کد مطلب : ۸۱۸۳
بايد مركزي فعاليتهاي «خانمجلسهايها» را ساماندهي كند
گفتوگو با دکتر فرزانه غفاری
لطفاً بفرماييد كه حضور زنان در مجالس مذهبي زنانه را از منظر روانشناسي چگونه ميتوان ارزيابي کرد؟
برپايي مجالس عزاداري و روضهخواني در مناسبتهاي مختلف بهويژه در ماههاي محرم و صفر از ديرباز در كشور ما رواج داشته است. هم مردان، هم زنان گهگاه در جلسات مشترك يا به صورت جداگانه براي اهل بيت (ع) به امر مقدس عزاداري که عبادت ارزشمندي است، ميپرداختند.
در واقع شايد تقسيمبندي مجالس مذهبي بر مبناي جنسيتي (تقسيم به دو دستة مردانه و زنانه) و سپس تحليل و بررسي هر کدام از اين دستهها، به دليل تشابهات زياد سبک و سياق در برگزاري، چندان هم درست و واقعي نباشد؛ اگرچه در ميان بانوان برگزاري مجالس مذهبي با نامهاي گوناگوني مانند مولوديها و سفرههاي ختم انعام يا جلسات احكام و روخواني قرآن، همچنين روضههاي ماهانه در اول، وسط و آخر هر ماه در منازل، به صورت محلي و منطقهاي تا حد زيادي رواج دارد. اين رواج نشاندهندة آن است که برگزاركنندگان اين جلسات فقط گروهي موسوم به «خانمجلسهايها» نيستند؛ ولي چرايي برگزاري اين گونه مجالس و مناسبتها قابل ارزيابي است.
به طور کلي حضور زنان و حتي مردان در مجالس مذهبي ناشي از يك نياز عاطفي و ديني است و نميتوان زنان را در اين مقوله از مردان جدا دانست. کساني که در اين قبيل مجالس شرکت ميکنند، تمايل بيشتري به خودسازي، تخلية سنگيني گناهان و برداشتن گامي ديگر براي دين دارند؛ اما بانوان به طور ويژه به دليل ماهيت خلقتشان كه حساسترند و دقيقاً به جزئيات مسائل تربيتي، خانوادگي، اجتماعي، ديني و ... مينگرند، فراگيري آموزشهاي ديني، اعتقادي و تربيتي را از طريق اين مجالس بسيار مفيد ميدانند و براي حضور در اين جلسات، بيشتر سعي ميکنند.
مهمتر اينكه گروه بيشماري از بانوان، در مقايسه با مردان براي حضور در اين جلسات بيشتر فرصت دارند؛ بنابراين حضور آنها پر رنگتر و قويتر است.
از سوي ديگر، براي بانواني كه مسئوليتهاي كاري و مناصب اجتماعي دشواري ندارند و به سبب ساختار درونخانهاي به امر خطير خانهداري و حفظ سنگر خانه پرداخته، مسئوليت تربيت فرزندان را به طور مستقيم برعهده دارند، شركت در اين جلسات نوعي حضور اجتماعي مثبت و سالم نيز محسوب ميشود كه هم فوايد دنيوي و هم صواب اخروي دارد؛ يعني هم مطالب پرباري را در زمينههاي گوناگون ميآموزند و هم نوعي گردهمايي مطلوب براي آنها محسوب ميشود.
البته بحث ما در حال حاضر شامل كيفيت اين جلسات نيست و در علل انگيزههاي زنان در خصوص حضور در مجالس مذهبي است كه در آسيبشناسي اين جلسات اشاراتي خواهم داشت.
شما در اظهاراتتان به اين مسئله اشاره كرديد كه داشتن زمان آزاد بيشتر، حضور كمتر زنان در مشاغل زمانگير و مسائل روحي و شخصيتي آنها باعث شده كه زنان حضور چشمگيري در هيئتهاي زنانه داشته باشند؛ ولي پرسش من اين است كه صرفنظر از مسائلي كه به آن اشاره شد، جداسازي زنان در هيئتهاي مشترك، نديدن سخنران و اين موضوع كه هيئتهاي بزرگ مذهبي اصولاً به صورت مردانه برگزار ميشوند، عاملي نبوده تا زنان به تشكيل هيئتهاي مجزا سوق يابند؟
آيا به نظر شما تصوراتي در خصوص جنس دوم ديدن زن يا نگاه مردسالارانه باعث شکلگيري اين نوع هيئتها شده است؟
من لازم ميدانم براي اينكه بتوانم به اين پرسشهاي شما پاسخ دهم، بحث را كمي بازتر مطرح كنم؛ چون اين پرسش شما را نميتوان با عبارتهاي بله يا خير جواب داد.
در واقع بايد بگويم كه تشكيل جلسات مذهبي با ساختاري مردسالارانه يا زنسالارانه كه شما طرح كرديد به اعتقاد من قضاوت يا تحليل صحيح و جامعي نميتواند باشد. به نظر من، طبيعي است كه وقتي مجالس يا هيئتهاي بزرگ عزاداري در ايام يا مناسبتهاي مهم ديني مانند عاشورا، فاطميه، ۲۸صفر يا انواع مولوديها تشكيل ميشوند و دستههاي خيلي بزرگ عزاداري در محلات راهاندازي ميشوند، مردان از زنان جدا باشند. همچنين در اين موارد لزوماً بايد مداحان و سخنران مرد به جاي مداحان و سخنران زن در هيئتها و تشكلهاي بزرگ خياباني برنامه اجرا كنند؛ ولي اين مسئله به برگزاري هيئتهاي كوچك زنانه ارتباطي ندارد.
از ديرباز در كشور عزيز ما ايران مرسوم بوده كه گروه بيشماري از بانوان به استفادۀ منطقي و اصولي از اوقات فراغت خود، هنگام نبود همسر و فرزندان در خانه علاقهمند بودند؛ چون ميخواستند از مسائل روز ديني و فرهنگي جامعه باخبر باشند؛ بنابراين با نامهاي گوناگون مثل ختم انعام، روضههاي ماهانه، آموزشهاي احكام و جلسات روخواني قرآن و مولودي براي ائمه اطهار (ع)، اين جلسات و گردهماييها را تشكيل ميدادند.
اکنون نيز شاهد هستيم كه رفتهرفته سبك و سياق جلسات تغيير يافته است؛ زيرا ما در دورۀ گذار به سر ميبريم و بيشتر زنان در مشاغل و فعاليتهاي اجتماعي، به طور فعال حضور دارند. آنها نيز مثل مردان از نظر زماني براي شركت در اين جلسات با كمبود وقت مواجه شدهاند؛ پس در نتيجه ميتوانم بگويم به اعتقاد من، جداگانه برگزار شدن اين مجالس ربطي به جريان ويژه و جديدي در هيئتها ندارد و حتي ما شاهد هستيم، در جلسات مذهبيِ مشتركي كه از بانوان نيز براي شركت در آنها دعوت ميشود، باز هم خانمها به گرمي از حضور در اين جلسات استقبال ميكنند.
گاه ما از زبان خواهران شركتكننده در مجالس مذهبي زنانه ميشنويم كه هيچ كنترلي روي گفتار و كردار آنها وجود ندارد و اين محافل، گاه به مكاني براي بيان برخي خرافات بيپايه و اساس تبديل ميشود. همين مسئله به باور بسياري از كارشناسان ديني و حتي شركتكنندگان در اين مجالس باعث شده، برخي از مجالس مذهبي كمرونق شوند؛ در صورتي كه هيئتهاي زنانه ميتوانند مكاني براي بالا بردن فرهنگ مذهبي مردم باشند. آيا شما اين موضوع را تأييد ميكنيد كه فعاليت غيراصولي و ناشايستة برخي از آنها چنين پيآمدي دارد؟
در نقش مهمِ اينگونه جلسات، از اين منظر كه پايگاه مهمي براي تبليغات اسلامي و بالا بردن فرهنگ مذهبي كشور هستند، هيچ شكي نيست؛ ولي در خصوص ديدگاه كمرونق شدن اين مجالس بايد بگويم كه به اعتقاد من، اين مجالس نه تنها كاهش نيافته، بلكه تعداد آنها تا آنجايي كه من اطلاع دارم، روزبهروز در حال افزايش است...
بحث بر سر تعداد نيست. آيا از نظر كيفيت هم شاهد رشد در اين مجالس بودهايم؟
دقيقاً ميخواهم همين مسئله را عرض كنم. الحمدلله از من و همكارانم براي شركت در اين جلسات بسيار دعوت ميشود و نظر من اين است كه تعداد اين جلسات رو به افزايش است؛ اما در خصوص كيفيت و ميزان بازدهي اين جلسات نيز بايد بگويم كه من موافق آسيبشناسي اين جلسات هستم؛ به عبارت ديگر، من هم اعتقاد دارم كه يكي از عوامل اصلياي كه به هيئتهاي زنانه آسيب وارد کرده، حضور خانمجلسهايهايي است كه از تحصيلات رسمي ديني و حوزوي برخوردار نيستند؛ ولي اين مسئله تمام کساني را كه به نام خانمجلسهاي فعاليت ميكنند، شامل نميشود و تنها گروه خاصي از آنها را فراميگيرد.
در واقع بايد بگويم كه ما نميتوانيم طيف وسيعي از خانمجلسهايها را كه بسيار صادقانه و خدمتگزارانه فعاليت ميكنند و حركتهاي ارزشمندي را در سطح جامعه بين بانوان دارند، زير سوال ببريم. باز تأكيد ميكنم كه سخن من متوجة برخي از خانمجلسهايهاست و اينكه آنها كساني هستند كه خودشان را از لحاظ علمي، فرهنگي، ديني، عرفاني، معنوي، روانشناسي و ... آماده و توانمند نكردهاند؛ اما به خودشان اجازه ميدهند كه در مسند يك مقام والا و ارزشمند بنشينند. اين گروه، پتانسيلهاي بسيار خوبي براي يك نظام اسلامي و ديني محسوب ميشوند و مسئولان فرهنگي بايد روي اين ظرفيت عظيم و كلان انساني و اسلامي برنامهريزي مدوني داشته باشند.
از عوامل ديگري كه قبلاً به آنها اشاره كردم و شايد بتوان آن را از عوامل كمرنگ شدن كيفيت برگزاري جلسات مذهبي نام برد، بحث مشغوليتهاي روزمرة انساني است كه مبتلا به يك زندگي مدرن صنعتي شده و متأسفانه از وي مجال يك حضور پررنگ در اين مجالس سلب شده است.
از عوامل آسيبرسان ديگر در اين زمينه ميتوان به افزايش جمعيت و كثرت اينگونه جلسات و کم بودن نيروهاي متخصص و كارشناس يا همان خانمجلسهايهاي زبده و تحصيلكرده اشاره كرد كه متأسفانه باعث شده، بانيان برگزاري اين جلسات ناگزير شوند از کساني استفاده كنند كه در اين خصوص، در حد لازم شايستگي ندارند.
عامل ديگر هزينههاي هنگفتي است كه بانيان برگزاري اين جلسات بايد براي حضور استادان و پيشكسوتان اين امر متقبل شوند. بانيان، گاه براي صرفهجويي در بودجه ناچارند از کساني دعوت كنند كه به هزينههاي كمتر قانع هستند و در واقع براي رسيدن به آن مبلغ حتي با نداشتن علم كافي در اين مجالس حضور مييابند كه اين مسئله هم باز جاي تأمل دارد؛ ولي آنچه هميشه براي خود من در نقش يكي از بانيان برگزاري همين نوع جلسات و هيئتها مطرح بوده، دعوت از سخنران و مداحان تحصيلكرده و برجسته بوده است؛ هرچند بسياري از اوقات انسان ناگزير است كه براي صرفهجويي در هزينهها دعوت از بعضي از اين خانمهاي سرشناس و تحصيلكرده را فاكتور بگيرد و دست به دامن ديگران شود.
عوامل متعدد ديگري هم وجود دارند كه به جاي خود نياز به تحقيق و بررسي دارند. ما نميتوانيم همة مجالس مذهبي زنان را در يك سطح قرار دهيم و از بُعد عقلانيت و خرافات آنها را بررسي کنيم. در واقع اينگونه مجالس در سطوح و طيفهاي بسيار گوناگوني برگزار ميشوند. خود من مجالسي را سراغ دارم كه سخنرانان و مداحان آنها همگي از استادان سطح بالاي دانشگاهها و حوزهها هستند و روند و مسير جلساتشان را به زيبايي و هوشمندي كامل به سمت عقلانيت پيش ميبرند. از طرفي جلساتي نيز با كيفيتي بسيار پايين و آميخته با خرافات داريم كه متأسفانه تفكرات جامعة زنان را به سمت سطحيبيني و سطحينگري سوق ميدهند.
خانم دكتر شما به مسئله خوبي اشاره كرديد. خود شما كه استاد دانشگاه و تحصيلكرده هستيد، معتقديد كه باني هيئت در بعضي موارد ناچار شود، به دليل ناتواني در تأمين هزینة مورد نيازِ بعضي از استادان، از خانمجلسهايهاي سطح پايينتر استفاده كند. اين پرسش در حال حاضر براي من پيش آمده كه وقتي ميدانيم كه نميتوانيم از يك انسان صالح براي سخنراني يا مداحي در جلسه دعوت كنيم و کسي كه دعوت ميشود، آن خصوصياتي كه بايد از نظر علمي، فرهنگي و ديني داشته باشد، ندارد و از نظر فن بيان آدم ضعيفي است، چقدر ميتوانيم انتظار داشته باشيم، زناني كه در آن جلسه شركت كردهاند، بتوانند از حضور در آن مجلس استفاده كرده و از آن خانمجلسهاي تأثيرپذيري داشته باشند؟
ابتداي بحث شما با مسائلي كه در انتها مطرح كرديد، كمي متفاوت است. ما در ابتدا در خصوص عوامل كمرونق شدن اين جلسات و كاهش كيفيت آنها صحبت كرديم كه اگر بخواهيم آنها را بشماريم، ميتواند بالغ بر ۱۰۰ عامل باشد. شايد بيان من واضح نبوده كه باعث شده، اين ذهنيت در شما ايجاد شود؛ ولي من در خصوص يكي از عوامل كمرونق شدن اين جلسات كه يك محور مهم بحث ماست، صحبت كردم؛ در حالي كه عوامل بسيار زيادي وجود دارند كه يك مورد آن را من خودم مشاهده كردم؛ چون دوستان من کساني هستند كه بانيان هيئت و برگزاري اينگونه جلسات هستند و در طول سال به مناسبتهاي مختلف هيئت برگزار ميكنند.
پس اولين و بزرگترين دغدغۀ آنها هزينة برگزاري اين جلسات -از هزينه سخنراني گرفته تا هزينه آژانس رفت و برگشت- است كه باينان بايد متقبل شوند.
بسياري از آنها اميدوارند، وضعيتي به وجود آيد كه يا ارگاني بحث مالي اين قضيه را پوشش بدهد يا استادان و نيروهاي كارشناس ديني مناسب و زبده را به آنها معرفي كنند؛ پس تأكيد ميكنم كه يكي از دلايل كمرنگ شدن اين مجالس و فراهم شدن فرصتي براي ظهور خانمجلسهايها ميتواند مسئلة مالي باشد كه باز ميگويم، اين مسئله تنها يكي از عوامل ميتواند باشد.
من قبول دارم كه مسئلة مالي تنها يك عامل است؛ ولي در پس همين مسئله كه به نظر شما كوچكترين عامل است، مسائل بسيار ديگري نيز وجود دارند. وقتي در يك جلسه به دليل مشكلات مالي، يك مداح يا سخنرانِ ضعيف دعوت ميشود، اين کس به طور قطع، نميتواند نيازهاي فكري و فرهنگي زناني را كه در آن مجلس شركت كردهاند، برآورده كند. شما منكر اين مسئله هستيد؟
نه؛ منكر نيستم؛ ولي در خصوص تعداد کساني كه توانمند هستند نيز بحث دارم و معتقدم ميزان چنين کساني با اين كيفيتي كه مد نظر شماست، بسيار محدود است.
پس به نظر شما براي حل اين مشكل بايد چه كار كرد؟
بايد بگويم كه دغدغۀ ما، بانيان هيئتها و كساني كه در اين خصوص كارشناس هستند، اين است كه چرا ما براي استفاده از نيروهاي كارشناس اصيل ديني كه هدفمند در اين عرصه پا گذاشتهاند، با محدوديت مواجه هستيم و بالعكس، چرا حضور و فعاليتهاي آن دسته از خانمجلسهايهاي مورد بحث، روز به روز در حال افزايش است؟
به نظر شما چطور ميتوانيم، بدون اينكه بحث خودگرداني و خودجوش بودن هيئتهاي زنانه را نفي كنيم، اقداماتي در نظر بگيريم كه بتوان سطح فرهنگي اين جلسات را براي توسعة فرهنگ عمومي كشور بالا برد؟
اين پرسش خيلي خوبي است. ما نبايد جلسات و هيئتهاي كنوني را با هر سبك و سياقي كه الآن دارند، زير سؤال ببريم؛ بلكه بايد به دنبال اصلاح كيفيت و رشد دادن اين هيئتها باشيم. به اعتقاد من، بايد يك اداره، سازمان يا ارگاني خاص به صورت جدي و عملي عهدهدار سازماندهي اين جلسات شوند.
ما در كشور سازمانها و مراكز مختلفي داريم كه ميتوان براي اين مسئله از توان آنها كمك گرفت؛ سازمانهايي مثل سازمان تبليغات اسلامي، سازمان رسيدگي به امور مساجد، حوزههاي علميه بانوان و ...؛ ولي هيچكدام از اين مراكز يا سازمانها به صورت جدي مسئوليت رسيدگي به امور هيئتها را عهدهدار نشدهاند. خود من براي گرفتن پارچه براي هيئت، دعوت سخنران و ... به مراكز مختلفي مراجعه كردهام؛ ولي متأسفانه هيچوقت ارگان شفاف و مشخصي نداشتيم كه بدانيم بايد از اول به آنجا مراجعه كنيم. در حالت كلي به نظرم شناسايي و جذب انسانهاي شايسته از طريق يك فراخوان عمومي، برگزاري آزمون و گزينشهاي مربوط به اين گروه، برگزاري كلاسها و كارگاههاي آموزشي، صدور گواهينامه و مجوز براي آنها از اقدامات اوليهاي است كه در پاسخ به پرسش شما بايد به آنها اشاره كنم.
براي ساماندهي فعاليتهاي پراكنده بايد مركزي باشد تا افراد علاقهمند و مايل به فعاليت در اين عرصه را دعوت كرده و با برگزاري كارگاهها و آموزشهاي فشرده علمي و ديني، اعتقادي و اجتماعي آنها را كارآزموده و براي برگزاري جلسات مذهبي آماده كنيم. من نمونة چنين اقدامي در سازمان حج و زيارت سراغ دارم كه براي مبلغان خود دورههاي بسيار فشرده و سنگيني را گذاشتهاند و نتايج آن نيز بسيار خوب و عالي بوده است. ما نيز بايد به همين طريق از کساني كه از پتانسيلهاي خوبي برخوردارند و در سطح جامعه پراكنده هستند؛ ولي متأسفانه ساماندهي نشدهاند، استفاده كنيم.
به نظر من سازمان تبليغات اسلامي ميتواند عهدهدار چنين مسئوليتي باشد. به اين ترتيب نه تنها ميتوان نيروي كافي براي حضور در جلسات مذهبي تربيت كرد، بلكه ميتوان تسهيلاتي نيز براي آنها در نظر گرفت تا آنها چشمداشت مادي از متوليان هيئتها نداشته باشند.
من فكر ميكنم بزرگترين كمكي كه ميتوان به بانيان هيئتها كرد، اين است كه ارگاني حمايتي ايجاد شود تا بدون اينكه استقلال عمل اين هيئتها به زير سؤال رود، تأمين نيروي كارشناس را به همان ترتيبي كه گفتم، بر عهده گيرد. به نظر من امكان اجرايي شدن اين ايده به صورت كامل وجود دارد؛ ولي در همين حال تا زماني كه براي اين مشكلات چارهاي انديشيده نشود، خلاءهاي موجود در كيفيت برگزاري جلسات مذهبي همچنان به قوت خود باقي ميماند. به اين ترتيب ما نه تنها اين سنت اصيل ديني و اعتقادي را حفظ كردهايم و كيفيت برگزاري آن را نيز افزايش دادهايم، بلكه مانع از اين شدهايم كه اين سنت تبديل به روشي براي كسب درآمد عدهاي شود.
در جمعبندي اظهاراتم بايد بگويم كه ما بايد به صورت جدي به پرورش نيروهاي كارآمد و متخصص در امر ديني و تبليغات ديني توجه كنيم و فكر ميكنم كه اين تنها راهحل براي اين مسئله است؛ چون تا وقتي ما عرضه و تقاضا را دو كفة ترازو ندانيم، هيچوقت دو كفة ترازو، متعادل نخواهد شد؛ چون از يك طرف مردم، اين نوع از خانمجلسهايها را ميخواهند و از طرفي، ميبينيم كه افراد باصلاحيت در جامعه كم داريم و کساني در جلسات شركت ميكنند كه كمكم ديدگاه مردم نسبت به آنها تغيير ميكند و در نهايت به تدريج ديدگاهشان نسبت به دين به خطر ميافتد و اين تفكر به وجود ميآيد كه دين دقيقاً همان چيزي است كه خانمجلسهايها آن را مطرح ميكنند؛ در حالي كه وقتي يك استاد با تفكر ديني صحيح وارد يك جلسه ميشود، فضاي زيبا و مقتدرانة علمي در جلسه حاكم ميشود و به راحتي از عهدة پاسخگويي به شبهات جوانان برميآيد.
مجالس روضه به نظر من يك جهاد بسيار زيبا و يك سنت بسيار اصيل ديني و اعتقادي است كه بايد مسئولان و ارگانهاي ذيربط به آن بهاي بيشتري بدهند.
شما در كلامتان صرفنظر از تأكيد به نقش مراكز و ارگانهاي مختلف فرهنگي و مذهبي تأكيد خاصي بر نقش سخنران و بانيان برگزاري اين مجالس به عنوان يك الگو داريد. به نظر شما، آيا سخنرانان و بانيان برگزاري چنين جلساتي ميتوانند براي مقابله با آفتهاي ايجاد شده در جلسات مذهبي نقش مهمي داشته باشند؟
به نظر من بانيان و استادان محترمي كه در اين جلسات به سخنراني ميپردازند يكي از عوامل كليدي در مقابله با آفتهايي نظير رواج مُد و مُدگرايي هستند كه امروزه در برخي از جلسات مذهبي رايج شده است و ميتوانند نقشآفريني مثبتي در اين خصوص داشته باشند. البته اين به شرطي امكانپذير خواهد بود كه سخنراناني كه در اين جلسات شركت و بانياني كه اين جلسات را برگزار ميكنند، آنقدر مسلط و توانمند باشند كه بتوانند با ارائة استدلالهاي علمي و منطقي و همچنين صحبتهاي مستند مخاطبان خود را كه بيشترشان مخاطبان عام هستند، قانع كنند؛ اما اگر کساني در جلسات سخنراني كنند كه خودشان به موضوعاتي كه براي مردم بيان ميكنند، پايبند نباشند و با پوشش و عملكرد خودشان، به اين مسئله دامن بزنند، به طور قطع کساني كه در اين جلسه شركت كردهاند و به اين خانمها به چشم يك الگو نگاه ميكنند نيز از آنها تأثيرپذيري نخواهند داشت.
به نظر شما آيا مبلغان زن ميتوانند به اندازة روحانيان بر روي مخاطبان خود تأثيرگذاري داشته باشند؟
به طور كلي تأثيرگذاري يك سخنران بر مخاطب نه به جنسيت، بلكه صددرصد به نفوذ كلام، اخلاص، ايمان، صداقت، باور قلبي و سطح علمي آن شخص بستگي دارد. البته سطح مخاطبان را نيز در اين ميان نميتوان ناديده گرفت. ما نميتوانيم بگوييم يك استاد و سخنران در يك جلسه همان تأثير را دارد كه در جلسة ديگري خواهد داشت. مخاطبان يك سخنران در يك جلسه ممكن است کساني باشند كه سطح مطالعه و سواد آنها بسيار بالاست و با توجه كامل و با نگاهي نقادانه در جلسه حضور مييابند كه در اين صورت نوع نگاه استاد به اين جلسه نيز با جلسة ديگري كه در همان روز برگزار ميشود، ولي مخاطبان آن در سطح متوسط و يا عوام غيرتحصيلكرده هستند، متفاوت خواهد بود.
اعتقاد من اين است كه اين تأثيرگذاري و تأثيرپذيري لازم و ملزوم يكديگر هستند و به نظرم مردانه يا زنانه كردن اين مسئله تأثير چنداني نخواهد داشت و احساس ميكنم با توجه به سطح بالاي علمي و ديني كه زنان ما در خودشان احساس ميكنند، براي آنها تفاوتي نداشته باشد كه يك روحاني براي آنها سخنراني ميكند يا خانمي در سطح مدرس حوزه يا استاد دانشگاه. مهم اين است كه مردم ما تشنة حقيقت هستند و آنچه مردم در حال حاضر از ما ميخواهند، بيان حقايق و باورهاي اصيل ديني است. در واقع آنها به دنبال کساني هستند كه بتوانند به سؤالات و شبهات آنها پاسخ دهند و حال اينكه يك خانم به سؤالات آنها پاسخ ميدهد يا يك آقا، اهميت چنداني براي آنها ندارد.
با توجه به پتانسيلي كه شما در هيئتهاي زنانه سراغ داريد و در اظهاراتتان تا حدودي به آنها اشاره كرديد، لطفاً به اين موضوع نيز اشاره كنيد كه ديدگاه فقها نسبت به جلسات زنانه چگونه است؟
تا آنجا كه من مطلع هستم، توجه و استقبال فقها از اين مجالس زنانه در كل مورد توجه و تقدير است.
ارزیابی شما درباره این موضوع چگونه است؟
به هر حال ما در هيئتهاي مختلفي در منزل استادان بزرگوار شركت كردهايم و با آنها در تعامل بودهايم. نظراتي رد و بدل شده و احساس ميكنيم كه فقها در كل با اين فعاليتها مخالف نيستند و چه بسا استقبال گرمي از اين نشستها و جلسات مذهبي ميكنند كه با هدف آگاه كردن بانوان تشكيل ميشود. اين بزرگواران در خصوص برگزاري چنين جلساتي، يك حكم كلي دارند و با كسي تعارف ندارند. اين عزيزان به شدت مخالف جلساتي هستند كه در آنها انحراف وجود دارد، حال اين جلسات مردانه باشد يا زنانه براي آنها فرقي ندارد؛ يعني هر آنچه كه در مسير جلسات مذهبي ما در مسير اشاعة فرهنگ شيطاني و خرافي باشد و خلاف ارزشهاي ديني ما باشد، فقها با آن مخالفاند.