کد مطلب : ۱۵۰۹۹
زندان «مختارنامه» سازندگانش را هم گرفتار کرد
رضا استادی
فرهنگ: فضای بسته و تنگ و تاریک عوارض خود را روی دستاندرکاران «مختارنامه» گذاشت و باعث شد تعدادی از آنها دچار ناراحتیهای تنفسی شوند و گاهی کارشان به بیمارستان کشیده شود.
در مدت زمان نسبتا طولانی ساخت سریال «مختارنامه» هیچ کاری اصطلاحا «الله بختکی» صورت نگرفت و حتی پشت ریزترین و جزئیترین اموری که این روزها در سریال مختار مشاهده میکنید، فکر و برنامهریزی وجود داشت.
خاطرم هست در روزهایی که ماکت دکورهای شهر کوفه برای ساخت و طراحی دکور آماده میشد، هر بار یکی از مسئولان برای بازدید میآمد و با شیی گنبدیشکل در ماکتها مواجه میشد، می پرسید: «اینجا آب انباره؟ همیشه طراح صحنه و دکور با لبخندی این بنای گنبدیشکل را برمیداشت و با اشاره به شیارهای داخل آن میگفت: اینجا زندانه!»
یکبار از میرباقری پرسیدم: «چرا زندان کوفه اینگونه است؟» او پاسخ داد در گذشته برخلاف امروز که زندان فضایی برای دور نگهداشتن مجرمان از جامعه و فراهم آوردن فضایی برای تعلیم و تربیت آنهاست، مکانی برای «مرگ تدریجی» بوده و وقتی میخواستند کسی ذّره ذّره بمیرد، او را به زندان میانداختند. به همین دلیل زندان کوفه شرایط بسیار وحشتناکی داشت و ساخته شدن آن در عمق زمین ترسناک شدن و رعبآور بودن آن را تشدید میکرد.
زندان کوفه بنایی در عمق ۵/ ۵ متری زمین و پشت دارالعماره کوفه ساخته شد. البته با در نظر گرفتن عمق ۵/۳ متری سیاهچالهای که در وسط زندان ملاحظه میکنید، عمق این بنا گاهی به ۹ متر هم میرسید. نکته مهم و قابل توجه این بود که برای طبیعیتر شدن فضا نباید زندان هیچ پنجره یا حتی شکافی برای ورود نور میداشت.
از طرفی برای تامین روشنایی زندان از پارافین استفاده میشد. البته میشد از شلنگها و لولههای گاز استفاده کرد، اما نور حاصل از روشنایی گاز، آن جلوه واقعی و طبیعی مورد نظر کارگردان را نداشت. به مرور کار کردن در این فضای بسته و تنگ و تاریک عوارض خود را روی دستاندرکاران «مختارنامه» گذاشت و باعث شد افرادی مانند عظیم جوانروح مدیر فیلمبرداری، رضا غفاری فیلمبردار، رضا اصغری دستیار اول کارگردان و... در اثر همجواری با رطوبت و نَم هوای داخل زندان دچار ناراحتیهای تنفسی شوند و گاهی کارشان به بیمارستان کشیده شود. همه اینها برای این بود که فضای سریال به شدت واقعی شود تا مخاطب، مخوف بودن زندان را با گوشت و پوست خود احساس کند.
مختار حدود یک سال در زندان عبیدالله بن زیاد حضور دارد، اما موقع خروج از زندان، با جسدها و جنازههای متلاشیشده مواجه میشود که محل رفتوآمد مارها و موشهاست. این جسدها با صرف وقت و انرژی فراوان در کارگاه جلوه های ویژه گریم توسط عبدالله اسکندری و گروهش ساخته شد تا برای مخاطب این نکته را تداعی کند که چگونه یک زندان میتواند بعد از یک سال چنین بلایی سر زندانیان خود بیاورد و مختار چقدر آدم سرسخت و مقاومی است که از چنین فضایی جان سالم به در برده است.
در مدت زمان نسبتا طولانی ساخت سریال «مختارنامه» هیچ کاری اصطلاحا «الله بختکی» صورت نگرفت و حتی پشت ریزترین و جزئیترین اموری که این روزها در سریال مختار مشاهده میکنید، فکر و برنامهریزی وجود داشت.
خاطرم هست در روزهایی که ماکت دکورهای شهر کوفه برای ساخت و طراحی دکور آماده میشد، هر بار یکی از مسئولان برای بازدید میآمد و با شیی گنبدیشکل در ماکتها مواجه میشد، می پرسید: «اینجا آب انباره؟ همیشه طراح صحنه و دکور با لبخندی این بنای گنبدیشکل را برمیداشت و با اشاره به شیارهای داخل آن میگفت: اینجا زندانه!»
یکبار از میرباقری پرسیدم: «چرا زندان کوفه اینگونه است؟» او پاسخ داد در گذشته برخلاف امروز که زندان فضایی برای دور نگهداشتن مجرمان از جامعه و فراهم آوردن فضایی برای تعلیم و تربیت آنهاست، مکانی برای «مرگ تدریجی» بوده و وقتی میخواستند کسی ذّره ذّره بمیرد، او را به زندان میانداختند. به همین دلیل زندان کوفه شرایط بسیار وحشتناکی داشت و ساخته شدن آن در عمق زمین ترسناک شدن و رعبآور بودن آن را تشدید میکرد.
زندان کوفه بنایی در عمق ۵/ ۵ متری زمین و پشت دارالعماره کوفه ساخته شد. البته با در نظر گرفتن عمق ۵/۳ متری سیاهچالهای که در وسط زندان ملاحظه میکنید، عمق این بنا گاهی به ۹ متر هم میرسید. نکته مهم و قابل توجه این بود که برای طبیعیتر شدن فضا نباید زندان هیچ پنجره یا حتی شکافی برای ورود نور میداشت.
از طرفی برای تامین روشنایی زندان از پارافین استفاده میشد. البته میشد از شلنگها و لولههای گاز استفاده کرد، اما نور حاصل از روشنایی گاز، آن جلوه واقعی و طبیعی مورد نظر کارگردان را نداشت. به مرور کار کردن در این فضای بسته و تنگ و تاریک عوارض خود را روی دستاندرکاران «مختارنامه» گذاشت و باعث شد افرادی مانند عظیم جوانروح مدیر فیلمبرداری، رضا غفاری فیلمبردار، رضا اصغری دستیار اول کارگردان و... در اثر همجواری با رطوبت و نَم هوای داخل زندان دچار ناراحتیهای تنفسی شوند و گاهی کارشان به بیمارستان کشیده شود. همه اینها برای این بود که فضای سریال به شدت واقعی شود تا مخاطب، مخوف بودن زندان را با گوشت و پوست خود احساس کند.
مختار حدود یک سال در زندان عبیدالله بن زیاد حضور دارد، اما موقع خروج از زندان، با جسدها و جنازههای متلاشیشده مواجه میشود که محل رفتوآمد مارها و موشهاست. این جسدها با صرف وقت و انرژی فراوان در کارگاه جلوه های ویژه گریم توسط عبدالله اسکندری و گروهش ساخته شد تا برای مخاطب این نکته را تداعی کند که چگونه یک زندان میتواند بعد از یک سال چنین بلایی سر زندانیان خود بیاورد و مختار چقدر آدم سرسخت و مقاومی است که از چنین فضایی جان سالم به در برده است.