجی ها برای قدردانی با یک تابلو فرش به منزل ایشان رفته بودند. حاج فیروز گفته بود این تابلو فرش چیست گفته بودند خواستیم دست خالی نیامده باشیم. ایشان گفته بود میخواستید دست خالی نیامده باشید یک جعبه شیرینی می گرفتید نه یک تابلو فرش! حاج فیروز گفته بود من با حضرت زهرا معامله کردم. اگر قرار است صله بگیرم از مادرم میگریم نه شما.

خب تقواست که ایشان را به این حد از مراقبت رسانده است.

من سال ۷۲ در سپاه استان سرباز بودم. آنموقع حاج بیوک آقا آسایش رئیس موسسه قرض الحسنه بسیجیان بود. من گهگاهی پیش ایشان می رفتم یک فلاکس چای پشت میزش داشت که از آن برای من چای میریخت. من یک روز به سربازان ایشان گفتم شما مگر چای و سرباز نداریک که ایشان مجبور اند فلاکس با خودشان بیاورند؟ گفتند: او خودش گفته برای مهمانان شخصی، خودم چای می آورم و از بیت المال نباید هزینه کنم.

ما دعوای حزب و جناح نداریم حزب همه ما امام حسین است. الان متاسفانه دیوار کشیدند بین ما و مثلاً حاج بیوک آقا اما من دیدم که ایشان چگونه تقوا نگه می دارند.

زیتون: منطقه ما مدتی است گرفتار تکفیری ها و داعشی ها ست می خواستم در این باره توضیح دهید.

خداوند ریشه وهابیت را بخشکاند. من با اهل تسنن ارتباط دارم. با برخی از آنها رفت و امد هم دارم. قبل از این موضوع یک چیز را بگویم من آدم گوشه گیری نیستیم. با همه جور آدم ارتباط دارم اما هرکسی را هم به حریم خانواده ام راه نمی دهم چون خانواده را یک محیط مقدس میدانم. الغرض به این دوستان سنی همان ابتدا گفتم که آب ما با شما تا قیامت به یک جو نخواهد رفت. شما درباره ولایت امیر الومنین جفا کردید و حاضر هم نیستید قبول کنید. اما با همه این اوصاف، حساب اهل تسنن با وهابی ها جداست. و نباید این دو را با هم اشتباه گرفت. ما به خانه انها که می رویم در خانه شان مهر کربلا گذاشته اند برای میهمانان شیعه خود. یعنی میخواهم بگویم برای شیعه و اعتقاداتشان احترام قائلند. تکفیری ها را اهل تسنن خودشان هم قبول ندارند. به نظر من امروز مسلمانان باید بحث شیعه و سنی را کنار بگذارند برای ریشه کن کردن وهابیت. اینها کارهایی می کنند که واقعاً انسان مبهوت می ماند. آقای سیستانی هم در عراق انصافاً شجاعت بخرج داد و شیعه و سنی را در کنار هم به میدان آورد برای شکست داعش.

زیتون: درباره شهدای مدافع حرم نظرتان چیست؟

من خیلی سعی کرم به یکی از مراسمات شهید حامد جوانی برسم اما متاسفانه تهران بودم. شهدای مدافع حرم بر اساس اعتقادات خودشان این راه را برگزیده اند. تشیع امروز در سوریه هزینه گزافی پرداخت می کند. برخی ها در مورد شهدای مدافع حرم کم لطفی می کنند. این البته مربوط به امروز نیست از قبل بوده. عده ای از مسئولین و مردم خون شهد ا را پایمال می کنند. مسئولین به یک نوع و مردم نیز به نوعی دیگر. مسئول با اختلاس و دزدی و مردم هم با بد حجابی و ... ما مدیون خون شهدا هستیم. ما مدیون شهدای مدافع حرم هستیم.

برادر زن خود بنده شهید است. برای دو فرزند این شهید نتواسنیتم ۳ میلیون وام بگیریم. در حالی که فلان مقدار اختلاس صورت می گیرد.این زهی بی انصافی است. خب مگر ما مدیون پدر اینها نیستیم؟

برادر زن بنده در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید. من با مرحوم ابوی با جناق بودم. سال ۶۴ همسر این شهید بزرگوار باردار بود من به همراه پدرم برای چشم روشنی به تهران رفتیم. همسر این شهید در بیمارستان بستری بود. این شهید ۵ دقیقه به بیمارستان آمد و فرزندش را دید و رفت همسرش اعتراض کرد کجا؟ گفت عملیات داریم باید بروم و رفت که رفت. خب هزاران جوان مثل این شهید بزرگوار از همه چیزشان گذشتند و رفتند تا ما به آرامش برسیم. آنروز یک نفر به من گفت: مردم به انقلاب بدبین شده اند. گفتم: امکان ندارد مردم به انقلاب و اسلام بدبین شده باشند مردم به برخی از مسئولین بدبین شده اند. دزدی ها مربوط به امروز و دیروز نیست. بنای دزدی را در این مملکت موسوی گذاشت با برخی از رانت هایی که ایجاد کرد. الان هم مردم به اختلاس گران و دزد های بیت المال معترض هستند من هم معترض هستم.

حرف اخر اینکه اگر میخواهیم مشکلات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی حل شود باید به نهج البلاغه روی بیاوریم.

زیتون: به عنوان حسن ختام مصاحبه چند بیت شعر که با آنها انس دارید برایمان بخوانید:

مروحوم شبخیز شعری راجع به حضرت زهرا دارند که حقیقتاً درس ولایتمداری است.

علی جان؛

ظاهراً منم لیک باطناً محو اولوب وجودوندا سندیم

ذره اُلماقمنان غم ائتمرم عشقوون وجودیله زنده یم

آند اولا جلال جلالیوه درگه تولّاده بنده یم

حلقه سین ازلدن ولایتون سالمشام قولاقه عمو اوغلی جان

علی جان؛

ذره ذره اعضای پیکریم ذکر ائدیب دمادم دییر علی

روحوم اَللریم قولّاریم دیلیم هر نفسده با هم دییر علی

ذکر اسم اعظم آدون دادور آدمیله عالم دییر علی

آدمیله عالم فدا بئله جاه و طمطراقه عمواوغلی جان

یک بیت هم چند روز قبل شنیدم که ساعت ها با آن حال کرده ام.

می گوید:

شاهی که همسرش به ملائک ملیکه بود

باید خدا شوی که بدانی علی که بود
مرجع : زیتون
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما