سروده احسانالله شکراللهی، درباره امام حسین(ع) که در نشریه صحیفه اهل بیت(ع) و در شماره نخست آن در سال جاری به چاپ رسیده، منتشر شد. در ادامه این شعر را زمزمه میکنید:
«به شوق بوسه نشاندن بخاکِ پایِ حسین/قلم گرفتم و قَصدم غزل برای حسین
غزل؟ نه! کوزه کوچک چه جای اقیانوس!/چگونهاش بنشانم در اِستِوای حسین؟
«نه من برآن گُلِ عارض غزل سرایم و بس»/قصیده قصد نمایم پیِ ولایِ حسین
قصیده نیز تکافو نمیکند، حتی .../به مثنوی نتوان گفت کبریای حسین
تمامِ حرفِ دلم کی به شعر میگنجید/مدد گرفتهام اول من از خدای حسین
سپس ز حافظ شیرینسخن مَدد جُستم/برای سِیر به حالِ خوش و هوای حسین
پس از خدا و بجز حافظ، عشق شد یاور/مگر شود سخنم درخور رَثای حسین
زبعدِ حضرتِ یزدان، سوای حافظ و عشق/کمک گرفتهام از مخزن سخای حسین
«خدای رامددی ای دلیل راه که من»/قدم نهادهام اینسو به اِتّکای حسین
تمام همّت من جمع شد به شوق و امید/به هر طریق شوم تا سخنسرای حسین
مفاعِلُن فَعَلاتُن، مَفاعِلُن فَعَلات/به بحر ِمُجتَثِ مَخبون بکف حنای حسین
غزلقصیدهای آمد، تمام خیس از اشک/اشارهایست ولیکن ز ماجرای حسین
«بکن معاملهای وین دل شکسته بخر»/که بهترست ز هر فرش بوریای حسین
«صبا بلطف بگو آن غزال رعنا را»/که سر بکوه مَنِهْ جز پی لقای حسین
شکرفروش چه میداند از حلاوتِ عشق/شکر مجوی زِ نِی، جو ز نینوای حسین
«به خُلق و لَُطف توان کرد صیدْ اهلِ نظر»/ببین به سیرت و سیمای پارسای حسین
«سَهی قدانِ سیهچشمِ ماه سیما» را/ببین چه اوج گرفتند از اقتدای حسین
«سرودِ زهره به رقص آورد مسیحا را»/اگر زند ز غلامی دَم از وفای حسین
«گشادِ کارِ من اندر کرشمههای که بست؟/خدا، به صورت و ابروی دلگشایِ حسین
«مرا و سروِ چمن را بخاکِ راه نشاند»/زمانه باقصب نرگس قبای حسین
«ز کار ما ودلِ غنچه صدگره بگشود»/نسیم گل ز پی حُرمت و هوای حسین
«رواق منظر چشم من آشیانه»اوست/بگو صبا به سلیمانِ بادپای حسین
«تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیمِ وصال»/به شاخِ دل بنشین خوش، ایا صبای حسین
«دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد»/شنو زمأذنه گلبانگِ آشنای حسین
«خیال روی تو در هر طریق همره ماست»/که گنبد فلکی پُرشد از صلای حسین
«به رَغمِ مدعیانی که منعِ عشق کنند»/هزار مرتبه ایمان به ربّنای حسین
«تو را زکنگره عرش میزنند صفیر»/اگر دَمی بزنی گام در رضای حسین
«سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست»/به قطرهْ اشکی و شوقی پی دعای حسین
«نصیحتی کنمت یادگیر و در عمل آر»/برای شاه شدن، شو گدا، گدای حسین
«غمِ جهان مخور و پند من مبَر از یاد»/چو کاه جاذبهای جو، به کهربای حسین
«رضا به داده بده وَز جبین گره بگشای»/برو مقایسه کن غُصّه با قضای حسین
«چو بر من وتو در اختیار نگشاده است»/به درد چاره مجو جز درِ شفای حسین
«مجو درستی عهد از جهان سُست نهاد»/از ابتدا بنگر تا به انتهای حسین
«به دُردو صاف تورا حکم نیست دَم دَرکش»/ببین بزخم عزیزان و اَقربای حسین
«غلامِ همّت آنم که زیر چرخ کبود»/گذشت از همه هستی، چنانکه پای حسین
سؤال کرد ز مردان مرد، و غیر از حرّ/نداشت پاسخ مردانه این ندای حسین
«شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست»/علیِّاصغر و یک تیر و وای، وایِ حسین
چو نیستی است سرانجامِ هر کمال که هست/علیِّاکبر و میدان و پس عزای حسین
ازین مصیبت عُظما شکست قامتِ سرو/که بود شبهِ رسولالله و عصای حسین
«سمن بدست صباخاک در دهان انداخت»/چو دید قامت خمگشته و دوتای حسین
«چو لافِ عشق زدی سَربباز چابک و چُست»/چنان که قاسم و عبّاس در وفای حسین
«نشان عهد و وفا نیست در تبسّم گل»/ببین چه کرد فلک با قدِ رسای حسین
«مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر»/ببین چه ساخت ز سروِ سپهرسای حسین
«ز فرق تا قدمش هرکجا که مینگرم»/شدهست چشمه خون، گویم از کجای حسین؟
بیا به مجمع طفلانِ نور سربزنیم/کجاست خیمه طفلان به کربلای حسین
«بنال بلبل بیدل که جای فریاد است»/از آتشی که فروسوخت خیمههای حسین
«چو بشنوی سخن اهل دل مگوکه خطاست»/به خواب دیده رقیّه چه؟ لایلای حسین
چگونه خنجرِ کین حنجرِ امام بـُرید/که بوسه گاه نبی بود حلق و نای حسین
حسینُ مِنّیِ آن مهربان چه معنا داشت/حسین مصطفوی بود مصطفای حسین
چو«با شکستگی ارزد به صدهزار درُست»/خوشا دلی که شود نرم از بُکای حسین
برای آن که گشاید تو را هرآن مشکل/بده تو دست به دستِ گرهگشای حسین
میان خلق تو یکتایی و یک استثناست/کسی بجوید اگر در زمانه تای حسین
فقط شبیه تو زینب! که با بیان رساش/خبر رساند به آفاق و ماسوای حسین
هنوز از پس این قرنها بگوش آید/به سرفرازی و آزادگی ندای حسین
تمام سروقدانِ حماسه در تاریخ/فدای سرو سرافراز و دلربای حسین
فسوس بر دل هرکس ز داغ اوخون نیست/خوشاکسی که ضمیرش شد آشنای حسین
«شدم زدست تو شیدای کوه و دشت و هنوز»/نیافتم به دل آرامشی وَرای حسین
«علاج ضعف دل ما بلب حوالت کن»/شفاست ذکر مُهنّا و جانفزای حسین
بلی «خلاصه جان خاکِ آستانه اوست»/چنانکه صیقل روحست خود صفای حسین
«من آن نیم که دهم نقدِدل بهر شوخی»/ازابتدا شدهام مست و مبتلای حسین
«درِخزانه به مهر وی و نشانه اوست»/خصوص بسته آن زلفِ مشکسای حسین
«سرود ِمجلست اکنون فلک برقص آرد»/به مجمع شهدا ساز ِغمزدای حسین
«بیار باده که در بارگاهِ استغنا»/نداشت ساقی غم می به اشتهای حسین
مرابه بندگی خواجه جهان انداخت/غزلقصیده ناقابلم برای حسین
چه غبطه میخوری ای اهل ذوق براحسان/تو نیز تکیه کن اکنون به متکای حسین
در انتهای سخن لال میشود شاعر/که بغض کرده گلویش از ابتلای حسین»