تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۵۴
۰
کد مطلب : ۴۶۷۶
يك روانشناس:

افسردگي در حادثه كربلا وجود ندارد

افسردگي در حادثه كربلا وجود ندارد
به گزارش خیمه، فضل‌الله خاموشي در نشست سوگ و سوگواري از منظر روان‌شناسي با بیان اینکه «ما در بحث سوگواري يك كاركرد رفتاري و يك كاركرد عاطفي داريم»، افزود: «يكي از نظريه‌پردازان مهم در موضوع سوگ و سوگواري "اليزابت راس" بود كه سوگ و سوگواري را وصف كرد و گفت که سوگواري داراي چه مراحلي براي فرد است، چرا كه سوگواري يك بعد فردي و يك بعد اجتماعي دارد.»

وي خاطر نشان كرد: «منظور از اجتماع در اين بحث حلقه‌هاي وابسته يك فرد محتضر هستند سوگواري يا فرآيند "مردن" براي فرد از ديدگاه اليزابت راس مقولاتي دارد و از لحاظ اجتماعي بستگان درجه يك فرد محتضر هستند كه در مرحله اول درگير اين موضوع مي‌شوند.»

این روانشناس با اشاره به ديدگاه "راس" بیان کرد: «وقتي فردي مي‌فهمد كه قرار است بميرد اولين قدم انكار است يعني با اين رويكرد به قضيه نگاه مي‌كند كه در تشخيص اشتباهي رخ داده و اصولاً از روش‌هاي درماني گريزان مي‌شود.»

خاموشي به مقوله دوم كه عصبانيت است اشاره كرد و يادآور شد: «فرد از مرحله انكار كه گذشت به مرحله عصبانيت مي‌رسد يعني اين فرد ديگران را مقصر مرگ خود مي‌داند و معتقد است آنها در اين امر كوتاهي كرده‌ و نتيجه كوتاهي آنها مرگ اين فرد است.»

وی مرحله سوم را چانه‌زني مي‌داند: يعني به افرادي كه به وي كمك مي‌كند، و بیان می کند: «اگر مرا از مرگ نجات دهيد خودم را وقف مي‌كنم و سپس بر سر پذيرفتن اصل مرگ چانه مي‌زند.»

این روانشناس با اشاره به مرحله بعد يعني افسردگي گفت: «پيامد اين مرحله نااميدي، تهديد به نيستي و كنار آمدن و تسليم در برابر مرگ است.در نهايت فرد مي‌پذيرد كه تمام تلاش‌هاي او به جايي نرسيده و مرگ را مي‌پذيرد.»

خاموشي به مرحله دوم به اثرات اجتماعي اشاره نمود و تأكيد كرد: «اين مرحله اثرات اجتماعي را شامل مي‌شود يعني وقتي‌ كه فرد از دنيا مي‌رود چه اثراتي را بر حلقه اول وابستگي دارد وابستگي عاطفي كه بين اين فرد با اولين حلقه وابستگي او يعني خانواده وجود دارد.»

وي با اشاره به روان‌شناسي اجتماعي افزود: «در اين موضوع به "ضربه رواني" مي‌پردازند كه پس از يك واقعه تراماتيك مثل سيل، زلزله، جنگ ... رخ مي‌دهد پس بنابراين هدف‌گيري باز هم مرگ عزيزان است.»

خاموشي با بيان اينكه «وقتي فردي از دنيا مي‌رود اولين اثرش روي فرد "ناباوري" است»، تصریح کرد: «يعني فكر مي‌كند اين اتفاق نيفتد و يا اشتباه رخ داده است»

این روانشناس ضمن اشاره به دومين اثر گفت: «دومين اثر آن است كه فرد افسرده شده و احساس گناه مي‌كند و مي‌گويد نكند به لحاظ اينكه كوتاهي كردم او دچار اين واقعه شده و با ابزارهاي در دسترس نتوانستم مرگ او را به تعويق بيندازم.»

وي خاطرنشان کرد: «سومين مبحث احساس خشم است. يعني اين فردي كه در حلقه اتصال اول از متوفي است مي‌گويند چرا ما ؟ و چرا قسمت بود ما بايد چنين مي‌بود.»

خاموشي تصريح كرد: «اين فرد در مرحله آخر دچار توهم مي‌شود؛ توهم يعني ادراك محرك‌هاي محيطي كه اصولاً وجود ندارد؛ در اين مرحله فردي كه دچار ضربه رواني است توهم زده مي‌شود و با متوفي حرف مي‌زند اين فرآيندي است كه به طور هدفمند و بنا بر تحقيقات اين پژوهشگر در سال 1969 انجام شده است.»

این روانشناس گفت: «اما اگر برگرديم به عقب و ببينم واقعه‌اي مثل عاشورا يا شهادت اباعبدالله الحسين(ع) در اين فرمول جاي مي‌‌گيرد يا نه؟ و آيا امام حسين(ع) براي اينكه جان خود را در راه خدا بدهد مبادرت كرد به اين كار يا نه؟ همه اين مباحث بر مي‌گردد به اين موضوع كه چه مقوله‌اي در اين ميان باقي است كه تمام اين فرمول‌‌ها را تحت تأثير خود قرار داده؟»

وي بیان کرد: «در مكاتب روان‌شناسي ديدگاهي به نام «شناخت درمانگري» وجود دارد يعني فرد اگر افسرده مي‌شود از ديدگاه روان‌شناخت درماني، افسردگي وجود ندارد و اين برمي‌گردد به نوع تفكر هر فرد كه خود را مثلاً افسرده مي‌پندارد پس اين باعث مي‌شود افسرده باشد.»

خاموشي افزود: «مهم‌ترين قضيه در حادثه كربلا پيش فرض‌هاي درست به اين مقوله است امام حسين(ع) وقتي كه لشكريان بر او حمله آوردند، گفت: "اگر دين جد من با كشته شدن من زنده مي‌ماند، اي شمشيرها مرا دربربگيريد"؛ نوع تفكر امام حسين(ع) به مرگ معنا گراست.»

این روانشناس با اشاره به اينكه اگر نوع تفكرمان منطبق بر واقعيت باشد علي رغم اينكه دنيا زندان مؤمن است باز هم با اين تفكر، مؤمن از دنيا بهره خواهد برد.

وي گفت: «بنابراين امام حسين (ع) آمد يك استراتژي جديد را عنوان كرد؛ امام حسين (ع) معناگراست و از مرگ نمي‌هراسد بلكه آغوشش را هم براي مرگ گشود بنابراين اگر بخواهيم به عنوان انسان عادي در زندگي روزمره حتي از مشكلات هم لذت ببريم بايد نوع تفكرمان را اصلاح كنيم.»

خاموشی با اشاره به حضرت زينب(س) تصريح كرد: «در حادثه كربلا حلقه اول اتصال به تفكر امام حسين(ع) حضرت زينب كبري(س) بود؛ يزيد به حضرت زينب گفت: "ديديد چه بلاهايي بر سر ما شما آورديم؟" حضرت در پاسخ فرمودند: "ما رأيت الا جميلا"؛ اين نگرش يك انسان است كه سر بريده محبوب‌ترين خويش را بر نيزه ببيند و بگويد من جز زيبايي هيچ چيز را نديدم.»

این روانشناس خاطرنشان کرد: «اگر ما در مواقع بحراني زندگيمان‌ را، نوع تفكرمان را، تفكر معنايي قرار دهيم دچار چالش‌هاي متوقف كننده در زندگي نمي‌شويم.»
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما