کد مطلب : ۶۹۸۰
دین و رسانه -۲
دين حق دارد در رسانه حضور داشته باشد
من به جاي كه اينكه با نظريهها كار داشته باشم، به واقعيت عمل دينداران توجه ميكنم. به نظر من، كساني كه در دورۀ پيش از رسانهها، ارتباطگراني فعال بودند، وقتي با رسانهها مواجه شدند، از اين فناوری استفاده فعال كردند. آنهايي كه فعال نبودند نيز در مقابل اين پديده، برخورد انفعالي داشتند.
كسي كه مؤسسۀ آموزش ديني را اداره ميكند، سازمان خود را قدمبهقدم با تحولات اجتماعي و رسانهاي، بازسازي ميكند. براي مثال، ۳۰ سال پيش در خيابان شهباز آن زمان (شهداي امروز)، حسينيهاي به اسم «حسينيۀ محلاتيها» بود. نوجوان كه بودم به آنجا ميرفتم. در آنجا روزهاي جمعه، روحاني كوتاهقدِ خوشمزهاي به اسم آقاي راستگو براي بچهها برنامه داشت. شب جمعه هم يك روحاني جوان ديگر به نام آقاي قرائتي سخنراني داشت. اين حسينيه مواقعي كه جمعيت زياد ميشد، براي نمايش سخنراني حتي از تلويزيون مدار بسته نيز استفاده ميكرد.
۳۰سال پيش؟
بله؛ هر دوی آن روحانيها تلويزيوني شدند. آن كسي كه فعالانه فكر ميكرد و به دنبال نوآوري بود تا به تلويزيون دسترسي پيدا كرد، ۳۰سال ديگر نيز آن را رها نكرد. شما تجربۀ ديگري همچون «حسينيه ارشاد» را داريد. آنجا مكاني است كه در جادۀ قديم شميران با خيمهاي شروع به كار كرد. عدهاي (از جمله، بازاريها، روحانيان، مهندسان، پزشكان و...) كه ويژگي تحولخواهي داشتند، خواستند حسينيهاي تأسيس كنند. اين ماجرا به ۴۵ سال پيش برميگردد.
آنها همان زمان فكر كردند كه براي جامعةۀ مذهبي آن روز به چه چيزي نياز دارند. روزنامة كيهان همان موقع در افتتاحيۀ حسينية ارشاد گزارشي تهيه كرد و نوشت: «بلندگوهاي استريوفونيك در خدمت مذهب». داشتن بلندگوي استريو در آن زمان پديدهاي نوآورانه محسوب ميشد. همان موقع گروه سرود و تئاتر حسينية ارشاد معنا پيدا ميكند و شيوةۀ نشستن در حسينيه نيز تغيير كرد و به شكل صندلي درآمد. منبر، جاي خودش را به صحنه و تريبون داد.
نوع پيامهايي كه در حسينيۀ ارشاد توليد ميشد، باعث تحولات فكري و فرهنگي در جامعةۀ مذهبي آن روز شد. كساني كه آنطور فكر ميكردند، طبيعي بود كه با رسانههاي جديد مشكلي نداشته باشند، اما بندۀ نوعي كه حيطة تأثيرگذاريام تنها در مسجد، محله يا روستاي خودم بوده و بَس، تلاش فعالانهاي هم براي تأثيرگذاري بر مخاطبان نداشتهام، طبيعي است كه وقتي به رسانههاي جديد برسم، بيش از آنكه به استقبال رسانهها بروم بايد از آنها بترسم، چون رسانههاي جديد دو كار ميكنند؛ هم امكان آشنايي جمعيت وسيعي را با نوع گفتار من فراهم ميكنند و هم اينكه این افزایش تعداد مخاطبان، انتقادهایی را در پی خواهد داشت که شاید من سخنران، دوست ندارم بشنوم.
يعني ميخواهيد بگوييد، تغيير در رسانه، نوع پيام را نيز تحت تأثير قرار ميدهد؟
حرف من اين است كه بنا به پيشينۀ دينداران، شما توقع برخورد با رسانه را داريد. آنهايي كه فعالانه با جامعه برخورد ميكردند، نگاهشان نسبت به رسانه هم مثبت بوده است. آنهايي كه نشستهاند تا جامعه به سمتشان بيايد، با اين پديدة جديد مشكل پيدا كردند.
فردي كه باني مجلسي بوده كه مخاطب و رويكردش جوانان است، هيچ ترسي از اينكه شبكۀ ماهوارهاي تأسيس كند، ندارد.غلط يا درست بودن اين كار مسئله ديگري است.
زماني كه امكانات رايانهاي فراهم شد، بسياري از روحانيان به اين سمت رفتند كه حجم بزرگ سنت اسلام مكتوب را به شكل ديجيتال تبديل كنند. من بارها گفتهام؛ بيشترين فعاليت در حوزة رايانهها را نه دانشگاهها كردهاند و نه دولت، بلكه اين كار را حوزههاي علميه و جامعةۀ مذهبي انجام دادهاند. همينها كه رويكردشان داشتن كتابخانه در يك لوح فشرده بود، وقتي اينترنت آمد، نترسيدند.
اينكه ميبينيد قم يكي از پايتختهاي اينترنتي حتي خاورميانه تلقي ميشود، براي اين است كه فرد، نهاد و ديني كه حرفي براي گفتن دارد، نياز به رسانه دارد و اگر رسانهاش جديدتر و پوياتر باشد، خوشحالتر ميشود.
ولي هر رسانه متقاضيان خاص خودش را دارد؛ اتفاقي كه در تلويزيون ما ميافتد اين است كه همان تصويربردارياي كه از هیئتهاي مذهبي كردهايم، از تلويزيون پخش ميكنيم.
مسلماً باید بين رسانه و دين و رسانۀ بد و دين فرق بگذاريم.
ولي بايد مقتضيات موضوع متفاوت باشد. آيا از اين مراسم عزاداري بايد تنها فيلمبرداري كنيم و پخش كنيم يا اينكه بايد در اين شيوه تغييري ايجاد كرد؟
شما از مقدمات من پرش بلندي كرديد و به اين بحث رسيديد. بحثم را تكرار ميكنم. به نظر شما آيا مسابقه فوتبال و تلويزيون با هم نسبتي دارند يا ندارند؟
از چه نظر؟
يعني خوب است آن را از تلويزيون پخش كنيم يا نه؟
بد نيست!
با يك دوربين يا ۱۸ دوربين؟
به طور حتم فيلمبرداري با دوربين بيشتر بهتر است، ولي با اين فرض، آيا باز هم همان فضاي ورزشگاه نزد بيننده ايجاد ميشود؟
اگر فوتبال را با يك دوربين ضبط كنيم، شماي بينندة فوتبال، از فوتبال است كه متنفر ميشويد، نه از تلويزيون؛ يعني اگر شما فوتبال تلويزيوني را امروز به ورزشگاه ترجيح ميدهيد، به خاطر اين است كه در تلويزيون چيزهايي ميبينيد كه در ورزشگاه آن را از دست ميدهيد! اما اگر شما يك مسابقه فوتبال را از يك شبكةۀ ماهوارهاي با هفت يا هشت بلندگو ـ به صورت دالبي ـ ببينيد و بشنويد، فكر ميكنيد در ورزشگاه حضور داريد. واقعيت اين است که ورزشگاه براي مثال، ۱۰۰هزار نفر بيشتر ظرفيت ندارد و سراسر ايران ميخواهند آن را ببينند، پس هيچ راهي جز اين نيست كه اگر آن ۷۰ ميليون ميخواهند با اين ۱۰۰هزار نفر مشاركت كنند، ما محتاج پخش تلويزيوني هستيم كه البته بايد متناسب با فضاي ورزشگاه باشد. اين تفاوت پخش تلويزيوني خوب و بد است؛ امري كه به اصل پيام لطمه ميزند يا آن را بارور ميكند.
در حوزۀ دين، امسال مجيد مجيدي برنامهاي ساخت به اسم «نجواي عاشورايي» و با چند دوربين از مجلس عزاداري فيلمبرداري كرد. شما صحنههايي ميبينيد كه هيچگاه در خود حسينيه نميتوانيد ببينيد. مداحي كه امسال شما در اين برنامه ديديد، با آنچه پارسال ديديد تفاوت زيادي دارد؛ چون به روايت مجيدي فيلمساز او را ديدهايد. اکنون قضاوت کنید، دیدن برنامههایی با این کیفیت بهتر از اصلاً ندیدن آنها نیست؟
اما اين حوزه با فوتبال تفاوت دارد. كاركردهايشان هم همينطور.
فوتبال براي فوتباليهاست و هیئت براي هیئتيها! يعني براي هر دو اهميت زيادي دارد.
آيا ميشود اينطور تقسيمبندي كرد؟
به طور قطع ميشود. ما در دينپردازي از طريق تلويزيون بايد مقتضياتي در نظر بگيريم. وقتی برای تهیة گزارش از یک واقعیت دینی که در مسجد، حسینیه و ... اتفاق میافتد، اقدام میکنید، به نظر نمیرسد برای تلویزیونی شدن ارزش بیشتری دارد؟ آيا مخاطبان سراسر ايران حق دارند كه نخلگرداني در يزد را ببينند؟ آيا بايد مراسمي كه در كشور با بالاترين سطح كيفي برگزار ميشود و بيشتر مردم امكان مشاركت در آن را ندارند، بازتاب تصويري پيدا كند؟ من ميگويم بله؛ اين حق ماست! وقتي كه روز عاشورا از ۷۰ميليون نفر، ۴۰ميليون نفر به خيابانها آمدهاند، آيا بايد اين واقعه را انعكاس داد يا نه؟ به نظر من، آري، بايد اين كار انجام شود، حالا چگونگي انعكاس چنين واقعهاي ميتواند خوب يا بد باشد.
بحث ديگر آن است كه آيا ما به اين سمت برويم كه يك حسينية تلويزيوني داشته باشيم؟ به همان روشی كه كليسايِ تلويزيوني درست شده؛ يعني استوديوي بزرگي كه كار ديني كند. اين ديگر كاری دشوارتر است، چون شما ميخواهيد فضاي دينياي را كه مدنظرتان است، بازسازي كنيد. چنين چيزي ضرورت دارد يا ندارد؟ در پاسخ بايد گفت؛ در جايي كه ميخواهيد پيام كاملاً كنترلشده باشد، بله، ضرورت دارد. اگر شما نميخواهيد پيام را خيلي كنترل كنيد، نه، احتياجي نيست. به نظر من، مشكل ما در برنامهسازي ديني، ساختن اين برنامهها به صورت سَرسَري و ارزان است. در آخر هم اگر بد شود، تقصير را گردن تلويزيون يا دين مياندازيم.
ولي در بحثي همچون هیئت، براي ما ميزان مشاركت هیئتيهاست كه اهميت دارد... .
به همين دليل هیئت رسانة ديني نيست، بلكه يك فضاست. حرف من اين است كه اگر من ميخواهم يك برنامه ديني براي مثال از يك هیئت بسازم، يا مجبورم آن را درون هیئت دفن كنم يا اينكه با كاهش شفافيت عاطفي-مشاركتياش، امكان دسترسي ۷۰ ميليون آدم را به آن بدهم. مشاركت، ميزان و دامنةۀ محدودي دارد و شما يا كاهش حِس حضور را ميپذيريد و يا افزايش دامنةۀ بينندگان را! اين يك معادله است كه گاهي اجازه ميدهيد، گاهي نه.
بگذاريد مثالي بزنم؛ حاج آقا مجتبي تهراني، سالهاست مجلسي در تهران دارد؛ همواره بحثهاي مطرح شده در مجلس ايشان ضبط ميشود؛ هيچوقت هم ايشان اجازة پخش تلويزيوني ندادند. ميگويد: من براي عوام حرفي ندارم بزنم. مَني كه دارم در حسينيةۀ لباسفروشها حرف ميزنم، اگر بدانم كه دارم براي ۷۰ميليون نفر سخنراني ميكنم، ديگر مخاطبم را اين كسي كه در مقابلم نشسته نميدانم. شما فكر ميكنيد در مجالس مداحياي كه از آن فيلمبرداري ميشود، واقعاً مداح براي اعضاي هیئت ميخواند؟ ببينيد اينكه من خوشم بيايد يا نه، بحث ديگري است، وقتي دوربين در مجلس آمد، نگاه مداح، سخنران و حتي مخاطب عوض ميشود.
حالا در چنين فضايي اگر مخاطب ما آنچه مَد نظر مداح يا سخنران بوده را كاملاً متفاوت متوجه شود، آيا آن مداح يا سخنران بايد دلخور شود؟ براي مثال، تا چند سال پيش عملی كاملاً خرافاتي مانند قمهزني متداول بود؛ هيچكس نميگفت كار خوبي است، اما با اين رويداد مثل امروز برخورد نميشد. از چندسال پيش با اين استدلال كه از اين مراسم فيلمبرداري و خارج از كشور پخش ميكنند، مراجع عظام تقليد و ساير علماي دين نسبت به آن موضع گرفتند. وقتي اتفاقي به وسيلة رسانه منعكس ميشود، كاري كه تا چند سال پيش نشانة عشق و ارادت به اباعبدالله(ع) تلقي ميشد، حالا در بستر رسانه (چون فراگيري دارد) خرافي قلمداد ميشود.
حالا خوب است يا بد؟
حتماً خوب است.
رسانه خدمت كرد يا نكرد؟
خدمت كرده، ولي شما ابتداي بحث به فعالان ديني اشاره كرديد كه رسانه را هم در خدمت ميگيرند، اما همين فعالان بايد اين نكته را نيز در نظر داشته باشند كه اگر پيام خود را به وسيلة رسانه منعكس ميكنند، ممكن است به گونه ديگري تفسير شود.
اين امر عمومیت دارد؛ شما ممكن است در خود هیئت هم حضور داشته باشيد و گفتههاي مداح يا سخنران را نوع ديگري تفسير كنيد...
مسئله اينجاست كه اگر واسطهها بيشتر شود، پيام اصلي با حواشي بيشتر مواجه ميشود. از طرف ديگر، رسانهای چون تلويزيون از ابتدا بيشتر بهعنوان رسانهاي سرگرمكننده شناخته شده است.
من مثل شما قائل به اين نيستم كه تلويزيون در همهۀ جوامع معناي مشتركي دارد. از نظر من تلويزيون هم میتواند وسیلة سرگرمی، هم القاکنندة پیامهای ایدئولوژیک و هم وسیلة آگاهی و آموزشی باشد. ضعف در جای دیگری است. شما الآن تلويزيون ۲۴ساعته كربلا داريد كه از اين ۲۴ساعت، ۲۰ ساعت تنها لوگو پخش ميكند. مردم در دهۀ محرم خيلي از اين شبكه لذت بردند.
گذشته از آنکه شما هرگز نميتوانيد بهطور كامل از به وجود آمدن سوء تعبیرها جلوگیری کنید. تنها میتوانید با مدیریت تصویر بهینه، آنها را به حداقل برسانید. اگر كسي نگران اين سوءتعبيرهاست، باید در مورد آنچه كه پخش ميكند بيشتر نگران باشد و تا ميتواند اجازه برداشتهاي خلاف خواست خودش را از تصوير كم كند. اين تنها در حوزةۀ دين است. شما ممكن است يك سريال بسازيد و آنقدر بد كار كنيد كه ضربههاي جبرانناپذيري به فرهنگ و تاريخ اين مملكت بزند. شما دَرِ خيبري در سريال «چهلسرباز» ميبينيد كه ديگر من نميتوانم با بچهام راجع به خيبر حرف بزنم. ميگويد اين بود آن در؟ اينكه چيزي نبود، در فضاي رسانهاي كه فرزند من تكنيكهاي مبارزه فيلمهاي چيني و كرهاي را ميبيند، تكنيكهايي كه شما برايش در مورد جنگهاي صدر اسلام ارائه ميكنيد، ديگر به چشم نميآيد. امروز اگر كسي ميخواهد سراغ بازسازي جنگهاي صدر اسلام برود، بايد سطح تكنيكش را از آن فيلمهاي كرهاي و چيني بالاتر ببرد. نميتواند تغيير دهد؟ خُب نسازد!
اگر بحث در مورد انتقال تجربه معنوي باشد، چه؟ يعني شما ميگوييد تنها اگر بلد باشيم اين مهم، محقق ميشود؟
بحث من خيلي سادهتر از اين حرفهاست. دين، حق دارد كه در رسانه حضور داشته باشد. هيچ كسي هم حق ندارد، مانع حضور دين در رسانه شود.
در اين كه شكي نيست ... .
اتفاقاً در همين شك است و دعوا از همين جا شروع ميشود. فرض كنيد من يك تلويزيون تجاري دارم. حق دارم كه وقتي ۴۰ميليون نفر بیرون آمدهاند، آن را در شبكهام نمايش دهم؟
اگر از من بپرسيد، من ميگويم: «نه»؛ چون من يك رسانه تجاري دارم كه بر فرض مثال، ممكن است در آن تبليغ لوازم آرايشي پخش كنم. مخاطب من انتظار ديدن وسايل آرايشي را دارد و نه برنامه ديني را.
جالب است كه رسانههاي تجاري مثل شما فكر نميكنند. شما ميبينيد در روز عاشورا برخي از شبكههاي ماهوارهاي فارسيزبان پخش برنامههاي خود را قطع ميكنند؛ اين خودش يك نوع بازخورد است؛ چه بازخوردي در يك رسانه بالاتر از اينكه در دهةۀ اول محرم برنامههايش را تعطيل ميكند؟ اما اگر شما يك رسانةۀ تجاري حرفهاي باشيد و لوازم آرايشي بفروشيد، به محرم از اين جنبه نگاه ميكنيد كه در محرم چه ميتوان فروخت! شما به سمت فروش كالاهاي مذهبي در محرم ميرويد.
پس وقتي جامعۀ مذهبي داريد، تلويزيون شما به دين توجه خواهد كرد. در اينجا پرسش اين است كه چگونه به اين رويداد توجه كند؟ در اين ميان، هر آيين، رسم و سنتي كه تلويزيوني شود، يك حيات به حياتِ قبلياش اضافه ميشود، نه اينكه حيات قبلي آن حذف شود.