تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۳
۰
کد مطلب : ۹۱۶۰

بحر طویل حضرت عباس (ع)

بحر طویل حضرت عباس (ع)
همه گفتند عمو جان، تو ای عباس دلاور پسر ساقی کوثر به شجاعت به غضنفر ای عمو، ای عمو این جگرِ ما ز عطش خشک شده جان به لب آمد ز حرارت به برِ دیدة ما روز شب آمد ز شکیبایی تو چرخِ فلک در عجب آمد عجب ای نورِ دلِ حیدرِ کرار،‌ تویی میرِ علمدار به سلطانِ جهان یارِ وفادار، گرفتی ز حسین منصبِ بسیار، تویی ماه شب تار به طفلانِ حسین مونس و غمخوار، بود عار تو سقا شوی و ما همه از سوز عطش جان بسپاریم، کجا روی بر آریم، کسی جز تو نداریم عمو چون تو نداریم، رسان بر جگر سوختگان قطرۀ آبی که خدا بر تو دهد اجر و ثوابی، نمانده است دگر طاقت و تابی، عمو جان ز عطش خشک شده این جگر ما، نما اذن طلب از پدر ما، ببین چشم تر ما، تو سقای همه تشنه لبانی تو محبوب دل خلق جهانی،

اذن بنمود طلب از شه مظلوم، شد از زمزمة اهل حرم واله و محزون روان گشت پی آب دلش خسته و بی‌تاب بپیموده ره نخل، چنان تیر به کف نیزه و شمشیر نبرد بر فرس آن لحظه رکابش، رجز خواند چنان گشت مؤثر سخن و حرف کلامش، فلک بود به فرمان غلامش، صدا زد به سپاه عمر سعد: ایا زن صفتان پیرو شیطان، شنیدید صدای عطش و نالۀ طفلان، گل باغ رسولند پریشان و ملولند همه میوۀ‌ زهرای بتولند، بگویید چه باشد گنه آل پیمبر، همه زار و مکدر ایا فرقۀ کافر بنمایید حمایت ز پروردۀ دامان ولایت، نمایند به خلاق شکایت، اگر باز نگردید ز گمراهی خود رو به سوی راه هدایت، برم دست به شمشیر کنم نعره چنان شیر، بتازم به شما مردم بی‌رحم، چنان برگ خزان سر کنم از پیکرتان دور، ایا مردم مزدور نباشد به دل پیر و جوان از همه‌تان معرفت نور، شود صحنه این دشت پر از خون شما ای سپه غافل و مغرور، حسین‌بن‌علی هست شهنشاه دیانت خلف شاه ولایت پسر ختم رسالت، بود مادر او فاطمه آن گوهر عصمت هدف آیۀ تطهیر، بود آب چنان مهریة او پسرش تشنه ز عَطْش آمده در غش
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما