کد مطلب : ۳۳۵۵۳
استعمارگران در مقابل عاشورا:
مناسک عاشورایی، باطلالسحر تصویر ذات گرایانه استعماری از ایرانیان
استعمار قبل از اینکه مبتنی بر نیروی تغلب و زور بتواند جهان غیر غربی را مستعمره کند می بایست زمینه های فرهنگی حضور خود را مهیا می کرد. شرق شناسان و جهانگردان غربی با حمایت مالی کمپانی های استعماری به سراسر دنیا سفر می کردند و در قالب سفرنامه ها تصویری عقب افتاده و بدوی و غیرمتمدن از جهان غیر غربی می ساختند تاحضور نظامی و اقتصادی غربی ها توجیه شود. این تصویر سازی آنقدر قوی بود که بسیاری از شرقی ها نیز چنین تصویری از خود را باور می کردند و حضور استعمارگران را به نفع خود می دانستند و لفظ استعمار اصلا به معنای طلب عمران و آبادی بود.
ادوارد سعید در اثر معظم خود که سنگ بنای مطالعات پسا استعماری شد این تصویر سازی را «شرق شناسی» نامید. آنطور که سعید و سلف او اشاره کرده اند بر اساس این تصویر سازی شرق شناسانه که عمدتا مبتنی بر سفرنامه نویسی ها شکل گرفته اند انسان غیر غربی انسانی تنبل و تن پرور، خود محور، استبداد زده، دروغگو، شهوت ران، حسود و ریاکار، منفعل، نظم ناپذیر، نامشارکتی و... توصیف شده است. همانطور که اشاره شد شرق شناسی فقط در غرب محدود نماند و بواسطه ارتباطات استعماری این گزاره ها به عینه در کار بسیاری از نویسندگان شرقی که به دنبال تحلیل شخصیت و منش و اخلاقیات کلی ملت های خود برای فهم علل عقب ماندگی شان بوده اند نیز تکرار شده اند که برخی این شق از بررسی ها را خودشرق شناسی نامیده اند.
در کشور ما نیز این الگو به عینه تکرار شده است و ما در دو سده اخیر کتاب های بسیاری از نویسندگان وطنی در نقد اخلاقیات و منش ایرانیان داشته ایم. موج اول این کتاب ها در دوره مشروطه بود که در قالب رساله های سیاسی اجتماعی توسط منورالفکران غربزده نسل اول طبع می شد و بازتاب های بسیاری در مطبوعات آن دوره داشت. موج دوم این کتاب ها با کتاب «خلقیات ما ایرانیان» محمد علی جمالزاده در دهه ۴۰ شروع شد، با بازرگان ادامه یافت و در دهه ۶۰ و بعد به صورت گسترده در دهه هفتاد و هشتاد توسط نویسندگان دیگری علی محمد ایزدی، حسن نراقی، حسن قاضی مرادی، علی رضا قلی، محمود سریع القلم ، صادق زیباکلام ، کاتوزیان و ... دنبال شده است.
جمال زاده که یک داستان نویس مدرن بود در این کتاب پا را از داستان نویسی فراتر گذاشته و به عنوان یک طبیب در پی شناخت دردهای جامعه ایران بوده است. از نظر او ما به دلیل خلقیات مان بوده است که ترقی نکرده ایم و تا این خلقیات فاسد را درمان نکنیم عقب ماندگی مان جبران نخواهد شد. او این دردها را نه از زبان خودمان بلکه از زبان ناظر بیرونی یعنی سفرنامه نویسان غربی بیان کرده است برخی از این خلقیات منفی که جمال زاده برای ایرانیان تصویر کرده عبارتند از : دروغگو، کلاهبردار، کم جرئت و ترسو، از خود راضی و خود پسند، لا ابالی و .... اگرچه جمال زاده در ذکر مولفه های منفی خلقیات ایرانیان از منظر سفرنامه نویسان برخی نکات مثبت از دیدگاه آنان را لابه لای این نکات منفی ذکر می کند اما دیگر نویسندگانی که تحت تاثیر جمال زاده بوده اند همین نکات مثبت را نیز حذف کرده اند و تصویری که از ایرانیان ساخته اند کاملا تاریک و سیاه است.
مثلا حسن نراقی که یک نویسنده درجه چندم است اما کتابهایش درباره خلقیات ایرانیان مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است این تصویر را از منش و اخلاقیات ما ساخته است: سیاست زده، مغرور، ترسو، انتقاد ناپذیر، شوق ویرانگری، احساساتی، جزم اندیش، زیاده طلب و... محمد علی ایزدی نیز فرهنگ عدم همکاری، فراری از نظم و ترتیب را از جمله مولفه های منفی ما می داند. قاضی مرادی خود مداری، تنبلی، استفاده ابزاری از دیگران، استبداد طلبی و بی قاعده عمل کردن را در کنار صدو چند صفت منفی دیگر بر ایرانیان بار می کند. نکته مهم در این تصویر سازی ها این است که عمده این نویسندگان این صفات را در میان ایرانیان در طی قرن ها ثابت و مستمر و حتی به صورت ذات گرایانه ای ژنتیک می دانند.
با همه اینها وقتی به آیین ها و مناسک های عاشورایی دهه اول محرم می نگریم بسیاری از این تصویر سازی ها ابطال می شوند. مشارکت و همکاری محلی، تلاش و فعالیت خستگی ناپذیر شبانه روزی در برپا کردن خیمه های عزا و پذیرایی داوطلبانه از عزاداران، نظم و ترتیبی که دسته ها و هیات های عزاداری در حسینیه ها و تکایا و یا خیابان ها نشان می دهند و ... همگی در جهت تضعیف این تصویرسازی های استعماری هستند.
مهمترین کارکرد آن تصویر سازی های تحقیر کننده از بین بردن روح اعتماد به نفس و خودباوری بوده که اصلی ترین عامل مورد نیاز برای خلاقیت و توسعه و پیشرفت کشور بوده است. در عین حال توفیقات ملی ایرانیان در دو واقعه مهم یعنی انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله نشان داده که نام حسین(ع) و خاطره عاشورا در برانگیختن اعتماد به نفس ملی چقدر موثر بوده است...
ادوارد سعید در اثر معظم خود که سنگ بنای مطالعات پسا استعماری شد این تصویر سازی را «شرق شناسی» نامید. آنطور که سعید و سلف او اشاره کرده اند بر اساس این تصویر سازی شرق شناسانه که عمدتا مبتنی بر سفرنامه نویسی ها شکل گرفته اند انسان غیر غربی انسانی تنبل و تن پرور، خود محور، استبداد زده، دروغگو، شهوت ران، حسود و ریاکار، منفعل، نظم ناپذیر، نامشارکتی و... توصیف شده است. همانطور که اشاره شد شرق شناسی فقط در غرب محدود نماند و بواسطه ارتباطات استعماری این گزاره ها به عینه در کار بسیاری از نویسندگان شرقی که به دنبال تحلیل شخصیت و منش و اخلاقیات کلی ملت های خود برای فهم علل عقب ماندگی شان بوده اند نیز تکرار شده اند که برخی این شق از بررسی ها را خودشرق شناسی نامیده اند.
در کشور ما نیز این الگو به عینه تکرار شده است و ما در دو سده اخیر کتاب های بسیاری از نویسندگان وطنی در نقد اخلاقیات و منش ایرانیان داشته ایم. موج اول این کتاب ها در دوره مشروطه بود که در قالب رساله های سیاسی اجتماعی توسط منورالفکران غربزده نسل اول طبع می شد و بازتاب های بسیاری در مطبوعات آن دوره داشت. موج دوم این کتاب ها با کتاب «خلقیات ما ایرانیان» محمد علی جمالزاده در دهه ۴۰ شروع شد، با بازرگان ادامه یافت و در دهه ۶۰ و بعد به صورت گسترده در دهه هفتاد و هشتاد توسط نویسندگان دیگری علی محمد ایزدی، حسن نراقی، حسن قاضی مرادی، علی رضا قلی، محمود سریع القلم ، صادق زیباکلام ، کاتوزیان و ... دنبال شده است.
جمال زاده که یک داستان نویس مدرن بود در این کتاب پا را از داستان نویسی فراتر گذاشته و به عنوان یک طبیب در پی شناخت دردهای جامعه ایران بوده است. از نظر او ما به دلیل خلقیات مان بوده است که ترقی نکرده ایم و تا این خلقیات فاسد را درمان نکنیم عقب ماندگی مان جبران نخواهد شد. او این دردها را نه از زبان خودمان بلکه از زبان ناظر بیرونی یعنی سفرنامه نویسان غربی بیان کرده است برخی از این خلقیات منفی که جمال زاده برای ایرانیان تصویر کرده عبارتند از : دروغگو، کلاهبردار، کم جرئت و ترسو، از خود راضی و خود پسند، لا ابالی و .... اگرچه جمال زاده در ذکر مولفه های منفی خلقیات ایرانیان از منظر سفرنامه نویسان برخی نکات مثبت از دیدگاه آنان را لابه لای این نکات منفی ذکر می کند اما دیگر نویسندگانی که تحت تاثیر جمال زاده بوده اند همین نکات مثبت را نیز حذف کرده اند و تصویری که از ایرانیان ساخته اند کاملا تاریک و سیاه است.
مثلا حسن نراقی که یک نویسنده درجه چندم است اما کتابهایش درباره خلقیات ایرانیان مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است این تصویر را از منش و اخلاقیات ما ساخته است: سیاست زده، مغرور، ترسو، انتقاد ناپذیر، شوق ویرانگری، احساساتی، جزم اندیش، زیاده طلب و... محمد علی ایزدی نیز فرهنگ عدم همکاری، فراری از نظم و ترتیب را از جمله مولفه های منفی ما می داند. قاضی مرادی خود مداری، تنبلی، استفاده ابزاری از دیگران، استبداد طلبی و بی قاعده عمل کردن را در کنار صدو چند صفت منفی دیگر بر ایرانیان بار می کند. نکته مهم در این تصویر سازی ها این است که عمده این نویسندگان این صفات را در میان ایرانیان در طی قرن ها ثابت و مستمر و حتی به صورت ذات گرایانه ای ژنتیک می دانند.
با همه اینها وقتی به آیین ها و مناسک های عاشورایی دهه اول محرم می نگریم بسیاری از این تصویر سازی ها ابطال می شوند. مشارکت و همکاری محلی، تلاش و فعالیت خستگی ناپذیر شبانه روزی در برپا کردن خیمه های عزا و پذیرایی داوطلبانه از عزاداران، نظم و ترتیبی که دسته ها و هیات های عزاداری در حسینیه ها و تکایا و یا خیابان ها نشان می دهند و ... همگی در جهت تضعیف این تصویرسازی های استعماری هستند.
مهمترین کارکرد آن تصویر سازی های تحقیر کننده از بین بردن روح اعتماد به نفس و خودباوری بوده که اصلی ترین عامل مورد نیاز برای خلاقیت و توسعه و پیشرفت کشور بوده است. در عین حال توفیقات ملی ایرانیان در دو واقعه مهم یعنی انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله نشان داده که نام حسین(ع) و خاطره عاشورا در برانگیختن اعتماد به نفس ملی چقدر موثر بوده است...
مرجع : مهر