کد مطلب : ۱۳۷۷۲
در ذات اسلام، غم راه ندارد
دکتر محمود گلزاری
هــر موجودی که بخواهد زنده باشد باید به این مفهوم، حرکت داشته و شاد باشد زیرا نه تنها زندگی مخالف افسردگی، بلکه مساوی شادی و سرور است. اگر در زندگی حرکت، سیلان، بالندگی و نشاط وجود نداشته باشد، اصلاً «زندگی» امکان پذیر نیست.
بنابراین چون دین از منبع لایزال حیات سرچشمه میگیرد، پیام آن هم، همان حیات واقعی است. بدین جهت اندیشه دینی قائل به مرگ نبوده و حیات را امری مستمر و جریاندار قلمداد میکند.
پیام دین حیات و زندگی است «ولنحیینک حیاة طیبة». تمام هستی از منظر قرآن در جنبش و حرکت بوده و حتی حرکت جوهری ـ که «ملاصدرا» مبدع آن و فلاسفه دیگر بر آن تأیید کردند ـ مؤید همین مطلب مهم است که کل هستی در حرکت، جنبش و دارای حیات است.
اگر با این دید به اسلام بنگریم، درمییابیم که در تمام مسائل و موضوعات دینی و اسلامی، زندگی جریان دارد. بطور مثال نه تنها در عرفان ـ که اوج حرکت آفرینی انسان است ـ بلکه حتی در هر حکم و عمل فقهی که در آن انسان با قانون، حق و تکلیف سر و کار دارد و به ظاهر خشک مینماید، شما شاهد حرکت و پویایی خواهید بود. زیرا تمام این اعمال یا واجب شدهاند تا حیات استمرار داشته باشد و یا اگر حکمی مبنی بر حرمت چیزی از شارع مقدس صادر گردیده، به این دلیل بوده که حیات واقعی و کمال انسانها قطع نشود.
پس در محتوا و ذات اسلام، نه تنها غم راه ندارد بلکه سراسر دین، شادی آفرین و شادی بخش است. با توجه به تعریف شادی، هر عملی که در درون آن، حرکت و پویایی نباشد غم محسوب میشود ولو فرد غمناک نباشد. اما بعضی از مصادیق و جلوههای غم، همچون گریستن، گوشه نشینی و .. . اگر همراه با حرکت و پویایی باشد، غم نیست زیرا جنبش و پویایی در آن موج میزند. لکن اگر همین موارد مانع پویایی و حرکت انسان شوند، نشانههایی از غم منفی و مطرود و عامل افسردگی انسان خواهند بود. مولوی میگوید:
راه لــذت از درون دان نز بــــرون
ابلهی دان جــستن از قصر و حصـون
آن یکی در کنج مسجد، مست و شاد
و آن دگــر در باغ، تُرشْ و بی مـــراد
مرجع : خبرآنلاین
این برداشت شما برداشتی کاملا عرفانی است که به اسلام ربطی ندارد.