کد مطلب : ۶۰۴۴
بررسی حیات تاریخی شریح قاضی (1)
نویسنده: سید علی اکبر خدایی
منابع، تاریخ دقیق تولد شریح را به خاطر گمنامی و ناشناس بودن وی در آن زمان ذکر نکردهاند، ولی با توجه به این که منابع معتبر، سال وفات او را 87 یا 80 هجری و سن او را در هنگام مرک 106 تا 110 سال دانستهاند. تاریخ ولادت او، حدوداً 30 سال قبل از هجرت پیامبر (ص) بوده است.
از دوران کودکی و نوجوانی او در کتب تاریخی مطلب خواصی بیان نشده است. از نظر شکل ظاهری، چهره او به دلیل این که هیچ مویی در صورتش نروییده بود شبیه چهر نوجوانی بود و به همین دلیل، یکی از چهارتن سادات طلس به حساب میآمد.
علاوه بر این، فردی کریه المنظر بود و بنا به گفته اصمعی، ناقص الاسنان نیز بوده است. به لحاظ اخلاقی دارای خصلتهایی همچون عجب و خود پسندی بود. خصوصیات دیگر او را شوخ طبی ذکر کرده و روایتهایی نیز در این باره آوردهاند.
شریح؛ صحابی یا تابعی؟
در مورد این که شریح از صحابه بود یا تابعین، میان مورخان و عالمان رجال اختلاف نظر وجود دارد بعضی او را در ردیف تابعین به حساب آوردهاند که زمان جاهلیت را هم درک نموده است.
به طور خلاصه میتوان گفت که شریح قاضی جزء بزرگان تابعینی بوده که با صحابه بزرگی همچون: علی(ع)، عمر، زیدبن ثابت، عبدالله مسعود و غیره مصاحبت داشته و از آنها علوم مختلف و به ویژه حدیث فرا گرفته است.
شریح در دوره خلافت ابوبکر
در این زمان شریح از جمله تازه مسلمانان به شمار میرفت به همین دلیل عنصر مهمی در شهر مدینه به حساب نمیآمد. این امر سبب ناشناخته ماندن شخصیت وی و عدم کسب مسئوولیت دولتی در دوره ابوبکر گردیده و اعتراضات مردم مدینه پس از انتخاب شریح به قضاوت در کوفه نیز این گفته را تایید میکند.
شریح در زمان خلافت عمر
به جهت بیان اخبار شریح در دوره عمر، ناچاریم که دوران ده ساله خلافت عمر را به دو دوره پنج ساله تقسیم کنیم.
دروه پنج ساله اول، مربوط به دورانی است که شریح هم چنان در شهر مدینه ساکن بود، ولی سمت دولتی نداشت. با گسترش دامنه فتوحات مسلمین درمان خلافت عمر، وی منصب قضا را، بر حسب ضرورت به دیگران تفویض کرد.
این افراد نیز اغلب اشخاصی غیر معروف بودند که سابقه چندانی در اسلام نداشتند زیرا عمر ترجیح میداد که صحابه و اشخاص معروف سرشناس اسلام را به عنوان مشاور و رایزن در مدینه و نزد خود نگه دارد.
این مرام خلیفه دوم زمینه را برای چهره شدن افرادی همچون شریح فراهم ساخت و یکی از دلایلی اصلی انتخاب شریح نیز همین اصرار عمر در به کارگیری این شیوه در انتخاب این افراد بود.
وی از جمله افراد با سواد مدینه در دروان عمر محسوب میشد که در شاعری و علم انساب نیز خبره بود بنا به گفته یک محقق عرب، شریح در زمان انتخاب شدن به سمت قضاوت در کوفه متولی شهر مدینه بود و همین ویژگیها نیز در انتخاب او موثر بود.
عامل مهمی دیگری که اکثر منابع از آن به عنوان علت انتخاب شریح به سمت قضای کوفه یاد کردهاند.
چگونگی قضاوت شریح میان عمر و مردی که بر سر اسبی مرافعه کرده بودند، میباشد که طی آن عمر نحوه قضاوت شریح را پسندیده و او را به قضای کوفه برگزید. این اولین آشنایی عمر با شریح بود که در وران پنج ساله دوم خلافت عمر انجام گرفت.
شریح به هنگام تصدی قضاوت در کوفه – سال 18 هجری – مردی چهل ساله بود. وی به همراه چند تن دیگر همچون: کعببن سوارازدی، ابوموسی اشعری و عبیداللهبن مسعود ازجمله قضات مستقلی بودند که به طور مستقیم از طرف خلیفه برای تصدی این مقام انتخاب شده و تحت مرا خلیفه بودند نه والی او.
عمربن خطاب هنگامی که شریح را به منصب قضای کوفه میفرستاد نامهای به او نوشت و نحوه قضاوت اسلامی را به او تعلیم داد. همین دستور، به علاوه راهنماییهای دیگر عمر و خلفای هم دوره او، ملاک اصلی قضاوت شریح در میان اهالی کوفه، و اصلیترین علل تداوم منصب قضایی او بود .
گر چه در برخی اوقات با نقایصی از طرف او همراه بود. عمر ماهانه یکصد درهم بابت دستمزد به او میپرداخت و ورابط این دو در دوران پنج ساله دوم خلافت، تا حد زیادی مسالمت آمیز بوده است.
شریح در دوره خلافت عثمان
در زمان خلافت عثمان، منصب قضای شریح از طرف خلیفه تثبیت گردید و او توانست، در مدت خلافت دوازده ساله عثمان، با شگرد مخصوص به خود، سمت قضاوت کوفه را حفظ نماید.
رفتار شریح و میزان تاثیر پذیری و الگو برداری وی از عثمان نسبت به عمر بسیار کمتر بوده است و روایاتی را که عثمان نقل میکند، بسیار کمتر از روایات منقول از عمر میباشد.
سمت قضای کوفه در این زمان نیز ظاهرا از لحاظ عملکرد و نحوه قضاوت با مشکلی بر خورد نکر و شریح بدون هیچ گونه دردسر و مشکل خاصی به کار خود مشغول بود. ظاهرا رابطه او با عثمان خوب بوده ولی این رابطه به گرمی رابطه با خلیفه دوم نبوده است.
شریح در دوران حکومت حضرت علی(ع)
در ابتدای خلافت علی(ع) سه نفر به نامهای مره، میسره و شریح قاضی مورد اتهام قرار نگرفته بودند. بنابراین، با آغاز خلافت علی(ع) شریح از مقام خود عزل نگردید و حضرت وی را به همراه برخی قضاوت دیگر که به مورد تایید او بودند برای قضاوت به شهرهای دور و نزدیک فرستاد.
مقام شریح در این دوره با عزل و نصب هم روبروه گردید، اما در عین حال، به هنگام شهادت علی)ع) شریح بر مسند قضاوت کوفه قرار داشت.
شریح در زمان حکومت علی(ع) به خاطر بعضی از قضاوتهای نادرستش، از طرف حضرت مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفت. از جمله این قضاوتها، قضاوت نادرست او در مورد اختلاف امام با مرد یهودی بر سر یک زره بود که پس از آن وی به منطقه بانقبا تبعید شد.
ظاهرا تنفیذ منصب قضای شریح از طرف علی(ع) مشروط به اموری بود که یکی از آنها، نظارت حضرت بر نحوه قضاوتهای او بود.
ازمهمترین قضایایی که در آن رفتار و عملکرد شریح توسط امیرالمومنین(ع) نکوهش شده تا جایی که امام با نوشتن نامهای به او از کار اشتباهش انتقاد نموده است. موضوع خرید خانهای مجالل به قیمت 80 دینال در دوران تصدی مقام قضاوت بوده است که شرح آن، همراه با نامه امام(ع) در کتاب«نهج البلاغه» آمده است. شریح بابت قضاوت در زمان علی(ع) ماهانه پانصد درهم دستمزد دریافت میکرده است.
شریح در دوران حکومن حسنبن علی(ع)
با این که این دوران کوتاه بود، اما همین دوران کوتاه نیز با جنگ و درگیری میان امام (ع) و معاویه سپری گردید به همین دلیل امام فرصت رتق و فتق امور اجرایی و به خصوص امور قضایی را به دست نیاورد. به گفته مسعودی، شریح در این دوران نیز هم چنان به شغل قضا اشتغال داشته است.
شریح در زمان خلافت معاویه
پس از غصب خلافت توسط معاویه، وی با کیاست و زیرکی خود بیش از بیستسال سمت خلافت مسلمین را در اختیار گرفت. ابنخلدون مینویسد:« معاویه پس از به دست گرفتن خلافت، عمال خود را به شهرها فرستاد از جمله شریح قاضی را بر مسند قضای کوفه نشاند».
شریح و امارت ریان بن ابیه بر کوفه
در زمانهای بعد، وقتی معاویه امارت شهر کوفه را به زیاد بن ابیه واگذار کرد، وی مانند حاکمی مستقل عمل نمود و از این رو، شریح برای اولین بار از تحت نظارت مستقیم خلیفه خارج شد.
شریح یکی از مشاوران مخصوص زیاد بود که در امور خاص مورد مشورت او قرار میگرفت و اکثرا نظر وی را مورد پذیرش قرار میداد مهمترین رودیداد دوران حکومت زیاد و قضاوت شریح در کوفه که اعتراض بسیاری از مسلمانان را در پیداشت و حتی باعث شد که مسلمانان زیاد را مورد لعن و نفرین خود قرار داده و عمل او را اتهامی علیه شریح قلمداد کنند، تنظیم استشهاد نامهای علیه حجر و جعل امضای شریح قاضی و شریحبن هانی بود.
شریحبن هانی پس از اطلاع یافتن از این موضوع، با جسارت و بی باکی، طی نامهای که برای معاویه فرستاد، خیانت زیاد را نسبت به خود فاش ساخت اما مصلحت طلبی، سکوت بی مورد به جای حقیقت گویی، ترس از زیاد و عوامل دیگر مانع از تلاش شریح برای رفت این اتهام ازخود گردید.
ادامه دارد ...