کد مطلب : ۹۱۲۳
بحر طویل حضرت عباس (ع)
نگار دل زارم شفا بخش قرارم به جز عشق جمالش به دل خوش ندارم قرارم بهارم شعارم همه دار و ندارم که باشد به شب اول قبرم به کنارم دلم عاشق رویش شدم بنده کویش دلم بسته به مویش قده نوش سبویش شتابان دل زارم همه شب جانب کویش چنان برگ خزان است روان در دل جویش ندارم به خدا جز هوس دیدن رویش
مرا کشته به والله علی علیواری خویشش ابوالفضل امیرم امیری بینظیرم صفا بخش ضمیرم که جز عشق رخش در دل خسته نپذیرم چه خوش باشد اگر باز زند با دو سه تیرم که صیدش شوم و زیر قدمهاش بمیرم ز غیرش همه سیرم دل از مهر خدایی اباالفضل نگیرم علمدار سپه دار جهانگیر و جهاندار بود دلبر و دلدار مرا یار مدد کار تپشهای دل حیدر کرار شده در حرم فاطمه پر کار زنم جار بود عشق سر دار بگوید سر دیوانه سر دار
سرم پر زهوایش دلم جای ولایش غلامم به سرایش همه هستی و دینم به فدایش ربوده ز سر روح الامین عق صدایش بود محور عشق عزلی دست جدایش حسین بن علی سوره توحید بخواند برایش کسی نیست به پایش به قربان نوایش دعایش دلم گشته خریدار بلایش دلم گشته خریدار بلایش به قربان گره بند قبایش لقب باب حوائج نصب باب حوائج خداوند نجابت و ادب باب حوائج دلم غرق کمالش بود زینب کبری همه جا محو جمالش دلم بنده نامش گرفتار مرامش که افتاده به دامش نه آدم نه سلیمان و نه لقمان که موسی است غلامش حسین است کلامش ببین حسن خطابش و به زهراس سلامش قیامت متجلی شود از وقت قیامش تمامی بهشت است به نامش
مرجع : وبلاگ بحر طویل