تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۵۹
۰
کد مطلب : ۷۱۶۷

عاشورا و مضامین مذهبی در شعر معاصر-۱

نویسنده: منصور ملکی
عاشورا و مضامین مذهبی در شعر معاصر-۱
حسین از بهر حق و داد و آزادی ز تن جان داد
جوانان عزیزش را برای حفظ قرآن داد
ز هستی دست خود شست و نشد تسلیم زور و زر
عجب درس فداکاری به ما شاه شهیدان داد

با شعارهای میهنی و سیاسی – گاه بسیار تهییج کننده و گاه بسیار اندوه‌زا در شعر، مشروطه‌خواهان به پیروزی رسیدند و پس از مشروطیت آن شعارهای میهنی و سیاسی در شعر، جای خود را به مطالب انتقادی و اجتماعی دادند.

تا آن که نیمایوشیج با اندیشه‌ای و نگاهی نو و با آگاهی و شهامت و شجاعتی کم نظیر و با دریافتن مانی و تعابیر نو و پیدا کردن ضوابط و روابط تازه و رسیدن به زبان و بیان جدید به آفرینش چشم اندازی از شعر دیگر تویق یافت، شعر راستین امروز با شعر نیما به جریان افتاد و شعر در ادبیات فارسی دوباره زنده شد. با این حال همچنان در کنار شعر نیما، شعر سنتی را به راه خود ادامه داد.

شعر سنت‌گرای معاصر، از نظر قالب هیچ تفاوتی با شعر گذشته‌ ما نکرده است، جز آن که خود به دو دسته تقسیم شده است؛ شعر سنت‌گرا با مضامین و اندیشه‌های نو، که بیش‌تر در قالب «غزل» و «مثنوی» است، که تنی چند از شاعران امروز هم در این دو قالب آثاری ارائه کرده‌اند و شعر سنت‌گرا با همان مضامین کهن و در قالب‌های گوناگون سنتی.

در جستجویی برای یافتن ردپایی از موضوع عاشورا، در شعر نیمایی، بالاخص پیش از انقلاب اسلامی نمی‌توان راه به جایی برد. تنها، شاعری که در شعر، حرفه‌ای نبود و اصلاً دنیای شاعری را به حال خود رها کرد، کتاب کوچکی به نام «عاشورا» منتشر کرده است.

« فرامز غفاری» سراینده‌ این شعر، با نگاهی به واقعه‌ی عاشورا، بیش‌تر تلاش کرده بود تا شرایط اجتماعی و سیاسی رژیم سلطنتی را با ظلم و ستم یزدیان مقایسه کند و شجاعت حضرت امام حسین(ع) را به عنوان راه چاره به مبارزان پیشنهاد کند.

این جستجو، اگر چه در شعر شاعران امروز، پس از نیما تا انقلاب اسلامی میسر نیست، اما شاعران پس از انقلاب اسلامی، به تأثیر از انقلاب و جنگ تحمیلی در قالب شعر نیمایی با تکیه بر فرهنگ تشیع و ایجاد فضای حماسی – دینی از ابزار شعر ( چه قالب نیمایی و چه قالب‌های سنتی) تلاش کردند که جریانی تازه در شعر معاصر به وجود آورند.

مهم‌ترین تأثیر این شاعران، ورود بسیاری از کلمه‌ها و ترکیب‌های دینی و مذهبی به تأثیر حنگ و شهادت به زبان فارسی و به حیطه‌ی شعر امروز بود: لاله، شقایق، خون، زخم، سوار، شهید، پاسدار، رکاب، زین، دین، نماز، وضو، زیارت، برکات، نزول، جنازه، کفن، عتبات، تلاوت، قرآن، آیه، مسجد، ضریح، شهادت، مناجات، توحید، حمد، حرم، کبوتر، آدینه، وطن، سرب، خاک، اسطوره، ایمان، معجزه، مسلسل، عروج، خطیب، منبر، نوحه، بهشت، قیامت، دوزخ، غربت، خنجر، شمشیر، تعزیر، جبهه، سنگر، چریک، منا، صفا، قنوت، رکوع، امن یجیب، اعطینا، سوره، کوثر، محراب، سرخ، سبز، صحن در حوزه‌ی لغت و حضور ترکیب‌ها و تصویرهایی نو چون: مصحف برگ، مضامین سرخ، پای غیرت، سجده‌ی احساس، نسیم خون، امیر ابر، نسیم صلوات، رگ‌های آزادی، زخم، شیون، تنور قیامت، خون خورشید، مناجات سرخ، قله‌ی‌نور،‌ عنکبوتان اساطیری، سلوک نظاره، معراج نامه‌ی ملکوت، زلیخای تهمت، چریک باد، کاوه‌ی بهار، زخم آگین، خونگریه، گلزخم، قلندران آبی، صاعقه‌ی عشق، بانوی شقایق، کرامت آبی و... در حوزه‌ی ترکیبات.

اگر زمان معاصر را، از نظر تاریخی، از سلطنت رضا خان تا به امروز بدانیم در این فاصله، شاعرانی به تأثیر از شعر معروف و مشهور « محتشم کاشانی» تلاش کرده‌اند تحت تأثیر کلام «محتشم» و یا بهره‌گیری از شعر «محتشم» آثاری به وجود آورند، که هم ارادت آنان را به حضرت امام حسین‌(ع) نشان دهد و هم در زمینه‌ «شعر مذهبی» اثری به یادگار بگذارند؛ از آنان، اینان را می‌توانیم نام ببریم.

جلال الدین همایی
جلال الدین همایی، متخلص به «سناء» فرزند طرب شیرازی به سال 1317 هجری قمری در اصفهان به دنیا آمد؛ تحصیل را از کودکی نزد پدر و مادر خود آغاز کرد و بعد در مدارس‌ « حقایق» و « قدسیه» ادامه داد.

صرف و نحو و ریاضیات را در آن مدارس خواند و از سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۴۸ هجری قمری در مدرسه‌ علمیه « نیم‌آورد»، در حجره‌ای که به او داده بودند با جدیت به کسب علم پرداخت.

وی در آن مدت از محضر استادانی چون آیت‌الله سید محمد باقر درچه‌ای، آقا شیخ علی یزدی، حاج سید محمد کاظم کروندی اصفهانی و آقا شیخ محمد خراسانی معروف به «حکیم» و نیز آیت‌الله العظمی حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی بهره برد و در ادبیات، حکمت، فقه‌ و هیأت، تبحر و استادی یافت و به تدریس ادبیات عرب در آن حوزه پرداخت.

در سال ۱۳۴۸ هجری قمری برابر با ۱۳۰۷ هجری متوسطه پرداخت؛ بعد از آن در دانشکده‌های حقوق و ادبیات تدریس را آغاز کرده تا ۱۳۴۵ که به درخواست خود از خدمت رسمی بازنشسته شد و پس از آن مرتبه‌ استادی ممتاز به او داده شد و چندی نیز به تدریس تاریخ علوم و معارف اسلامی در دوره‌ی فوق لیسانس اشتغال داشت، همایی در تیرماه ۱۳۵۹ در تهران درگذشت.

برخی از آثار وی عبارتند از: تاریخ ادبیات ایران، تصحیح نصیحة الملوک، تصحیح مصباح الهدایه، تصحیح التفهیم ابوریحان بیرونی، دستور زبان فارسی، صناعات ادبی، غزالی نامه، خیامی نامه و مولوی نامه.

جلال‌الدین همایی نظمی در قالب ترکیب‌بند دارد که تحت تأثیر ترکیب‌بند معروف محتشم کاشانی سروده است، این نظم در هشت بند است، که بند هشتم آن به صورت ناقص به دست ما رسیده است.

برای آشنایی با این نظم و پرهیز از اطاله‌ی کلام دو بیت از هر بند را به عنوان مثال می‌آوریم:

بند ۱: باز این چه نغمه‌ است که دستان سران عشق
آهنگ ساز کرده به شور و نواز عشق
آن کاروان کجاست که بانگ دراز او
افکنده است غلغله در نینوای عشق

بند ۲: از آسمان هلال محرم چو شد برون
رفت و از دل زمین و زمان طاقت و سکون
ماه نو آمد از شفق سرخ آشکار
چون خنجر برهنه که افتد به طشت خون

بند ۳: آهنگ کوفه کرد ز یثرب امام دین
نور خدا و شمع هدی ماه راستین
تا دستگاه کفر و ستم سرنگون کند
دست خدا درآمده گویی ز آستین

بند ۴:زان ماجرا که رفت به میدان کربلا
عقل است مات و واله و حیران کربلا
دریای عشق حق به تلاطم چو او فتاد
جوشید موج خون ز بیابان کربلا

بند ۵: هر تیر کز کمان کمین بلا بجست
گویی نشانه‌اش دل اولاد فاطمه‌ست
باد جفا به گلشن آل عبا وزید
و اندام سرو و قامت شمشاد را شکست

بند ۶: در کاروان آل نبی قحط آب شد
از سوز تشنگی دل طفلان کباب شد
در چشم تشنگان حرم دشت ماریه
اندر خیال آب چو موج سراب شد

بند ۷: ای شهسوار معرکه‌ی کربلا، حسین
ای یکّه‌تاز عرصه‌ی عشق و بلا، حسین
ای نور آسمان و زمین، آفتاب دین
ای زادمان نژاده‌ی شیر خدا، حسین

بند ۸: گر ماجرای حادثه‌ی کربلا نبود
رسمی ز دین پاک پیغمبر به جا نبود
گر نهضت حسین نمی‌بود از حجاز
در شام و کوفه شرع محمّد به پا نبود


امیری فیروز کوهی
عبدالکریم امیری فیروز کوهی، متخلص به «امیر» (شاعر معاصر) فرزند امیر عبدالله منتظم‌الدوله به سال ۱۲۸۸ شمسی در دهکده‌ی فرح آباد فیروز کوه به دنیا آمد؛ تحصیلات ابتدایی را در تهران، در مدرسه‌ سیروس آغاز کرد و در مدرسه‌ آمریکایی ادامه داد.

در سنین نوجوانی اولین اثر خود را که غزلی سیاسی درباره‌ تغییر سلطنت و اوضاع مملکت در آن روزها بود، در روزنامه‌ «نسیم صبا» منتشر ساخت.

بعد از کناره‌گیری از درس و مدرسه تا سال ۱۳۱۴ بیش‌تر اوقاتش به سرودن شعر و مصاحبت با شعرا و هنرمندان گذشت و از آن سال شوق و علاقه‌ی زیاد به تحصیل دانش به ویژه علوم ادبی در وی پدید آمد؛ در مدت چندین سال، ادبیات، منطق، کلام وحکمت و فقه و اصول را نزد استادان بزرگی فرا گرفت.

آثار علمی او عبارت‌اند از مقدمه‌ی مبسوط بر دیوان صائب تبریزی، حواشی و تعلیقات بسیار بر کتاب‌های کلامی و فلسفی و متون رجالی و ادبی، ترجمه‌ی « نفس المهموم» از محدث قمی، ترجمه‌ی مکاتیب نهج البلاغه و مقالات متعدد تحقیقی و ادبی در روزنامه‌‌ها و مجله‌ها.

امیری فیروز کوهی در مهرماه ۱۳۶۳ درگذشت.

امیری فیروزکوهی نیز در ترکیب‌بندی، در پنج بند، از واقعه عاشورا سخن می‌گوید، برای آشنایی با زبان و روایت امیری فیروز کوهی از هر بند دو بیت مثال آورده می‌شود:

بند ۱:
جانها فدای آن که به جان شد فدای غیر
بیگانه شد ز خود که شود به رغبت به راه
نگذاشت تا گذاشت جهان را برای

بند ۲:
ای دل به مهر داده به حق، دل‌سر
وی جان به عدل کرده فدا، جان فدا
ای کشته‌ی فضیلت، جان کشته‌ی غمت
وی مرده مروت، میرم به پای تو

بند ۳:
ای کفر و دین فریفته حق گزاریت
وی عقل و عشق شیفته‌ی جانسپاریت
آموخت دستگیری افتادگان راه
دست بریده از کرم دستیاریت

بند ۴:
کو غم رسیده ای که شریک غم تو نیست
یا داغدیده‌ای که به دل محرم تو نیست
الا تو خود که سوگ و سرورت برابر است
یک اهل درد نیست که در ماتم تو نیست

بند ۵:
ای جسته نور پاک خدا از روان تو
و ای بسته جان عزت و همت به جان تو
دنیا به خصمش اثر از خان و مان نهشت
آن را که بود خصم تو و خان و مال تو
مرجع : نامه فرهنگ و هنر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما