تاریخ انتشار
سه شنبه ۳ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۵۸
۰
کد مطلب : ۱۰۳۵۰

بحر طویل درباره غدیر

بحر طویل درباره غدیر
ساقی از خم ولایم بچشان باده که امشب به ولای علی مست شوم، بی‌خبر از هست شوم، عاشق یک دست شوم، سر بکشم، پر بکشم، حلقه اقبال زنم، از قفس خاکی تن بال زنم، لب به سخن باز کنم، خوانم و پرواز کنم، پویم و اعجاز کنم، بر دو جهان ناز کنم، مدح علی بر همه آغاز کنم، هان؛ منم و عشق امیرم، به همین عشق اسیرم، که کشد سوی غدیرم، روم و دامن دلدار بگیرم، نگهی افکند آنگونه که صدبار شوم زنده و صدبار بمیرم، چه غدیری، چه امیری، چه بشیری، چه مه و مهر منیری، چه قیامی، چه پیامی، چه امامی، چه مقامی، همه جا بحر عنایت، همه جا نور ولایت، شده از خالق معبود روایت، که بود عید ولایت، ملک و حور و پری، ارض و سما، کوه و چمن، دشت و دمن، ریگ و حجر، جن و بشر، یکسره گوشند مگر تا شنوند از دو لب ختم رسل، فخر سبل، هادی کل، مدح علی شیر خدا را.

جبرئیل آمده از سوی خداوند تعالا، به رخش نور تجلا، به لبش حکم تولا، که الا ختم رسالت، گهر بحر جلالت، نبی امی خاتم، پدر عالم و آدم، صلوات از سوی حق بر تو و بر آل تو هر دم، به علی باش مبلّغ، به تو امر از طرف خالق سرمد، شده بلغ برسان حکم خدا را و بگو گفته ما را، که خدا یار تو باشد، اگر امروز زبان را نگشایی و ولای علی را به خلایق ننمایی و دل اهل ولا را نربایی، به خدایی که تو را داده چنین قدر و جلالت، به تو و حیدر و آلت، همه ابلاغ تو باطل شود از بدو رسالت، بگشا لعل لب و بانگ به عالم بزن و سیطره کفر و دورویی، همه بر هم بزن از شیر خدا دم بزن، اینک بچشان بر همگان جام ولا را.

چو شنید این سخن از پیک خدا، خواجه عالم، شرف دوده عالم، نبی پاک و مکرم، همه توحید مجسم، لب جان‌بخش مسیحایی او غنچه صفت باز شد از هم، که: الا ای همه حجاج، زن و مرد، ز پیر و ز جوان، خرد و کلان، باز بگیرید عنان کز طرف ذات خدای دو جهان، آمده فرمان که بگویم به شما آنچه شده وحی به من از سوی خلاق زمن، خلق در آن برکه شده جمع، چو پروانه که بر دور و بر شمع، بفرمود نبی تا ز جهاز شتران گشت به پا منبر و چشم همه بر قامت پیغمبر و بگذاشت نبی پای بر آن منبر و فرمود بسی حمد و ثنای احد داور و پس خواند یکی خطبه غرای، ز هر نقص مبرا، به نوایی که بسی بود دل‌آرا، به ندایی که زن و مرد شنیدند ز لعل لبش آن طرفه ندا را.

سخن ختم رسل برد ز سر هوش زن و مرد، سراپا همگی گوش، به جز نطق محمد همه خاموش، الا ای همه را بار ولایت به سر دوش، مبادا شود این قصه فراموش، که ناگاه نگاه نبی افتاد به رخسار علی، حجت حی ازلی، شیر خداوند جلی، آن به خداوند ولی فارس میدان یلی، خواند ورا بر روی منبر به کنارش، به چنان عز و وقارش، صلوات همه خلق نثارش، نگه ختم رسل سوی علی، شیفته روی علی، گشته ثناگوی علی، آی همه امت احمد بشتابید و بیایید و ببینید همه دست علی را به سر دست محمد، دو لب خویش گشوده، دل یک خلق ربوده، که هر آن کس که منم رهبر و مولاش، بود تا ابدالدهر علی رهبر و مولاش، علی سرور و آقاش، علی حصن و حصین است، علی سیر مبین است، علی یاور دین است، علی یار و معین است، علی فخر زمان است، علی میر سماوات و زمین است، علی حبل متین است، امام است و امین است، همین است و همین است، علی رهبر و مولاست شما را.

علی صوم و صلات است، علی حج و زکات است، علی صبر و ثبات است، علی خضر حیات است، علی نیت و تکبیر، علی حمد و رکوع است قیام است و قعود است، علی حج و علی کعبه، علی مروه علی سعی و علی رکن و مفاف است و طواف است، علی اول اسلام، علی آخر اسلام، علی محور اسلام، علی رهبر اسلام، علی سرور اسلام، علی یاور اسلام، علی رد و قبول است، علی بحر عقول است، علی جان رسول است، علی زوج بتول است، علی عرش و علی فرش، علی مهر و علی ماه، علی آدم و نوح است، خلیل است و کلیم است و مسیح است، علی یوسف و یعقوب و سلیمان و علی یونس و خضر است، علی فاتح بدر و احد و خیبر و احزاب، علی اصل خطاب است، علی رمز حساب است، علی روح کتاب است، حضور است و غیاب است، ثواب است و عقاب است، ظهور است و حجاب است، به ربی که کریم است و رحیم است و ودود است و غفور است و حلیم است و عظیم است؛ خدا مثل علی شیر ندارد، دو جهان مثل علی میر ندارد، نتوان یافت همانند علی گرچه بگردید همه ارض و سما را.

علی شاهد و مشهود، علی عابد و معبود، علی قاصد و مقصود، علی حامد و محمود، علی ذاکر و مذکور، علی ناصر و منصور، علی آمر و مامور، علی ناشر و منشور، علی ناظر و منظور، علی باب مراد است، علی مرد جهان است، علی کیست ولی‌الله و وجه‌الله و عین‌الله و باب‌الله، نورالله، سرالله یکتاست، علی آیت‌عظماست، علی عالم اسماست، علی عالی و اعلاست، علی والی و والاست، علی شوهر زهراست، علی واسطه فیض الهی‌ست، علی آمر و ناهی‌ست، علی مهر گواهی‌ست، علی را؛ علی را به جز هو نشناسد، خدا را؛ خدا را به جز او نشناسد، به خدا غیر خدا و ن بی و غیر علی عالم خلقت نشناسد، علی را به همه خلق بگویید که بی‌مهر علی هیزم نار است، گر آرید همه طاعت و تقوی و عبادات و دعا را.

سخن ختم رسل را همه حجاج شنیدند و ز دل نعره تکبیر کشیدند، به حیدر گرویدند و مقامش همه دیدند، بدو روی نمودند و پی بیعت او دست گشودند و علی را همه از جان و دل خویش ستودند، بسی نغمه تبریک سرودند، گروهی شده مسرور، گروهی ز حسد کور، که برخواست ز قلب کره خاک به نه قله افلاک ندای علی مولا علی مولا، همه آیید و ببینید چه غوغای عظیمی شده برپا که زن و مرد، چه از پیر و چه برنا، همه پروانه مولا، همگی مست تولا، همگی غرق تجلا، همه دلداده مولا علی عالی اعلا، همه دیدند که عطر گل لبخند محمد به بهشت ابدی کرده مبدل همه جا را.

علی ای سر و دودم، علی ای بود و نبودم، علی ای غیب و شهودم، علی ای رکن و سجودم، تو قیام و تو قعودم، به تو پیوسته برازنده بود از طرف ختم رسل، خلعت زیبای خلافت، تو امامی، تو قیامی، تو سلامی، تو شه عرش مقامی، تو صلاتی، تو صیامی، کرم و عزت و ایمان و شجاعت بود از تو، تو ولیی، تو علیی، تو همان وجه خدایی، تو همان شمس هدایی، تو همه هستی مایی، تو به هر درد دوایی، تو شفیع دوسرایی، تو شه ارض و سمایی، تو همان نفس رسولی، تو همان زوج بتولی، تو در شهر علومی، تو هماره ز دل ختم رسل عقده گشودی، تویی آن کس که همه خلق نبودند و تو بودی، به خدایی که تو را داد چنین جاه و جلالت، به ولایت، به رسالت، به فضیلت، به عدالت، که ره غیر تو کفر است و ضلالت، همه عالم ز تو گوید، دم «میثم» ز تو گوید، تو امامی، تو امامی، تو امامی، تو وصیی، تو وصیی، تو وصیی، به خداوند قسم شخص رسول دو سرا را.
مرجع : بحر طویل‌های چهارده معصوم
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما