تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ تير ۱۳۸۸ ساعت ۰۹:۳۳
۰
کد مطلب : ۶۹۸۱
دین و رسانه -۳

هدفي سخت براي تلويزيون و دينداران

هدفي سخت براي تلويزيون و دينداران
اما داستان به اين سادگي‌ها نيست، چون رسانه مقتضیاتي دارد كه متخصصان دين بايد آن را بشناسند. به همين خاطر، نمي‌توان با آوردن تصوير حسينيه‌ها به گوشة خانه‌ها از طريق تلويزيون به انتقال كامل پيام‌هاي معنوي و ديني اين آيين، اطمينان كامل داشت. در گفت‌وگويي كه با دكتر «عليرضا حسيني پاكدهي»، عضو هیئت علمي گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي داشتيم، سراغ برخي از ضعف‌هاي رسانه‌ايِ همچون تلويزيون در انعكاس پيام‌هاي ديني رفتيم.
دكتر پاكدهي خود زماني از اعضاي مركز تحقيقات و مركز هماهنگي پژوهش‌هاي صدا و سيما بوده و پايان‌نامه دكتر‌ایش را هم با موضوع نظام مطلوب راديو ـ تلويزيوني ايران نوشته است؛ این مطلب حاکی از آن است که رسانه مورد علاقه‌اش تلويزيون است.
***

آقاي دكتر مي‌گويند يكي از مداحان معروف ايران در مجلسي كه قرار بود از آن فيلمبرداري هم بشود حاضر بود و وقتي نوبت او شد، مؤدبانه از فيلمبرداران خواست دوربين‌ها را خاموش كنند. استدلال او هم اين بود كه ما اينجا با توجه به شرايطي كه در آن قرار گرفته‌ايم، شور و حالي داريم كه افرادي كه بعدها اين برنامه را مي‌بينند، متوجه اين فضا نيستند و برداشتي از آن مي‌كنند كه با واقعيت اين فضا متناسب نيست. اين استدلال از نظر علمي هم درست مي‌نمايد، چون رسانه‌اي همانند تلويزيون مي‌تواند ماهيت پيام را با تغييراتي مواجه كند. نظر شما در اين مورد چيست؟

به‌طور كلي ماهيت رسانه‌ها به گونه‌اي است كه هر نوع پديده‌اي را هنگام انتقال با نوعي دگرگوني مواجه مي‌كند، پس هرگز قادر نيست آن واقعيت را بدون دخل و تصرف در اختيار ديگران قرار دهد. شما مثال خاصي آورديد، اما من مي‌خواهم مثال خيلي ساده‌تري بزنم. فرض كنيد شما مي‌خواهيد يك كوه‌نورد را در حال صعود به قله‌اي برفگير كه سوز و سرما در آن بيداد مي‌كند، نشان دهيد. آيا تلويزيون مي‌تواند كاري كند كه ما آن حسِ سرما و شرايط خاص كوه‌نورد را تجربه و درك كنيم؟ ممکن است این حس در حد خیلی ناچیز در بیننده ایجاد شود. چون ما در خانه راحت كنار بخاري نشسته‌ايم و در حالت تفريح داريم آن صحنه را مي‌بينيم، پس هرگز نمي‌توانيم خودمان را جاي آن فرد بگذاريم. حالا اين مسئله در مورد انعكاس فضايي روحاني كه افراد با شور، انگيزه و نيت خاصي گردهم جمع شدند نيز مي‌تواند مصداق داشته باشد. گذشته از آنکه، حسي كه در جمع ايجاد مي‌شود، نوعي انتقال و سرايت به همراه خود دارد، در حالي كه وقتي شما همين صحنه را از طريق جعبه جادويي مي‌بينيد، اين حس و حال به بيننده منتقل نمي‌شود. به همين خاطر، ممكن است شور و جذبة خاصي در محيطی مشخص در فرد اتفاق بيفتد و او دست به اعمال خاصي بزند كه از بيرون غيرقابل درك جلوه كند.

حال اگر جای این دو را عوض کنیم و حاضران در آن جلسه، تماشاگر برنامه شوند، ‌ممكن است به چنين حس و حال و رفتارهايي دست نيابد. پس مي‌گوييم رسانه قادر به انتقال تمامي آنچه در حال وقوع است، نيست، بلكه فقط بخشي از آن را منتقل مي‌كند. ما هم به يك نظاره‌گر تبديل مي‌شويم و نمی‌توانیم خودمان را در آن فضا قرار دهيم. پس بعضي از مواقع برخي رفتارها ممكن است براي ما غيرعادي تلقي شود. براي كسي كه در اين فضا حضور ندارد (براي مثال يك غيرايرانيِ ناآشنا با فرهنگ عزاداري ما)، بر سر و سينه زدن عزاداران ممكن است نوعي رفتار منفي و غيرمنطقي تلقي شود.

شما به مثال كوه‌نورد اشاره كرديد؛ من به فيلم‌هاي ژانر وحشت اشاره مي‌كنم. در اینگونه فیلم‌ها، سازنده درست است كه نمي‌تواند همان حس وحشت را به‌طور كامل در بيننده القا كند، ولي با استفاده از تكنيك‌هاي هنري، نور صحنه، گريم، موسيقي و ... كاري مي‌كند كه در اثرِ تصاويري كه منجر به هيجان زياد مي‌شود، تا حدي قلب مخاطب تندتر بزند. آيا استفاده از شيوه‌هاي غيرمستقيم براي انتقال معاني ضمني و به‌طور كلي استفاده از هنر در غيرمستقيم جلوه دادن پيام‌ها و تجربه‌هاي معنوي مي‌تواند مؤثر باشد؟

هنر به‌طور مطلق مي‌تواند اين كار را بكند، ولي كدام هنر و با چه ويژگي‌ها و خصوصياتي؟ وقتي كه فناوری ميانجي انتقال پيام‌ها مي‌شود، خود در ماهيت پيام تغييرات گسترده‌اي ايجاد مي‌كند. يعني هر چند تلويزيون ممكن است مزاياي زيادي داشته باشد و حس دقيق‌تري در ما ايجاد كند، ولي در عين حال مي‌تواند تحريف‌ها و دگرگوني‌هاي زيادي هم در محتواي پيام اصلي ايجاد كند.

پس صِرف اينكه ما به مجالس عزاداري دوربين ببريم و از آن فيلمي تهيه و پخش كنيم، نمي‌تواند انتقال‌دهنده معاني‌ باشد؟

خيلي كم؛ شما براي انتقال معاني نياز داريد تا فضاي كلي‌اي ايجاد كنيد و فردي هم كه پيام را دريافت مي‌كند، باید در وضعيت روحي و رواني مناسبي قرار داشته باشد تا بخواهد در معرض چنين پيامي قرار گيرد. براي مثال، فرض كنيد كسي دوست دارد به مجالس عزاداري برود ولي نمي‌تواند؛ چنين فردي با كسي كه مايل به رفتن به حسينيه نيست و دوست دارد از تلويزيون برنامه‌هاي سرگرمي ببيند، متفاوت است. ما مي‌خواهيم با توجه به مناسبت‌هاي روز، تمامي آن برنامه‌هايي كه نفر دوم ميل به ديدن‌شان دارد، قطع كنيم و برنامه‌هاي ديگري برايش پخش كنيم ... .

چون فرد براي سرگرم شدن سراغ چنين تلويزيوني آمده است.

ولي برخلاف انتظارش با برنامة ديگري مواجه مي‌شود. پس فرق بسياري وجود دارد بين نفر اول كه با قصد و نيت خاص دنبال پر كردن خلاء ناشي از ناتوانيِ رفتن به مجلس عزاداري است و نفر دوم كه تلويزيون را به منظور ديگري به كار مي‌برد و متوجه می‌شود كه برنامه‌ها برخلاف انتظارش است. به همين خاطر، فرد دوم پيوسته دنبال آن است كه از برنامه‌اي كه مطابق ميلش نيست، اشكال و ايراد بگيرد. بنابراین اگر كوچكترين مشكلي ببيند كه با عقل و منطق او جور در نمي‌آيد، ممكن است آن را نفي‌ كند.

براي نمونه كساني را ديده‌ام كه مراسم نخل‌گرداني در ايام محرم را بي‌معنا دانسته‌اند، چون در آن فضا نبوده‌اند، ماهيت و فلسفة چنين آييني را نمي‌دانند و كسي هم براي آنها توضيح نداده است. بنابراين با يك عقلِ ظاهرفريب ممكن است آن را نفي كند و بر ترويج ديدگاه خود بين ديگران اصرار نيز داشته باشند.

آيا رسانه‌اي مثل تلويزيون مجال عميق‌شدن و توضيح‌دادن راجع به فلسفه آن را دارد؟

بايد برنامه به‌گونه‌اي ارائه شود كه اگر تأثير مثبتي روي بيننده نمي‌گذاريم، اثر منفي در ذهن او ايجاد نكنيم. مي‌توانيم قسمتي از برنامه را به ماهيت و فلسفة چنين آيين‌هايي اختصاص دهيم. در اين روزهاي عزاداري برنامه‌هاي تكراري زيادي از آيين‌هاي مناطق مختلف كشور نشان مي‌دهيم، ولي راجع به فلسفه آن صحبت نمي‌كنيم. آن زمان همان فردي كه براي سرگرمي جلوي تلويزيون مي‌نشيند، بيشتر ممكن است ترغيب به دنبال كردن برنامه شود.

اين تنها مشكل تلويزيون نيست؛ شما بر فرض، موقعِ ديدن برنامه‌اي ديني و معنوي مي‌توانيد با يك دكمه به دنياي مادي برگرديد ... .

يكي از ضعف‌هاي تلويزيون ما همين است؛ يعني خودش در عمل چنين مي‌كند. تلاش مي‌كند و شما را به يك فضاي معنوي مي‌برد و سپس ناگهان بعد از آن برنامه‌، چيزي پخش مي‌شود كه شما را كاملاً از آن فضا جدا مي‌كند. براي نمونه تا همين يكي دو سال قبل، چنين بود كه در ماه رمضان، تلويزيون شما را با برنامه‌هاي ديني، ادعيه و مناسك مختلف به فضايي معنوي نزديك مي‌كرد و با «ربنا»ي شجريان و اذان به اوج مي‌رساند، ولي به محض پايان يافتن اذان شما آهنگ پيام‌هاي بازرگاني را مي‌شنيديد! يعني يك موقعيت كاملاً مادي! سپس پيش از شروع سريال يكي از شركت‌هاي بازرگاني شما را دعوت مي‌كند به ديدن برنامه بعدي!

يكي از مشكلاتي كه برخي در مورد صدا و سيما مطرح مي‌كنند، نبود تخصص و مطالعة كافي در ارائه برنامه‌هاي ديني است؛ يعني توليدكنندگان، تخصصي در زمينة رسانه‌ و ارتباطات ندارند.


بله؛ نه در زمينة ارتباطات و نه حتي در زمينة مسائل ديني! بالطبع همان‌طوري که شما هم در مورد اهميت هنر در انعكاس برخي موضوعات گفتيد، خود هنرمند هر چه توان هنري بيشتري داشته باشد و نسبت به موضوعي كه مطرح مي‌كند، شناخت داشته باشد، پيام مؤثرتري مي‌تواند ارائه كند. در اين ميان، ما نه خود فناوری ارتباطات را مي‌شناسيم و نه در موضوعاتي كه به آن مي‌پردازيم، تخصص داريم. به همين خاطر با سطحي‌نگري‌هاي خاص، فقط اصرار داريم كه در اين موضوعات برنامه بسازيم.

در چنين شرايطي است كه تلويزيون در جايگاه منبر هم نمي‌تواند بنشيند؟

اگر هم چنين شود، تأثير كافي نخواهد داشت و ممكن است تأثير منفي روي مخاطبان بگذارد. نكتة ديگري كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه خود آن فردي كه پيامي منتقل مي‌كند، چقدر به آنچه مي‌گويد اعتقاد دارد؟ اينجاست كه برخي را مي‌بينيم كه اگر بازيگري را در نقشي منفي‌ ديده‌اند، نمي‌توانند او را در نقشي مثبت تحمل كنند.

در اين ميان مشكل از كيست؟ بازيگر يا رسانه؟

هر دو؛ خود بازيگر به آن نقشي كه بر عهده دارد، ايمان ندارد. او وظيفه‌اي صوري بر عهده گرفته است. به همين خاطر نمي‌تواند به انتقال آن مفهوم بپردازد. مخاطب بخش زيادي از تأثيرپذيري خودش را بر مبناي چهره‌هايي كه مي‌شناسد و شمايي كلي كه از آنها مد نظر دارد، ارزيابي مي‌كند، نه فقط همين برنامه‌! يعني مجموعه‌اي از پيش‌زمينه‌ها را در نظر مي‌گيرد.

گاهي ديده مي‌شود كه براي القاي پيام‌هاي ديني و معنوي از آدم‌هاي مشهور استفاده مي‌كنند.


البته اگر درست از اين تكنيك استفاده شود، مي‌تواند مؤثر باشد، ولي اگر همان افراد به آنچه مي‌گويند، اعتقاد نداشته باشند، در درازمدت اصرار بر تداوم اين شيوه با مشكل مواجه خواهد شد.

آن فرد يا پيامش؟

به‌طور كلي هر دو! مسئله اينجاست كه در تبليغ، مدام هدفي كوتاه‌مدت دنبال مي‌شود و پيام‌هاي ديني چنين نيستند، چون اهدافي كلي دارند كه تغيير نمي‌كنند و شما با آن به‌طور گذرا نمي‌توانيد برخورد كنيد. پس بايد خط‌مشي طولاني داشته باشيد. اين امر با مسئله سرگرمي و تبليغ متمايز است. شما نمي‌توانيد در دستيابي به اهداف ديني از راه‌هاي غيراصولي و مخالف با اساسِ خود دين استفاده كنيد، پس بايد نوعي صداقت و دورانديشي در پيام ديني مد نظر باشد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما