کد مطلب : ۱۲۹۷۲
پرونده وعظ و خطابه/۱
درباره موسسه وعظ و خطابه
ابوالفضل شکوری
فرهنگ-خیمه: در سال ۱۳۱۵ با توجه به قانون اتحاد شکل دولت رضاشاه به دستور وی دست به تأسیس یک مؤسسه ویژه به نام «مؤسسه وعظ و خطابه» زدند تا از رهگذر آن به امتحان و نیز آموزش آن دسته از روحانیون بپردازند که در سطحی پایینتر از مرجعیت، فقاهت و اجتهاد هستند و از این طریق به آنان گواهی «محدثی» و اجازه پوشیدن لباس روحانیت را دهند؛ البته این مؤسس در اصل به منظور «دولتی» کردن سازمان روحانیت و مهار و مدیریت کلان آن توسط رژیم رضاشاهی بود و به همین علت هر چند که روحانیون مجبور بودند جهت استفاده از مزایای قانونی برای پوشیدن لباس روحانیت به آن مراجعه کنند ولیکن در باطن از تأسیس آن بسیار ناخرسند بودند.
اساسنامه آن نیز با شتاب تهیه شده و از پختگی لازم برخوردار نبود. این مؤسسه عملاً سه سال بیشتر دوام نیاورد و سال ۱۳۱۷ آخرین سال عمر آن بود. بعدها نیز با پیشامد حوادث شهریور ۱۳۲۰ روحانیون و اهل منبر عملاً از سیطره حاکمیت خارج شده و به عنوان نهادی دینی و اجتماعی استقلال پیدا کرده و نقش ناقد حاکمیت را به خود گرفتند.
رژیم شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رژیم پهلوی مجدداً به این فکر افتاد که با احیا و فعالسازی مؤسسه وعظ و خطابه هم ایده تسلط بر سازمان روحانیت شیعه و مهار آن را برنامهریزی کند و هم از عنوان و نقش مذهبی روحانیون جهت توجیه مشروعیت هر چه بیشتر خود در نزد تودههای مسلمان کشور بهرهگیری کند و همچنین به مدرنسازی معارف دینی و امر تبلیغ بپردازد و بنابراین حدود سال ۱۳۳۳ بود که آن را فعال کردند و بدیعالزمان فروزانفر را به ریاست و شخصی به نام سیدمحمدباقر سبزواری واعظ را نیز به مدیریت داخلی آن گماشتند.
این مؤسسه وابسته به دانشگاه تهران بود و طلابی را که مایل به اخذ مدرک رسمی بودند در آنجا ثبتنام میکردند و دروسی را نیز تدریس میکردند که از آیین سخنوری و خطابه گرفته تا آموزش حدیث و دستورات بهداشتی و کلیات علوم روز را برای آنان تدریس میکردند و برنامههای ایراد خطابه و سخنرانی نیز داشتند.
دوره تحصیلات این مؤسسه سه ساله بود که با هماهنگی دانشگاه تهران به فارغالتحصیلان آن که با مدرک تصدیق مدرسی یا معرفی دو نفر از اساتید قم وارد شده بودند مدرک فوقدیپلم میدادند و آنان با آن مدرک میتوانستند بدون امتحان ورودی به دانشکده معقول و منقول (الهیات بعدی) وارد شده و از سال دوم به بعد مشغول تحصیل برای اخذ مدرک کارشناسی (لیسانس شوند؛ ولی عملاً چند سال این مؤسسه با دانشکده معقول و منقول ادغام شده و نام جدید دانشکده الهیات و معارف اسلامی بر آنها گذاشته شد.
مرحله دوم راهاندازی مؤسسه وعظ و خطابه نیز که چند دوره به طول انجامید در نهایت مواجه با شکست شد، چون مراجع بزرگ شیعه در برابر آن موضع منفی گرفتند و آن را وسیله جذب و انحراف روحانیون توسط دربار معرفی کردند.
اساسنامه آن نیز با شتاب تهیه شده و از پختگی لازم برخوردار نبود. این مؤسسه عملاً سه سال بیشتر دوام نیاورد و سال ۱۳۱۷ آخرین سال عمر آن بود. بعدها نیز با پیشامد حوادث شهریور ۱۳۲۰ روحانیون و اهل منبر عملاً از سیطره حاکمیت خارج شده و به عنوان نهادی دینی و اجتماعی استقلال پیدا کرده و نقش ناقد حاکمیت را به خود گرفتند.
رژیم شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رژیم پهلوی مجدداً به این فکر افتاد که با احیا و فعالسازی مؤسسه وعظ و خطابه هم ایده تسلط بر سازمان روحانیت شیعه و مهار آن را برنامهریزی کند و هم از عنوان و نقش مذهبی روحانیون جهت توجیه مشروعیت هر چه بیشتر خود در نزد تودههای مسلمان کشور بهرهگیری کند و همچنین به مدرنسازی معارف دینی و امر تبلیغ بپردازد و بنابراین حدود سال ۱۳۳۳ بود که آن را فعال کردند و بدیعالزمان فروزانفر را به ریاست و شخصی به نام سیدمحمدباقر سبزواری واعظ را نیز به مدیریت داخلی آن گماشتند.
این مؤسسه وابسته به دانشگاه تهران بود و طلابی را که مایل به اخذ مدرک رسمی بودند در آنجا ثبتنام میکردند و دروسی را نیز تدریس میکردند که از آیین سخنوری و خطابه گرفته تا آموزش حدیث و دستورات بهداشتی و کلیات علوم روز را برای آنان تدریس میکردند و برنامههای ایراد خطابه و سخنرانی نیز داشتند.
دوره تحصیلات این مؤسسه سه ساله بود که با هماهنگی دانشگاه تهران به فارغالتحصیلان آن که با مدرک تصدیق مدرسی یا معرفی دو نفر از اساتید قم وارد شده بودند مدرک فوقدیپلم میدادند و آنان با آن مدرک میتوانستند بدون امتحان ورودی به دانشکده معقول و منقول (الهیات بعدی) وارد شده و از سال دوم به بعد مشغول تحصیل برای اخذ مدرک کارشناسی (لیسانس شوند؛ ولی عملاً چند سال این مؤسسه با دانشکده معقول و منقول ادغام شده و نام جدید دانشکده الهیات و معارف اسلامی بر آنها گذاشته شد.
مرحله دوم راهاندازی مؤسسه وعظ و خطابه نیز که چند دوره به طول انجامید در نهایت مواجه با شکست شد، چون مراجع بزرگ شیعه در برابر آن موضع منفی گرفتند و آن را وسیله جذب و انحراف روحانیون توسط دربار معرفی کردند.
مرجع : فصل نامه یاد شماره ۷۸ – زمستان ۱۳۸۴