کد مطلب : ۱۸۲۳۱
دعبل و محتشم؛ سرآمد مرثیهسرایان
سعیده اژدر فایقی
گفتهاند که مرثیهسرایی در جهان، همزاد مرگ اولین انسان بوده است. پس به این اعتبار میتوانیم آدم ابوالبشر را اولین شاعر جهان بدانیم که در سوگ فرزندش «هابیل» مرثیهای سروده است و از آن پس، سرایش اشعاری سوزناک و دردآلود در فقدان عزیزان در بین انسانها متداول شده است.
واقعة عظیم و فاجعهآمیز عاشورا در سال ۶۱ هجری، از جمله رخدادهای شگفتانگیز و غمباری است که از همان آغاز، عاطفة انسانیت را جریحهدار کرد و از آن پس تاکنون، هزاران شاعر از نژادهای مختلف و با زبانهای گوناگون، مرثیههایی در توصیف این واقعة بزرگ و درسآموز سرودهاند که از آن میان، مرثیههای شاعر شهیر عرب «دعبل خزاعی» متولد ۱۹۶هجری و نیز سوگسرودههای محتشم کاشانی شاعر ایرانی قرن دهم هجری، سرآمد این گونه اشعارند.
در اثری که پیش رو دارید، نویسنده با بررسی و پژوهش مقایسهای، مرثیههای این دو شاعر بزرگ مرثیهگوی را از جنبههای مختلف ادبی و ایمانی معرفی و ویژگیهای هر یک را برشمرده است.
مراثی که در سوگ بزرگان مذهبی و ائمة معصومین علیهم السلام در طی قرون و اعصار سروده شده است اغلب نشئتگرفته از بنیان و شاکلة استوار و وثیق معنوی و ایمانی مرثیهسرایان نامدار و برجستة تاریخ اسلام و تشیع بوده است.
همدلی و ارادت کامل این طیف از شاعران نسبت به انبیاء و اولیاء الهی، مراثی را از جایگاه و وزانت ویژهای برخوردار ساخته است. این مراثی از سوزناکترین و مهیجترین اشعار تلقی و در تأثیرگذاری بر روح و روان و عمق وجود هر شنوندة صاحبدلی بیبدیل قلمداد می شود.
یکی از درخشانترین چهرههای فرهنگی و ادبی جهان تشیع، دعبل بن علی الخزاعی است که با عقیده و ایمان به حق و دوستداری خالصانه و بیشائبة آلالبیت علیهمالسلام به قول خودش، چوبة دار را ۵۰ سال بر دوش کشید، تا این که به دست ظالمان غدار به رفیق اعلی متصل گردید. او با سرودن «تائیه» مشهور خود توانست زبان عرب را حربهای علیه دشمنان حق قرار داده و به یکی از بزرگترین مرثیهسرایان در سوگ ابا عبدالله الحسین علیهالسلام تبدیل گردد.
بدیهی است واقعة عظیم عاشورا در بین شاعران و ادیبان ایرانی در ادوار مختلف از مقام و مرتبة والایی برخوردار بوده است؛ اوج این تأثیرگذاری در اشعار محتشم کاشانی و شعر بلند عاشورایی او، تجلی بی بدیل پیدا کرده و با گذشت قرون متمادی، هنوز بوی جاودانگی و طراوت و تازگی از آن استشمام می گردد.
این مقاله با بررسی و پژوهش مقایسهای دو مرثیهسرای بزرگ عرب و عجم، سعی در شناساندن حب و دوستی اهلبیت علیهمالسلام در میان دو طیف مختلف از مرثیهسرایان نامآور تاریخ اسلامی با تمام اختلافات زمانی، زبانی و فرهنگی دارد. حقانیت قیام و نهضت امام حسین علیهالسلام تمامی مرزها را شکافته و بر زبانها و زمانها جاری گشته است. در این تحقیق ادبی ـ تاریخی با آوردن اشعار سوزناک و غمگنانه از هر دو شاعر محب اهلبیت عصمت و طهارت در نهایت ایجاز، به معرفی و تبیین سبک و سیاق ادبی و عمق بصیرت و ژرفای عشق و دلدادگی آنها پرداخته شده است.
مرثیه
مرثیه در لغت، گریستن بر مرده و ذکر محامد وی و تأسف از درگذشت او را میگویند. و در اصطلاح ادب «رثاء» یا «مرثیه» بر اشعاری اطلاق میگردد که در ماتم گذشتگان و تعزیت یاران و بازماندگان و ذکر مناقب وی سروده شود.(دهخدا ذیل مرثیه)
از آنجا که سرودن شعر، رابطة مستقیمی با قوة عاطفة انسان دارد و به دلیل حس و حالی که در سوگ عزیزان بر آدم مستولی میشود، باید مرثیه را یکی از بزرگترین مضمونها برای شعر دانست. «مرثیه در لغت هم از مادة رثا یرثو به معنای گریستن بر مرده است.»(شرطونی، ۱۹۹۲ م. ج ۲، ص ۷۴)
«موضوع این واقعه از جهت پیدایش و جزئیات، تکاندهنده و تحریککننده است و برای هر کس که میخواهد آن را بهنظم کشیده یا بهنثر بنویسد، یا داستانهای عاطفی اثربخش دربارة آن تألیف کند، بسیار گیرا و جذاب است»(همان، ۱۳۸۷، ص ۲۲۰)
مرثیهسرایی در ادب عربی
«رثا در شعر عرب، رواج بسیاری داشته است و ظاهراً اعراب به رثاء و مفاخره بیش از انواع دیگر دلبسته بودند.»(شمیسا، ۱۳۸۳، ص ۲۳۶)
برخی صاحبنظران مرثیه را در عربی مقدم بر ادبیات پیش از اسلام دانستهاند. منشأ رثاء در ادب عربی را باید در روابط قبایل و منازعات آنها جستوجو کرد. ابن رشیق قیروانی در «العمده»، پیرامون شعرای جاهلی در سرودن شعر رثایی چنین میگوید: «مثالها در فنا و نابودی ملوک عظام میزدند، از نابودی ممالک فراوان و امتهای قدرتمند سخن میگفتند، از هلاکت بزهای کوهی پناهگرفته در دل کوهها، از هلاکت شیران کمینگرفته در بیشهزارها و گورخرهای وحشی در دشتها، کرکسها و عقابها و مارهای خشن و طولانیعمر سخن میراندند.»(العمده، ص ۷۴)
پس بیگمان، مرثیهسرایی در باب عاشورا با زبان عربی آغاز شده است و به علت همزادی و همراهی عرب با شعر، آغاز سرایش نباید با فاصلة چندانی پس از واقعة عاشورا باشد. «چه پس از این واقعة تاریخی نخستین مراثی مذهبی در مصیبت حضرت حسین علیهالسلام پدید آمد.»(افسری کرمانی، ۱۳۷۱، ص ۱۰۲)
بسط بن جوزی میگوید: «نخستین شاعری که در رثای امام حسین علیهالسلام اشعاری سروده است، عقبه بن عمر السهمی بوده است.»۲ این قطعه از لطیفترین و سلیسترین شعرهایی است که در مراثی حسین بن علی علیهالسلام انشاد شده است:
اذا العین قوت فو الحیات و انتم
تخافن فی الدنیا فاظلم نورها
اگر دیدگان ما بخواهند روشن و خشنود باشند و شما در این دنیا، دلتنگ و هراسان باشید، آن دیدگان کور باد.»(همان، ۱۳۷۱، ص ۱۰۵)
اما بزرگترین مرثیهسرای ادب عربی را باید دعبل بن علی الخزاعی دانست که مراثی بسیار در مصیبت حضرت حسین علیهالسلام سروده است.
مرثیه سرایی در ادب فارسی
دربارة مرثیهسرایی در ادبیات پیش از اسلام، اطلاع چندانی در دست نیست؛ اما با توجه به قراینی، اولین مرثیة ایران باستان، «رثای مرزکو» است. نوحهسرایی در مرگ سیاوش را نیز چند مأخذ ذکر کردهاند.
در دورة اسلامی، قدیمیترین مرثیه شعر «ابوالینبغی» دربارة ویرانی سمرقند است؛ اما مؤلف تاریخ سیستان، قدیمیترین مرثیه را به محمد بن وصیف سیستانی شاعر دربار صفاریان نسبت میدهد۳ که در زوال دولت صفاریان سروده شده است.
باتوجه به سابقة مرثیه در ایران، آن را به چهار دسته طبقهبندی میکنند:
۱ـ مراثی در مرگ مشاهیر
۲ـ مراثی وطنی
۳ـ سوگ عزیزان
۴ـ مراثی مذهبی
«مراثی مذهبی در ایران عموماً در سوگ حسین علیهالسلام سروده شده است. در ادبیات فارسی، شعلههای تابناک مرثیه در قرون شش تا هشت است؛ اما اوج مرثیه در دورة صفویه است که بزرگترین شاعر مرثیهسرای این دوره محتشم کاشانی، شاعر دربار شاه طهماسب صفوی است.»(کافی، ۱۳۸۶، ص ۱۱۰)
«مرثیه در ادبیات فارسی غالباً منظوم است و ممکن است به هر قالبی باشد. قصیده، قطعه، ترجیعبند، ترکیببند و گاهی غزل، رباعی و مثنوی.»(شمیسا، ۱۳۸۳، ص ۲۳۶)
که میتوان به ترکیببند مؤثر، زیبا و بهیادماندنی محتشم کاشانی در عزای خامس آل عبا علیهمالسلام اشاره کرد که نه در محرم هر سال، بلکه در تمامی روزهای سال بر لب (اندیشه و دل) جاری و ساری میشود. «مراثی مذهبی را در ادبیات فارسی، جدیدترین نوع مرثیهسرایی دانستهاند.»(مؤتمن، ۱۳۷۰، ص ۶۰)
محتشم کاشانی
خداوندگار شعر عاشورایی، شمس الشعرا، محتشم کاشانی در ۹۰۵ در کاشان متولد شد و در سال ۹۹۶ در زادگاه خود از دنیا رفت.
محتشم در اصل، قصیدهسرایی مداح بود که به ملاحظة تمایل دینی و احساسات تشیع در دربار صفوی به حکم معتقدات خودش موضوع تازهای پیش آورد؛ یعنی اشعاری مبتنی بر تذکر مصایب اهلبیت علیهمالسلام سرود و در سبک، شهرت یافت و اشعارش معروف گشت.
شیخ عباس قمی، صاحب کتابهای مشهور مفاتیح الجنان، منتهی الآمال دربارة محتشم گفته است: «... محتشم شاعر، صاحب مراثی معروفه که در جمیع تکایا و مجالس ماتم ابا عبدالله الحسین علیهالسلام بر در و دیوار آن نصب شده است و گویا که از حزن و اندوه آن اشعار نگاشته شده، یا از خاک کربلا سرشته شده است. این اشعار مثل مصیبت حضرت ابا عبدالله علیهالسلام بر هیچ وجه مندرس نمیشود. و این کشف میکند از عظمت بزرگی مرتبت و کثرت معرفت محتشم ...»
بدین ترتیب، شهرت عمدة او، در ساختن شعر مذهبی است و در علت اشتغال او، بدینگونه اشعار نوشتهاند که روزی قصیدهای در مدح شاه طهماسب صفوی و شاهزاده پریخان خانم فرستاد ولی شاه پس از شنیدن آن «فرمودند که من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند. قصائد در شأن شاه ولایتپناه و ائمة معصومین علیهم السلام بگویند، صلة اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن، از ما توقع نمایند ...»(افسری کرمانی، ۱۳۷۱، ص ۱۱۲)
محتشم اشعاری در قالب قصیده، مثنوی و ترکیببند دارد که ۱۲ بند آن در مرثیة شهدای کربلاست که در ادبیات بعد از صفوی بینظیر است.۴ طوری که بسیاری از شاعران، مثل صبای کاشانی و وصال شیرازی به تقلید آن اهتمام کردهاند؛ اما موفق نشدهاند:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا، کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردة کنار رسول خدا حسین(دیوان محتشم کاشانی، ۱۳۷۹، ص ۵۳۳)
«در باب این ۱۲ بند، مرحوم مدرس تبریزی از بعضی از اهل تتبع نقل میکند که محتشم پس از وفات برادرش عبدالغنی، مراثی بسیاری دربارة او میگفت، تا شبی در عالم رویا به خدمت حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام رسید و امام بدو فرمود: چرا در مصیبت برادرت مرثیه گفتهای و برای فرزندم حسین علیهالسلام مرثیه نمیگویی؟ عرض کرد: یا امیر المؤمنین! مصیبت حسین علیهالسلام خارج از حد و حصر است و لذا آغاز سخن را پیدا نمیکنم. فرمودند: بگو: باز این چه شورش است که در خلق آدم است. باری، مرثیه سروده شد و از همان روزهای آغازین، از آن استقبال شد، تا آن جا که صاحب «نتایج الافکار» مینویسد: اگر چه اکثر عالیطبعان به فکر مرثیة حضرت امام حسین علیهالسلام پرداختند، اما این مرثیه، شأن و شرف و مقبولیتی بالاتر دارد.»(فرهنگ عاشورا، ۱۳۸۴، ص ۳۶۶)
دعبل بن علی الخزاعی
ابو علی دعبل بن رزین خزاعی کوفی، سرایندة قصیدة معروف «مدارس آیات» در سوگ مظلومیت امامان شیعه است. وی که از مرثیهسرایان بزرگ عاشورا به حساب میآمد بیشتر در بغداد زیست، شعرهایش بیشتر در نکوهش خلفای جور و حمایت از اهلبیت علیهمالسلام بود. ولادت این چهرة نابغة شعر شیعی که از شیفتگان جانباختة راه ائمه و ولایت بود. سال ۱۴۸ و شهادتش به دسیسة حاکم دمشق، در ۹۸ سالگی در۲۴۶ هجری بود. قبرش در «زویله» نزدیک مرز سودان است.۵
«سه خصوصیت بارز، دعبل را در عصر خویش و حتی در اوایل جوانی، انگشتنمای علاقهمندان به شعر و شاعری کرد: قریحة سرشار، تشیع و هجو»(گوهری، ۱۳۶۸، ص ۷۵)
دعبل مرد انقامجو و هجوگری بود۶، هیچ چیز او را خشنود نمیساخت و به ستایش وا نمیداشت. از این رو، هرگز از انتقاد و عیبجویی خسته نمیشد. در تمام طول حیات خود چون به دنبال انسان واقعی میگشت از افراد معمولی بشر بیزار بود، چنان که میگفت:
انی لافتح عینی حین افتحها
علی کثیر ولکن لا اری احدا
«وقتی دیدگانم را میگشایم، افراد بسیاری را میبینم، ولی انسان نمیبینم.»
او نه تنها شیعهای مؤمن و معتقد است بلکه برای ترویج اصول عقاید این مذهب تا پای جان هم میایستد و در این راه، از هیچ چیز و هیچ کس هم هراسی به خود راه نمیدهد.
در این که او، ادیبی بارع بوده است جای هیچ شکی نیست.
«از جاحظ نقل کردهاند که گفت: از دعبل شنیدم که گفت: در طول ۶۰ سال گذشته بر من روزی نگذشت که در آن شعری نگفتم.»(الأغانی، ج ۱۸، ص ۴۴)
و این دلیلی واضح بر ممارست و پشتکار اوست.
دعبل مراثی بسیار در مصیبت حضرت حسین علیهالسلام انشاد کرده است؛ اما قصیدة تائیه۷ او، از مهمترین اشعار او در این زمینه به حساب میآید.
زمان و مکان سرایش این شعر و حکایتهایی که دربارة تائیه نقل میکنند همگی حکایت از عظمت و اهمیت این مرثیه دارد. «دعبل در حقیقت سرودن این شعر را به هدف انشاد در محضر امام شیعیان به پایان برد و به همین سبب، چون از کار فراغت یافت فوراً راه خراسان پیش گرفت تا سرودههایش را بر ایشان بخواند.
او با این بیت آغاز کرد:
مدارس آیات خلت من تلاوه
و منزل وحی مغفر العرصات
«جایگاههای تلاوت آیات قرآن را مییابم که دیگر خالی است و منزلهای وحی را میبینیم که هواداری ندارد.»
و به این بیت رسید که:
اذا و تروا مدوا الی واتریهم
أکفا عن الأوتار منقبضات
در این جا، امام چنان گریستند که حالت اغما برایشان پدید آمد. دعبل به اشارت خادم از خواندن باز ایستاد و چون دعبل دوباره به همان قطعه رسید، بار دیگر حال امام متغیر و دگرگون شد و چون امام بهبودی حاصل میکنند، دوباره امر به بازخوانی میکنند و این بار بود که دعبل توانست همة ابیات را انشاد کند. امام با تحسین و اعجاب فراوان از او تشکر کردند و دستور دادند تا هزار درهم از درهمهایی که به نام ایشان ضرب شده بود و تا آن روز توزیع نشده بود را به دعبل بپردازند.»(گوهری، ۱۳۶۸، صص ۱۴۳ ـ ۱۴۲)
ابیات ذیل از قصیدة تائیة اوست:
«افاطم لو خلت الحسین مجرلا
و قدمات عطشاناً بشط فرات
اذا للطمت الخد فاطم عنده
و اجریت دمع العین فی الوجنات
افاطم قومی یا بنته الخیر و اندبی
نجوم سماوات بارض فلات
قبور بکوفان و اخری بطیبه
و اخری بفتح نالها صلواتی
قبور ببطن النهر من جنب کربلا
معرسها منها بشط فرات
توفوا عطاشاً بالعراء فلیتنی
توفیت فیهم قتل حسین وفاتی
سابکیهمم ما ذرفی الارض شارق
و نادی منادالخیر للصوات
قتیلاً بلاجرم فجیعاً بفقده
فریداً ینادی این این حماتی»
«ای فاطمه، اگر در خیال خویش، حسین را فرو افتاده و در کنار شط فرات، لبتشنه، جانسپرده بینی.
در این هنگام با دست خود بر چهرة خویش سیلی همی زنی و اشک غم برگونة خویش همی فرو غلطتانی.
فاطمه، ای دختر منبع خیرات، برخیز و گریه کن، آن ستارگان روشن را که بر بیابانها فرو غلتیدهاند.
بر آن قبرها که در «کوفه» و «مدینه» و «فخ» بنا شدهاند، بنال.
بر آن قبرها که در دل نهر در کنار کربلا بر شط فرات آرامگاه شدهاند، گریه کن.
با کام تشنه، جان سپردند و کاش که من با آنان پیش از روز مرگ خود، جان سپرده بودم.
تا درخشندهای بر زمین میدرخشد، مؤذن بانگ نماز بر میدارد، بر آنان میگریم.
آنکس که بیگناه به قتل رسید و فقدانش دردناک است، آنکه تنها بود و همی فریاد بر میآورد که حامیان من کجایند؟»(افسری کرمانی، ۱۳۷۱، صص ۱۰۷ ـ ۱۰۶)
محتشم و دعبل با این که از لحاظ زمانی و مکانی با هم فاصله دارند اما در مقایسة مرثیههای این دو شاعر به موارد مشابهی برخورد میکنیم از جمله:
۱ـ تولی و تبری
رکن و مبنا و هستة اصلی سروده های شاعران مرثیهسرا، دو صفت آرمانی و مکتبی، تولی و تبری است.
جهتگیری شعر حزنانگیز، همان نیل به مرتبهای از محبت و دلدادگی به ائمه و اهلبیت علیهم السلام است.
دعبل همة هنر و توانمندیاش را در این زمینه بهکار میگیرد تا نردبانی درست کند برای اینکه بتواند به قرب رضایت دوستان خدا برسد:
«فکیف؟ و من انی یطالب زلفه
الی الله بعد الصوم و الصلوات
سوی حب أبناء النبی و رهطه
و بغض بنی الزقاء العبلات
و هند و ما أدت سمیه
اولو الکفر فی الاسلام و الفجرات»(گوهری، ۱۳۶۸، ص ۷۹)
«چگونه و به چه وسیلهای(جز توسل به اهلبیت) بعد از نماز و روزه، طالب نزدیکی به خدایی؟
به جز با محبت خاندان پیامبر و یارانش و دشمنی با مروانیان و امویان
در حالیکه هند و سمیه و فرزندان ریشة کفرند و در اسلام فساد کردهاند.»
و این حقیقت در شعر حزنانگیز و عاشورایی محتشم به نحو اکمل و احسن ظهور عینی یافته است:
«مسلمانان خروش از جان بر آرید
محبان از جگر افغان بر آرید
درین ماتم به سوز و درد باشید
به اشک سرخ و رنگ زرد باشید
بسان غنچه دلها چاک سازید
چو نرگس دیدهها غمناک سازید
ز خون دیده در جیحون نشینید
چو شاخ ارغوان در خون نشینید
به ماتم بیخ عیش از جان بر آرید
به زاری تخم غم در دل بکارید
که در دل این زمان تخم ملامت
بر شادی دهد روز قیامت
خداوندا به حق آل حیدر
به حق عترت پاک پیمبر
که سوی محتشم چشمی عطا کن
شفیعش را شهید کربلا کن»(دیوان محتشم کاشانی، ۱۳۷۹، صص ۵۰۹ ـ ۵۰۸)
۲ـ افشاگری جنایات و مدافع حریم اهلبیت
(اشاره با ظالمین)
محتشم در شعر سوزناک خود، از جنایات زشتکاران اهریمنصفت پرده برداشته و آنها را افشا میکند.
«ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چها درین ستم آباد کردهای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زادة زیاد نکردست هیچ گه
نمرود این عمل که تو شداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آنچه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر بر آورند
از آتش تو دود به محشر در آورند»(همان، ۱۳۷۹، صص ۵۳۸ ـ ۵۳۷)
این رویه در شعر دعبل نیز، جاری و ساری است:
«یخبرن بالأنفاس من شر انفس
اساری هوی ماض و آخر آت»(گوهری، ۱۳۶۸، ص ۱۴۵)
۳ـ ذکر مصیبت و رثای حسین علیهالسلام
دعبل از جمله شاعرانی است که با فصاحت و بلاغت خود به شعر بکا، پایهای قویم و بنیادی رکین میبخشد.
شاعر، همة هنر خود را وقف توصیف غم و اندوهی میکند که شهادت جانخراش امام مسبب آن است. کلمات وی لحظهبهلحظه کربلا را به یاد میآورد و غمی سنگین را بر روح دوستدار اهلبیت علیهم السلام به جای میگذارد و در عزای سیدالشدا حسین بن علی علیهالسلام میسراید:
«أ أسبلت دمع العین بالعبرات
و تبکی علی آثار آل محمد
و قد ضاق منک الصدر بالحسرات
ألا فأبکهم حقا و اجر علیهم
و عیونالریب الدهر منسکبات
و لاتنس فی یوم الطفوف مصابهم
بداهیه من اعظم النکبات
سقی الله أجداثا علی طف کربلا
مرابع امطار من المزنات
و صلی علی روح الحسین و جسمه
طریحالذی النهرن بالفلوات
أ أنسی و هذا النهر یطفح ظامئا
قتیلا و مظلوما بغیر ترات
فقل لابن سعد ابعدالله سعده
ستلقی عذاب النار و اللعنات
ساقنت طول الدهر ماهیت الصبا
و اقنت بالاصال و الغدوات
علی معشر ضلوا جمیعا و ضیعوا
مقال رسول الله بالشبهات»(گوهری، ۱۳۶۸، صص ۱۴۱ ـ ۱۴۰)
« ای اشک از دیده فروریختی و از شدت آه و ناله بهجان آمدی؟
آیا دلت تنگ و حسرتکش بر آثار آل محمد گریستی؟
بلی! برای ایشان حقیقتاً گریه کن و چشمانت را در غمشان اشکبار ساز.
روز عاشورا را به یاد آور، و آن مصیبت بزرگی را که برای اسلام از بدترین نکبتها بود.
خدای، بدنهای افتاده در زمین کربلا را با بارش ابرها سیراب گرداناد.
و بر جسم و روح حسین درود فرستاد که در میان دو نهر تشنه جان داده است.
آیا فراموش کنم تشنهای را در کنار رودی پر آب بدون گناه کشتند؟
به ابن سعد که خدای سعد از او بگرداند بگو هر آینه عذاب آتش و لعنت هر دو جهان را بر خود خریدی.
تا نسیم وزنده است و تا شب و روز آینده؛
بر آن قوم که گمراه شدند و سخنان پیامبر را با شبههها ضایع ساختند، نفرین میکنم.»(گوهری، ۱۳۶۸، صص ۱۶۹ ـ ۱۶۸)
سلسله صفویه و شاهان آن به دلیل اعتقادی که داشتند، نقش بسیار مهمی در ترویج ادبیات دینی و مذهبی بهویژه مدح ائمة دین و ذکر مصائب اهلبیت علیهم السلام ایفا میکردند و مراثی سرودهشده در رثای شهدای کربلا صورت عالی آنهاست.
محتشم کاشانی نیز، به عنوان یکی از شاعران برجستة این دوره از این امر مستثنی نبوده و اشعار جانگداز بسیاری در نهایت فصاحت و بلاغت در وصف این رویداد تاریخی شگرف سروده است که خوانندة خود را بهشدت متأثر میسازد:
«این زمین پر بلا را نام دشت کربلاست
ای دل بی درد، آه آسمانسوزت کجاست
این بیابان قتلگاه سید لبتشنه است
ای زبان وقت فغان ای دیده هنگام بکاست
این فضا دارد هنوز از آه مظلومان اثر
گر ز دود آه ما عالم سیه گردد رواست
این مکان بوده است روزی خیمهگاه اهلبیت
کز حباب اشک ما امروز گردش خیمههاست
کشتی عمر حسین اینجا بهزاری گشته غرق
بحر اشک ما درین غرقاب بیتوفان چراست»(دیوان محتشم کاشانی، ۱۳۷۹، صص ۲۵۰ ـ ۲۴۹)
نتیجه گیری
مرثیهسرایی و بازخوانی حوادث تلخ و جانگداز در قالب شعر و ادبیات حزنانگیز از روشهای ملهم ابراز عشق و محبت نسبت به ائمة اطهار علیهمالسلام و بغض و دشمنی نسبت به جباران زورگو بوده است. از نامدارترین این شاعران در طول تاریخ اسلام و تشیع، دعبل بن علی بن الخزاعی و محتشم کاشانی را میتوان نام برد، بهگونهای که هر دو مدافع حریم اهلبیت علیهم السلام بودهاند. این دو از شدت برجستگی ادبی و دلدادگی ایمانی، چهره و جلوة جاودانه و قدسی خاصی پیدا کردهاند. شعر آنها همچون تیر سرکش قهاری است که با کمترین خطا و بیشترین نتایج به سر ظالمان و غاصبان شلیک گردیده و رسواکننده و افشاگر جنایتها و اصحاب ظلم و ستم بنیعباس و دستگاههای جاری زمان خود بوده است. این دو شاعر متعهد با تمام خطرها و محرومیتها لحظهای در اثبات حقانیت تردید ننمودهاند. اشعار جاودانة خزاعی معروف به تائیه در تارک دوستی آل الله در طول زمان درخشیده و بر همسنگ و بیبدیل خود به نام محتشم کاشانی تکیه نموده است.
پی نوشت ها:
۱ـ «در مورد حضرت آدم علیهالسلام میتوان به این نکته اشاره کرده پس از پذیرفته شدن توبهاش، وقتی در اطراف زمین سیر میکرد به سرزمین کربلا رسید، پایش به چیزی خورد، سپس بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد. آنگاه سر به آسمان بلند کرد وگفت: خداوندا آیا گناهی از من سرزد که اینگونه مرا معاقب فرمودی؟ وحی رسید: نه ولیکن فرزندت حسین علیهالسلام در این مکان کشته میشود؛ پس خون تو موافق خون او جاری شد، عرض کرد: چه کسی قاتل اوست؟ وحی آمد یزید ملعون، پس او را لعن کن. پس از آن که آدم او را لعن کرد به سوی جبل عرفات روانه شد.»(ر.ک: فرهنگ عاشورا، ص ۶)
۲ـ با تفحص در باب نخستین شاعر عاشورایی، علاوه بر «عقبه بن عمر السهمی» به نامهایی نظیر سوده همدانی، امام شافعی، ابو وهب قرشی، سلیمان بن قبه الخزاعی و حتی صاحب ابن عباد بر میخوریم.
۳ـ شعری که به این شاعر صفاری نسبت میدهند:
ای امیری که امیران جهان خاص و عام
بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام
۴ـ قدیمیترین کتاب منشور که در مرثیهسرایی کربلا نوشته شده است، کتاب روضة الشهدای ملاحسین کاشفی، معاصر سلطان حسین بایقرا از دانشمندان و نویسندگان معروف قرن نهم است.
۵ـ الغدیر، علامه امینی، صص۲۸۶ ـ ۲۶۳؛ نیز دربارة شرح حال او، ر.ک: «دعبل خزاعی، شاعر دار بردوش» از: مطصفی قلیزاده.
۶ـ از جمله افرادی که دعبل به هجو آنها پرداخته میتوان به مطلب بن عبدالله مالک الخزاعی، امیر مصر هارون الرشید و مأمون معتصم و ابراهیم بن المهدی و ... اشاره کرد: از جمله در هجو معتصم میگفت:
«ملوک بنی العباس فی الکتب سبعة
و لم تاتنا عن ثامن لهم کتب
کذلک اهل الکهف فی الکهف سبعة
خیار اذا عدوا و ثامنهم کلب
و انی لاعلی کلبهم عنک رتبة
لانک ذوذنب و لیس له ذنب»
«پادشاهان بنیعباس در نوشته¬ها، هفت تن هستند و هنوز، از هشتمی آنها نامی در نوشتهها ندیدهام. اصحاب کهف نیز چنین بودند، هفت تن برگزیده و هشتمی سگشان بود.
ولی من سگشان را بر تو برتری میدهم، زیرا تو گناهکاری و آن را گناهی نبود.»
۷ـ ابو الفرح اصفهانی مؤلف شهیر کتاب الأغانی، تائیه را از بهترین منظومهها و زیباترین مدایحی میداند که در ستایش اهلبیت علیهمالسلام سروده شدهاند.(ر.ک: الأغانی، ج ۱۸، ص ۲۹)
منابع:
۱ـ اصفهانی، ابوالفرج الأغانی، ج ۱۸
۲ـ افسری کرمانی، عبدالرضا، نگرشی به مرثیهسرایی در ایران، چ اول، تهران، انتشارات اطلاعات،۱۳۷۱.
۳ـ الفاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن حاضر، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، چ هفتم، تهران، انتشارات توس، ۱۳۸۶.
۴ـ دهخدا، علیاکبر، لغتنامة دهخدا، چ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷.
۵ـ رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، چ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه پهلوی، ۱۳۵۲.
۶ـ شرطونی، سعید، اقرب الموارد، چ دوم، لبنان، بیروت، انتشارات دارالکتب الومیه، ۱۹۹۲م.
۷ـ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، چ دهم، تهران، انتشارات فردوس،۱۳۸۳.
۸ـ کافی، غلامرضا، شرح منظومة ظهری(نقد و تحلیل شعرهای عاشورایی از آغاز تا امروز) چ اول، تهران، انتشارات مجمع فنی عاشورا، ۱۳۸۶.
۹ـ گوهری، محمد جواد، دعبل بن علی الخزاعی، چ اول، تهران، انتشارات، امیر کبیر، ۱۳۶۸.
۱۰ـ محتشم، علی بن احمد، دیوان محتشم کاشانی به تصحیح و مقدمه اکبر بهداروند، تهران، انتشارات نگاه، ۱۳۷۹.
۱۱ـ موسوی گرمارودی و همکاران، فرهنگ عاشورا، چ اول، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۴.
۱۲ـ ندا، حله، ادبیات تطبیقی، ترجمه هادی نظری منظم، چ دوم، تهران، نشرنی، ۱۳۸۷.
واقعة عظیم و فاجعهآمیز عاشورا در سال ۶۱ هجری، از جمله رخدادهای شگفتانگیز و غمباری است که از همان آغاز، عاطفة انسانیت را جریحهدار کرد و از آن پس تاکنون، هزاران شاعر از نژادهای مختلف و با زبانهای گوناگون، مرثیههایی در توصیف این واقعة بزرگ و درسآموز سرودهاند که از آن میان، مرثیههای شاعر شهیر عرب «دعبل خزاعی» متولد ۱۹۶هجری و نیز سوگسرودههای محتشم کاشانی شاعر ایرانی قرن دهم هجری، سرآمد این گونه اشعارند.
در اثری که پیش رو دارید، نویسنده با بررسی و پژوهش مقایسهای، مرثیههای این دو شاعر بزرگ مرثیهگوی را از جنبههای مختلف ادبی و ایمانی معرفی و ویژگیهای هر یک را برشمرده است.
مراثی که در سوگ بزرگان مذهبی و ائمة معصومین علیهم السلام در طی قرون و اعصار سروده شده است اغلب نشئتگرفته از بنیان و شاکلة استوار و وثیق معنوی و ایمانی مرثیهسرایان نامدار و برجستة تاریخ اسلام و تشیع بوده است.
همدلی و ارادت کامل این طیف از شاعران نسبت به انبیاء و اولیاء الهی، مراثی را از جایگاه و وزانت ویژهای برخوردار ساخته است. این مراثی از سوزناکترین و مهیجترین اشعار تلقی و در تأثیرگذاری بر روح و روان و عمق وجود هر شنوندة صاحبدلی بیبدیل قلمداد می شود.
یکی از درخشانترین چهرههای فرهنگی و ادبی جهان تشیع، دعبل بن علی الخزاعی است که با عقیده و ایمان به حق و دوستداری خالصانه و بیشائبة آلالبیت علیهمالسلام به قول خودش، چوبة دار را ۵۰ سال بر دوش کشید، تا این که به دست ظالمان غدار به رفیق اعلی متصل گردید. او با سرودن «تائیه» مشهور خود توانست زبان عرب را حربهای علیه دشمنان حق قرار داده و به یکی از بزرگترین مرثیهسرایان در سوگ ابا عبدالله الحسین علیهالسلام تبدیل گردد.
بدیهی است واقعة عظیم عاشورا در بین شاعران و ادیبان ایرانی در ادوار مختلف از مقام و مرتبة والایی برخوردار بوده است؛ اوج این تأثیرگذاری در اشعار محتشم کاشانی و شعر بلند عاشورایی او، تجلی بی بدیل پیدا کرده و با گذشت قرون متمادی، هنوز بوی جاودانگی و طراوت و تازگی از آن استشمام می گردد.
این مقاله با بررسی و پژوهش مقایسهای دو مرثیهسرای بزرگ عرب و عجم، سعی در شناساندن حب و دوستی اهلبیت علیهمالسلام در میان دو طیف مختلف از مرثیهسرایان نامآور تاریخ اسلامی با تمام اختلافات زمانی، زبانی و فرهنگی دارد. حقانیت قیام و نهضت امام حسین علیهالسلام تمامی مرزها را شکافته و بر زبانها و زمانها جاری گشته است. در این تحقیق ادبی ـ تاریخی با آوردن اشعار سوزناک و غمگنانه از هر دو شاعر محب اهلبیت عصمت و طهارت در نهایت ایجاز، به معرفی و تبیین سبک و سیاق ادبی و عمق بصیرت و ژرفای عشق و دلدادگی آنها پرداخته شده است.
مرثیه
مرثیه در لغت، گریستن بر مرده و ذکر محامد وی و تأسف از درگذشت او را میگویند. و در اصطلاح ادب «رثاء» یا «مرثیه» بر اشعاری اطلاق میگردد که در ماتم گذشتگان و تعزیت یاران و بازماندگان و ذکر مناقب وی سروده شود.(دهخدا ذیل مرثیه)
از آنجا که سرودن شعر، رابطة مستقیمی با قوة عاطفة انسان دارد و به دلیل حس و حالی که در سوگ عزیزان بر آدم مستولی میشود، باید مرثیه را یکی از بزرگترین مضمونها برای شعر دانست. «مرثیه در لغت هم از مادة رثا یرثو به معنای گریستن بر مرده است.»(شرطونی، ۱۹۹۲ م. ج ۲، ص ۷۴)
بنا بر روایاتی نخستین شاعر، آدم علیهالسلام بوده است و اولین مضممون رثاء، که مرثیة هابیل کرده است۱
«از رویدادهای مهم تاریخ در جهان عرب، حادثة شهادت امام حسین علیهالسلام در کربلاست. حادثة مزبور، گر چه در محیطی عربی اتفاق افتاده و قهرمانان آن، شخصیتهای عربی هستند، ولی احساسات و عواطف دیگر ملل، چون ایرانیان و ترکان را برانگیخته و بسیاری از شاعران ایرانی و ترکی را واداشته که در بزرگداشت امام حسین علیهالسلام و ۷۲تن از شهدای کربلا و نیز محکوم کردن امویان قاتل، اشعاری بسرایند»(ندا، ۱۳۸۷، ص ۲۱۹)«موضوع این واقعه از جهت پیدایش و جزئیات، تکاندهنده و تحریککننده است و برای هر کس که میخواهد آن را بهنظم کشیده یا بهنثر بنویسد، یا داستانهای عاطفی اثربخش دربارة آن تألیف کند، بسیار گیرا و جذاب است»(همان، ۱۳۸۷، ص ۲۲۰)
مرثیهسرایی در ادب عربی
«رثا در شعر عرب، رواج بسیاری داشته است و ظاهراً اعراب به رثاء و مفاخره بیش از انواع دیگر دلبسته بودند.»(شمیسا، ۱۳۸۳، ص ۲۳۶)
برخی صاحبنظران مرثیه را در عربی مقدم بر ادبیات پیش از اسلام دانستهاند. منشأ رثاء در ادب عربی را باید در روابط قبایل و منازعات آنها جستوجو کرد. ابن رشیق قیروانی در «العمده»، پیرامون شعرای جاهلی در سرودن شعر رثایی چنین میگوید: «مثالها در فنا و نابودی ملوک عظام میزدند، از نابودی ممالک فراوان و امتهای قدرتمند سخن میگفتند، از هلاکت بزهای کوهی پناهگرفته در دل کوهها، از هلاکت شیران کمینگرفته در بیشهزارها و گورخرهای وحشی در دشتها، کرکسها و عقابها و مارهای خشن و طولانیعمر سخن میراندند.»(العمده، ص ۷۴)
پس بیگمان، مرثیهسرایی در باب عاشورا با زبان عربی آغاز شده است و به علت همزادی و همراهی عرب با شعر، آغاز سرایش نباید با فاصلة چندانی پس از واقعة عاشورا باشد. «چه پس از این واقعة تاریخی نخستین مراثی مذهبی در مصیبت حضرت حسین علیهالسلام پدید آمد.»(افسری کرمانی، ۱۳۷۱، ص ۱۰۲)
بسط بن جوزی میگوید: «نخستین شاعری که در رثای امام حسین علیهالسلام اشعاری سروده است، عقبه بن عمر السهمی بوده است.»۲ این قطعه از لطیفترین و سلیسترین شعرهایی است که در مراثی حسین بن علی علیهالسلام انشاد شده است:
اذا العین قوت فو الحیات و انتم
تخافن فی الدنیا فاظلم نورها
اگر دیدگان ما بخواهند روشن و خشنود باشند و شما در این دنیا، دلتنگ و هراسان باشید، آن دیدگان کور باد.»(همان، ۱۳۷۱، ص ۱۰۵)
اما بزرگترین مرثیهسرای ادب عربی را باید دعبل بن علی الخزاعی دانست که مراثی بسیار در مصیبت حضرت حسین علیهالسلام سروده است.
مرثیه سرایی در ادب فارسی
دربارة مرثیهسرایی در ادبیات پیش از اسلام، اطلاع چندانی در دست نیست؛ اما با توجه به قراینی، اولین مرثیة ایران باستان، «رثای مرزکو» است. نوحهسرایی در مرگ سیاوش را نیز چند مأخذ ذکر کردهاند.
در دورة اسلامی، قدیمیترین مرثیه شعر «ابوالینبغی» دربارة ویرانی سمرقند است؛ اما مؤلف تاریخ سیستان، قدیمیترین مرثیه را به محمد بن وصیف سیستانی شاعر دربار صفاریان نسبت میدهد۳ که در زوال دولت صفاریان سروده شده است.
باتوجه به سابقة مرثیه در ایران، آن را به چهار دسته طبقهبندی میکنند:
۱ـ مراثی در مرگ مشاهیر
۲ـ مراثی وطنی
۳ـ سوگ عزیزان
۴ـ مراثی مذهبی
«مراثی مذهبی در ایران عموماً در سوگ حسین علیهالسلام سروده شده است. در ادبیات فارسی، شعلههای تابناک مرثیه در قرون شش تا هشت است؛ اما اوج مرثیه در دورة صفویه است که بزرگترین شاعر مرثیهسرای این دوره محتشم کاشانی، شاعر دربار شاه طهماسب صفوی است.»(کافی، ۱۳۸۶، ص ۱۱۰)
«مرثیه در ادبیات فارسی غالباً منظوم است و ممکن است به هر قالبی باشد. قصیده، قطعه، ترجیعبند، ترکیببند و گاهی غزل، رباعی و مثنوی.»(شمیسا، ۱۳۸۳، ص ۲۳۶)
که میتوان به ترکیببند مؤثر، زیبا و بهیادماندنی محتشم کاشانی در عزای خامس آل عبا علیهمالسلام اشاره کرد که نه در محرم هر سال، بلکه در تمامی روزهای سال بر لب (اندیشه و دل) جاری و ساری میشود. «مراثی مذهبی را در ادبیات فارسی، جدیدترین نوع مرثیهسرایی دانستهاند.»(مؤتمن، ۱۳۷۰، ص ۶۰)
محتشم کاشانی
خداوندگار شعر عاشورایی، شمس الشعرا، محتشم کاشانی در ۹۰۵ در کاشان متولد شد و در سال ۹۹۶ در زادگاه خود از دنیا رفت.
محتشم در اصل، قصیدهسرایی مداح بود که به ملاحظة تمایل دینی و احساسات تشیع در دربار صفوی به حکم معتقدات خودش موضوع تازهای پیش آورد؛ یعنی اشعاری مبتنی بر تذکر مصایب اهلبیت علیهمالسلام سرود و در سبک، شهرت یافت و اشعارش معروف گشت.
شیخ عباس قمی، صاحب کتابهای مشهور مفاتیح الجنان، منتهی الآمال دربارة محتشم گفته است: «... محتشم شاعر، صاحب مراثی معروفه که در جمیع تکایا و مجالس ماتم ابا عبدالله الحسین علیهالسلام بر در و دیوار آن نصب شده است و گویا که از حزن و اندوه آن اشعار نگاشته شده، یا از خاک کربلا سرشته شده است. این اشعار مثل مصیبت حضرت ابا عبدالله علیهالسلام بر هیچ وجه مندرس نمیشود. و این کشف میکند از عظمت بزرگی مرتبت و کثرت معرفت محتشم ...»
بدین ترتیب، شهرت عمدة او، در ساختن شعر مذهبی است و در علت اشتغال او، بدینگونه اشعار نوشتهاند که روزی قصیدهای در مدح شاه طهماسب صفوی و شاهزاده پریخان خانم فرستاد ولی شاه پس از شنیدن آن «فرمودند که من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند. قصائد در شأن شاه ولایتپناه و ائمة معصومین علیهم السلام بگویند، صلة اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن، از ما توقع نمایند ...»(افسری کرمانی، ۱۳۷۱، ص ۱۱۲)
محتشم اشعاری در قالب قصیده، مثنوی و ترکیببند دارد که ۱۲ بند آن در مرثیة شهدای کربلاست که در ادبیات بعد از صفوی بینظیر است.۴ طوری که بسیاری از شاعران، مثل صبای کاشانی و وصال شیرازی به تقلید آن اهتمام کردهاند؛ اما موفق نشدهاند:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا، کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردة کنار رسول خدا حسین(دیوان محتشم کاشانی، ۱۳۷۹، ص ۵۳۳)
«در باب این ۱۲ بند، مرحوم مدرس تبریزی از بعضی از اهل تتبع نقل میکند که محتشم پس از وفات برادرش عبدالغنی، مراثی بسیاری دربارة او میگفت، تا شبی در عالم رویا به خدمت حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام رسید و امام بدو فرمود: چرا در مصیبت برادرت مرثیه گفتهای و برای فرزندم حسین علیهالسلام مرثیه نمیگویی؟ عرض کرد: یا امیر المؤمنین! مصیبت حسین علیهالسلام خارج از حد و حصر است و لذا آغاز سخن را پیدا نمیکنم. فرمودند: بگو: باز این چه شورش است که در خلق آدم است. باری، مرثیه سروده شد و از همان روزهای آغازین، از آن استقبال شد، تا آن جا که صاحب «نتایج الافکار» مینویسد: اگر چه اکثر عالیطبعان به فکر مرثیة حضرت امام حسین علیهالسلام پرداختند، اما این مرثیه، شأن و شرف و مقبولیتی بالاتر دارد.»(فرهنگ عاشورا، ۱۳۸۴، ص ۳۶۶)
دعبل بن علی الخزاعی
ابو علی دعبل بن رزین خزاعی کوفی، سرایندة قصیدة معروف «مدارس آیات» در سوگ مظلومیت امامان شیعه است. وی که از مرثیهسرایان بزرگ عاشورا به حساب میآمد بیشتر در بغداد زیست، شعرهایش بیشتر در نکوهش خلفای جور و حمایت از اهلبیت علیهمالسلام بود. ولادت این چهرة نابغة شعر شیعی که از شیفتگان جانباختة راه ائمه و ولایت بود. سال ۱۴۸ و شهادتش به دسیسة حاکم دمشق، در ۹۸ سالگی در۲۴۶ هجری بود. قبرش در «زویله» نزدیک مرز سودان است.۵
«سه خصوصیت بارز، دعبل را در عصر خویش و حتی در اوایل جوانی، انگشتنمای علاقهمندان به شعر و شاعری کرد: قریحة سرشار، تشیع و هجو»(گوهری، ۱۳۶۸، ص ۷۵)
دعبل مرد انقامجو و هجوگری بود۶، هیچ چیز او را خشنود نمیساخت و به ستایش وا نمیداشت. از این رو، هرگز از انتقاد و عیبجویی خسته نمیشد. در تمام طول حیات خود چون به دنبال انسان واقعی میگشت از افراد معمولی بشر بیزار بود، چنان که میگفت:
انی لافتح عینی حین افتحها
علی کثیر ولکن لا اری احدا
«وقتی دیدگانم را میگشایم، افراد بسیاری را میبینم، ولی انسان نمیبینم.»
او نه تنها شیعهای مؤمن و معتقد است بلکه برای ترویج اصول عقاید این مذهب تا پای جان هم میایستد و در این راه، از هیچ چیز و هیچ کس هم هراسی به خود راه نمیدهد.
در این که او، ادیبی بارع بوده است جای هیچ شکی نیست.
«از جاحظ نقل کردهاند که گفت: از دعبل شنیدم که گفت: در طول ۶۰ سال گذشته بر من روزی نگذشت که در آن شعری نگفتم.»(الأغانی، ج ۱۸، ص ۴۴)
و این دلیلی واضح بر ممارست و پشتکار اوست.
دعبل مراثی بسیار در مصیبت حضرت حسین علیهالسلام انشاد کرده است؛ اما قصیدة تائیه۷ او، از مهمترین اشعار او در این زمینه به حساب میآید.
زمان و مکان سرایش این شعر و حکایتهایی که دربارة تائیه نقل میکنند همگی حکایت از عظمت و اهمیت این مرثیه دارد. «دعبل در حقیقت سرودن این شعر را به هدف انشاد در محضر امام شیعیان به پایان برد و به همین سبب، چون از کار فراغت یافت فوراً راه خراسان پیش گرفت تا سرودههایش را بر ایشان بخواند.
او با این بیت آغاز کرد:
مدارس آیات خلت من تلاوه
و منزل وحی مغفر العرصات
«جایگاههای تلاوت آیات قرآن را مییابم که دیگر خالی است و منزلهای وحی را میبینیم که هواداری ندارد.»
و به این بیت رسید که:
اذا و تروا مدوا الی واتریهم
أکفا عن الأوتار منقبضات
در این جا، امام چنان گریستند که حالت اغما برایشان پدید آمد. دعبل به اشارت خادم از خواندن باز ایستاد و چون دعبل دوباره به همان قطعه رسید، بار دیگر حال امام متغیر و دگرگون شد و چون امام بهبودی حاصل میکنند، دوباره امر به بازخوانی میکنند و این بار بود که دعبل توانست همة ابیات را انشاد کند. امام با تحسین و اعجاب فراوان از او تشکر کردند و دستور دادند تا هزار درهم از درهمهایی که به نام ایشان ضرب شده بود و تا آن روز توزیع نشده بود را به دعبل بپردازند.»(گوهری، ۱۳۶۸، صص ۱۴۳ ـ ۱۴۲)
ابیات ذیل از قصیدة تائیة اوست:
«افاطم لو خلت الحسین مجرلا
و قدمات عطشاناً بشط فرات
اذا للطمت الخد فاطم عنده
و اجریت دمع العین فی الوجنات
افاطم قومی یا بنته الخیر و اندبی
نجوم سماوات بارض فلات
قبور بکوفان و اخری بطیبه
و اخری بفتح نالها صلواتی
قبور ببطن النهر من جنب کربلا
معرسها منها بشط فرات
توفوا عطاشاً بالعراء فلیتنی
توفیت فیهم قتل حسین وفاتی
سابکیهمم ما ذرفی الارض شارق
و نادی منادالخیر للصوات
قتیلاً بلاجرم فجیعاً بفقده
فریداً ینادی این این حماتی»
«ای فاطمه، اگر در خیال خویش، حسین را فرو افتاده و در کنار شط فرات، لبتشنه، جانسپرده بینی.
در این هنگام با دست خود بر چهرة خویش سیلی همی زنی و اشک غم برگونة خویش همی فرو غلطتانی.
فاطمه، ای دختر منبع خیرات، برخیز و گریه کن، آن ستارگان روشن را که بر بیابانها فرو غلتیدهاند.
بر آن قبرها که در «کوفه» و «مدینه» و «فخ» بنا شدهاند، بنال.
بر آن قبرها که در دل نهر در کنار کربلا بر شط فرات آرامگاه شدهاند، گریه کن.
با کام تشنه، جان سپردند و کاش که من با آنان پیش از روز مرگ خود، جان سپرده بودم.
تا درخشندهای بر زمین میدرخشد، مؤذن بانگ نماز بر میدارد، بر آنان میگریم.
آنکس که بیگناه به قتل رسید و فقدانش دردناک است، آنکه تنها بود و همی فریاد بر میآورد که حامیان من کجایند؟»(افسری کرمانی، ۱۳۷۱، صص ۱۰۷ ـ ۱۰۶)
محتشم و دعبل با این که از لحاظ زمانی و مکانی با هم فاصله دارند اما در مقایسة مرثیههای این دو شاعر به موارد مشابهی برخورد میکنیم از جمله:
۱ـ تولی و تبری
رکن و مبنا و هستة اصلی سروده های شاعران مرثیهسرا، دو صفت آرمانی و مکتبی، تولی و تبری است.
جهتگیری شعر حزنانگیز، همان نیل به مرتبهای از محبت و دلدادگی به ائمه و اهلبیت علیهم السلام است.
دعبل همة هنر و توانمندیاش را در این زمینه بهکار میگیرد تا نردبانی درست کند برای اینکه بتواند به قرب رضایت دوستان خدا برسد:
«فکیف؟ و من انی یطالب زلفه
الی الله بعد الصوم و الصلوات
سوی حب أبناء النبی و رهطه
و بغض بنی الزقاء العبلات
و هند و ما أدت سمیه
اولو الکفر فی الاسلام و الفجرات»(گوهری، ۱۳۶۸، ص ۷۹)
«چگونه و به چه وسیلهای(جز توسل به اهلبیت) بعد از نماز و روزه، طالب نزدیکی به خدایی؟
به جز با محبت خاندان پیامبر و یارانش و دشمنی با مروانیان و امویان
در حالیکه هند و سمیه و فرزندان ریشة کفرند و در اسلام فساد کردهاند.»
و این حقیقت در شعر حزنانگیز و عاشورایی محتشم به نحو اکمل و احسن ظهور عینی یافته است:
«مسلمانان خروش از جان بر آرید
محبان از جگر افغان بر آرید
درین ماتم به سوز و درد باشید
به اشک سرخ و رنگ زرد باشید
بسان غنچه دلها چاک سازید
چو نرگس دیدهها غمناک سازید
ز خون دیده در جیحون نشینید
چو شاخ ارغوان در خون نشینید
به ماتم بیخ عیش از جان بر آرید
به زاری تخم غم در دل بکارید
که در دل این زمان تخم ملامت
بر شادی دهد روز قیامت
خداوندا به حق آل حیدر
به حق عترت پاک پیمبر
که سوی محتشم چشمی عطا کن
شفیعش را شهید کربلا کن»(دیوان محتشم کاشانی، ۱۳۷۹، صص ۵۰۹ ـ ۵۰۸)
۲ـ افشاگری جنایات و مدافع حریم اهلبیت
(اشاره با ظالمین)
محتشم در شعر سوزناک خود، از جنایات زشتکاران اهریمنصفت پرده برداشته و آنها را افشا میکند.
«ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چها درین ستم آباد کردهای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زادة زیاد نکردست هیچ گه
نمرود این عمل که تو شداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آنچه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر بر آورند
از آتش تو دود به محشر در آورند»(همان، ۱۳۷۹، صص ۵۳۸ ـ ۵۳۷)
این رویه در شعر دعبل نیز، جاری و ساری است:
«یخبرن بالأنفاس من شر انفس
اساری هوی ماض و آخر آت»(گوهری، ۱۳۶۸، ص ۱۴۵)
۳ـ ذکر مصیبت و رثای حسین علیهالسلام
دعبل از جمله شاعرانی است که با فصاحت و بلاغت خود به شعر بکا، پایهای قویم و بنیادی رکین میبخشد.
شاعر، همة هنر خود را وقف توصیف غم و اندوهی میکند که شهادت جانخراش امام مسبب آن است. کلمات وی لحظهبهلحظه کربلا را به یاد میآورد و غمی سنگین را بر روح دوستدار اهلبیت علیهم السلام به جای میگذارد و در عزای سیدالشدا حسین بن علی علیهالسلام میسراید:
«أ أسبلت دمع العین بالعبرات
و تبکی علی آثار آل محمد
و قد ضاق منک الصدر بالحسرات
ألا فأبکهم حقا و اجر علیهم
و عیونالریب الدهر منسکبات
و لاتنس فی یوم الطفوف مصابهم
بداهیه من اعظم النکبات
سقی الله أجداثا علی طف کربلا
مرابع امطار من المزنات
و صلی علی روح الحسین و جسمه
طریحالذی النهرن بالفلوات
أ أنسی و هذا النهر یطفح ظامئا
قتیلا و مظلوما بغیر ترات
فقل لابن سعد ابعدالله سعده
ستلقی عذاب النار و اللعنات
ساقنت طول الدهر ماهیت الصبا
و اقنت بالاصال و الغدوات
علی معشر ضلوا جمیعا و ضیعوا
مقال رسول الله بالشبهات»(گوهری، ۱۳۶۸، صص ۱۴۱ ـ ۱۴۰)
« ای اشک از دیده فروریختی و از شدت آه و ناله بهجان آمدی؟
آیا دلت تنگ و حسرتکش بر آثار آل محمد گریستی؟
بلی! برای ایشان حقیقتاً گریه کن و چشمانت را در غمشان اشکبار ساز.
روز عاشورا را به یاد آور، و آن مصیبت بزرگی را که برای اسلام از بدترین نکبتها بود.
خدای، بدنهای افتاده در زمین کربلا را با بارش ابرها سیراب گرداناد.
و بر جسم و روح حسین درود فرستاد که در میان دو نهر تشنه جان داده است.
آیا فراموش کنم تشنهای را در کنار رودی پر آب بدون گناه کشتند؟
به ابن سعد که خدای سعد از او بگرداند بگو هر آینه عذاب آتش و لعنت هر دو جهان را بر خود خریدی.
تا نسیم وزنده است و تا شب و روز آینده؛
بر آن قوم که گمراه شدند و سخنان پیامبر را با شبههها ضایع ساختند، نفرین میکنم.»(گوهری، ۱۳۶۸، صص ۱۶۹ ـ ۱۶۸)
سلسله صفویه و شاهان آن به دلیل اعتقادی که داشتند، نقش بسیار مهمی در ترویج ادبیات دینی و مذهبی بهویژه مدح ائمة دین و ذکر مصائب اهلبیت علیهم السلام ایفا میکردند و مراثی سرودهشده در رثای شهدای کربلا صورت عالی آنهاست.
محتشم کاشانی نیز، به عنوان یکی از شاعران برجستة این دوره از این امر مستثنی نبوده و اشعار جانگداز بسیاری در نهایت فصاحت و بلاغت در وصف این رویداد تاریخی شگرف سروده است که خوانندة خود را بهشدت متأثر میسازد:
«این زمین پر بلا را نام دشت کربلاست
ای دل بی درد، آه آسمانسوزت کجاست
این بیابان قتلگاه سید لبتشنه است
ای زبان وقت فغان ای دیده هنگام بکاست
این فضا دارد هنوز از آه مظلومان اثر
گر ز دود آه ما عالم سیه گردد رواست
این مکان بوده است روزی خیمهگاه اهلبیت
کز حباب اشک ما امروز گردش خیمههاست
کشتی عمر حسین اینجا بهزاری گشته غرق
بحر اشک ما درین غرقاب بیتوفان چراست»(دیوان محتشم کاشانی، ۱۳۷۹، صص ۲۵۰ ـ ۲۴۹)
نتیجه گیری
مرثیهسرایی و بازخوانی حوادث تلخ و جانگداز در قالب شعر و ادبیات حزنانگیز از روشهای ملهم ابراز عشق و محبت نسبت به ائمة اطهار علیهمالسلام و بغض و دشمنی نسبت به جباران زورگو بوده است. از نامدارترین این شاعران در طول تاریخ اسلام و تشیع، دعبل بن علی بن الخزاعی و محتشم کاشانی را میتوان نام برد، بهگونهای که هر دو مدافع حریم اهلبیت علیهم السلام بودهاند. این دو از شدت برجستگی ادبی و دلدادگی ایمانی، چهره و جلوة جاودانه و قدسی خاصی پیدا کردهاند. شعر آنها همچون تیر سرکش قهاری است که با کمترین خطا و بیشترین نتایج به سر ظالمان و غاصبان شلیک گردیده و رسواکننده و افشاگر جنایتها و اصحاب ظلم و ستم بنیعباس و دستگاههای جاری زمان خود بوده است. این دو شاعر متعهد با تمام خطرها و محرومیتها لحظهای در اثبات حقانیت تردید ننمودهاند. اشعار جاودانة خزاعی معروف به تائیه در تارک دوستی آل الله در طول زمان درخشیده و بر همسنگ و بیبدیل خود به نام محتشم کاشانی تکیه نموده است.
پی نوشت ها:
۱ـ «در مورد حضرت آدم علیهالسلام میتوان به این نکته اشاره کرده پس از پذیرفته شدن توبهاش، وقتی در اطراف زمین سیر میکرد به سرزمین کربلا رسید، پایش به چیزی خورد، سپس بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد. آنگاه سر به آسمان بلند کرد وگفت: خداوندا آیا گناهی از من سرزد که اینگونه مرا معاقب فرمودی؟ وحی رسید: نه ولیکن فرزندت حسین علیهالسلام در این مکان کشته میشود؛ پس خون تو موافق خون او جاری شد، عرض کرد: چه کسی قاتل اوست؟ وحی آمد یزید ملعون، پس او را لعن کن. پس از آن که آدم او را لعن کرد به سوی جبل عرفات روانه شد.»(ر.ک: فرهنگ عاشورا، ص ۶)
۲ـ با تفحص در باب نخستین شاعر عاشورایی، علاوه بر «عقبه بن عمر السهمی» به نامهایی نظیر سوده همدانی، امام شافعی، ابو وهب قرشی، سلیمان بن قبه الخزاعی و حتی صاحب ابن عباد بر میخوریم.
۳ـ شعری که به این شاعر صفاری نسبت میدهند:
ای امیری که امیران جهان خاص و عام
بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام
۴ـ قدیمیترین کتاب منشور که در مرثیهسرایی کربلا نوشته شده است، کتاب روضة الشهدای ملاحسین کاشفی، معاصر سلطان حسین بایقرا از دانشمندان و نویسندگان معروف قرن نهم است.
۵ـ الغدیر، علامه امینی، صص۲۸۶ ـ ۲۶۳؛ نیز دربارة شرح حال او، ر.ک: «دعبل خزاعی، شاعر دار بردوش» از: مطصفی قلیزاده.
۶ـ از جمله افرادی که دعبل به هجو آنها پرداخته میتوان به مطلب بن عبدالله مالک الخزاعی، امیر مصر هارون الرشید و مأمون معتصم و ابراهیم بن المهدی و ... اشاره کرد: از جمله در هجو معتصم میگفت:
«ملوک بنی العباس فی الکتب سبعة
و لم تاتنا عن ثامن لهم کتب
کذلک اهل الکهف فی الکهف سبعة
خیار اذا عدوا و ثامنهم کلب
و انی لاعلی کلبهم عنک رتبة
لانک ذوذنب و لیس له ذنب»
«پادشاهان بنیعباس در نوشته¬ها، هفت تن هستند و هنوز، از هشتمی آنها نامی در نوشتهها ندیدهام. اصحاب کهف نیز چنین بودند، هفت تن برگزیده و هشتمی سگشان بود.
ولی من سگشان را بر تو برتری میدهم، زیرا تو گناهکاری و آن را گناهی نبود.»
۷ـ ابو الفرح اصفهانی مؤلف شهیر کتاب الأغانی، تائیه را از بهترین منظومهها و زیباترین مدایحی میداند که در ستایش اهلبیت علیهمالسلام سروده شدهاند.(ر.ک: الأغانی، ج ۱۸، ص ۲۹)
منابع:
۱ـ اصفهانی، ابوالفرج الأغانی، ج ۱۸
۲ـ افسری کرمانی، عبدالرضا، نگرشی به مرثیهسرایی در ایران، چ اول، تهران، انتشارات اطلاعات،۱۳۷۱.
۳ـ الفاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن حاضر، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، چ هفتم، تهران، انتشارات توس، ۱۳۸۶.
۴ـ دهخدا، علیاکبر، لغتنامة دهخدا، چ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷.
۵ـ رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، چ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه پهلوی، ۱۳۵۲.
۶ـ شرطونی، سعید، اقرب الموارد، چ دوم، لبنان، بیروت، انتشارات دارالکتب الومیه، ۱۹۹۲م.
۷ـ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، چ دهم، تهران، انتشارات فردوس،۱۳۸۳.
۸ـ کافی، غلامرضا، شرح منظومة ظهری(نقد و تحلیل شعرهای عاشورایی از آغاز تا امروز) چ اول، تهران، انتشارات مجمع فنی عاشورا، ۱۳۸۶.
۹ـ گوهری، محمد جواد، دعبل بن علی الخزاعی، چ اول، تهران، انتشارات، امیر کبیر، ۱۳۶۸.
۱۰ـ محتشم، علی بن احمد، دیوان محتشم کاشانی به تصحیح و مقدمه اکبر بهداروند، تهران، انتشارات نگاه، ۱۳۷۹.
۱۱ـ موسوی گرمارودی و همکاران، فرهنگ عاشورا، چ اول، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۴.
۱۲ـ ندا، حله، ادبیات تطبیقی، ترجمه هادی نظری منظم، چ دوم، تهران، نشرنی، ۱۳۸۷.