کد مطلب : ۸۲۲۵
آواها و نواهاي پايان ماه رمضان
هوشنگ جاوید*
كساني كه قصد دوختن اين پيراهن را داشتند از شب نيمه شعبان، چلهكشي پارچه را انجام ميدادند و در شب ۲۴ماه رمضان آن را از كارگاه ميبريدند و در روز بيست و هفتم پارچه را به صورت پيراهن شكل ميدادند و در شب ۲۴ماه رمضان آن را از كارگاه ميبريدند و در روز بيست و هفتم پارچه را به صورت پيراهن شكل ميدادند و از اضافات پارچه مذكور براي خود «كيسه پول» ميدوختند، چون در گذشته چيزي به نام كيف آن هم در انواع مختلف مد روز وجود نداشت و باور عامه بر اين بود كه چون پارچه كيسه در زمان خاص مذهبي بافته شده خير و بركت را در پول و مال خانواده ايجاد ميكند.
بر همين اساس،پيراهن مربوط نيز مراددهنده و گرهگشا ميشد، دوختن اين پيراهن طي مراسم خاصي صورت ميپذيرفت و هر كدام از زنان شركتكننده در مراسم، جهت طلب مراد خود از درگاه الهي شعري را با آواز ميخواند و چند كوك بر پيراهن موردنظر ميزد، اين اشعار كه به صورت آوازهايي با متر آزاد خوانده ميشد بيشتر به نغمههاي «شور» نزديك بود، رسمي كه امروزه به طور كامل مضمحل شده است. چون نه زني ديگر در ايران پارچهبافي ميكند و نه آن خلوصنيت پيدا ميشود.
آنان معتقد بودند اين پيراهن مراد را اگر نيازمندي با اخلاص كامل استفاده كند، بيمار بهبود مييابد، كسي اگر حاجت داشته باشد برآورده ميشود، بخت بستهاي داشته باشد باز ميشود، در هر صورت هرچه كه بود، حكايت از نياز و ارتباط بود.
نمونه اشعاري كه زنان با آواز و نغمات محلي موسيقايي خود ميخواندند:
غم ميننهد بيقدم ما قدمي سبحانالله چنين وفادار، غمي
امروز كه ما مراد خود ميطلبيم از داغ وز درد دل بناليم، دمي
صد سال سياپوشم و صد سال سپيد صد سال دگر نشينم از بهر اميد
صد سال به پاي اين مراد بنشينم تا برف سيا گردد و تا نيل (لاجورد) سپيد
الهي و الهي و الهي به جز از تو ندارم هيچ پناهي
گناهايم چو كوهاي بلند است به پيش لطف تو چو پركاهي
رسولآلله تويي پيغمبر ما تو نور ديده و تاج سر ما
به فرداي قيامت روز محشر شفاعت خواه روز محشر ما
رسولالله به حال من نظر كن رخ زرد مرا، شمس و قمر كن
به فرداي قيامت روز محشر مرا از آتش دوزخ بدر كنا
خداوندا تو ايماني عطا كن بهشت جاودان را جاي ما كن
به فرداي قيامت روز محشر محمد(ص) را شفاعت خواه ما كن
رسولالله منم از امت تو گنه كارم نكردم خدمت تو
به فرداي قيامت روز محشر الهي گم نگردد شفقت تو
محمد مصطفي (ص) در دم دوا كن علي(ع) شير خدا حاجت روا كن
تو كه سردار كل اوليايي شفاعت مرا پيش خدا كن
در روز عيد فطر، نيز در مجالس شادي كه برپا ميشد، اغلب به صورت «ريزهخواني» چند تن از خوشصدايان قوم يا خانواده اشعاري را به شاديانه فرا رسيدن عيد فطر ميخواندند كه در اصطلاح به آن «فطره خواني» ميگفتند اين رسم نيز به كلي از ميان رفته است، «درويش رضا» ساكن ري كه در اطراف حرم عبدالعظيم نانوايي داشت يكي از اين نوع آوازها را در بيات تهران برايم خواند. گويا شعر از معزي است:
رمضان شدن چو غريبان به سفر بار دگر اينت فرخ شدن و اينت به هنگام سفر
بود شايسته ولكن چه توان كرد چو رفت سفري را نتوان داشت مقيمي به حضر
گرچه در حق وي امسال مقصر بوديم عذر تقصير توان خواست از او سال دگر
دير ننشست و سبك باري و تخفيف نمود زود بگذشت و رهي دور كه رفت اندر بر
ناله عاشق بييار همانا بشنود بر دل مطرف بيكار ببخشود مگر
نپسنديد كزين بيش جهاني زن و مرد خشك دارند لب و تافته دارند جگر
آنكه اين طاعات فرمود حقيقت دانست كه ازين پيش دمادم نتوان برد به سر
عيد بگشاد دري را كه مه روزه بيست فرخ آنكس كه زند دست در اين حلقه و در
نوبت مسجد و تسبيح و تراويح گذشت نوبت مجلس بزم است و مي و رامشگر
صبر كرديم،كه در روزه چنان ميبايست رطل خواهيم، كه در عيد چنين نيكوتر
با توجه به آنچه كه آمد، ميتوان باور كرد كه ايرانيان در ماههاي ديني همچون ساير اوقات، زندگيشان با علم به كاربرد موسيقي،از آن به بهترين وجه استفاده ميكردند و براي لحظههاي ديني از نغمات موسيقي با تمهيداتي، تبليغ انديشههاي خداباورانه و دينمدارانه را جلوه مناسبي ميبخشيدند تا لحظه مقدس با همه قدرتش در طول زمان باقي و جاري بماند افسوس كه در عصر كنوني، شتابزده هرچه كه داشتهايم ناديده گرفته و به فراموشي سپردهايم و شب و روزمان را با نغماتي پر كردهايم كه نهاد فرنگيگرايانه دارد و از روح درك و شهود و ارتباط تهي است، اميد دارم كه نسل آينده و كساني كه اين مختصر را مطالعه ميكنند، به دنبال داشتههاي خودمان و پربارتر كردن آن باشند.
انشاءالله
* برگرفته از کتاب «موسیقی رمضان در ایران» به کوشش هوشنگ جاوید، انتشارات سوره مهر،۱۳۸۳
مرجع : موسیقی رمضان در ایران